eitaa logo
🌺مـذهـبـــ🇮🇷ـــانـهـ🌺
1.2هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
6.7هزار ویدیو
74 فایل
#امام_زمان دَرهَیاهو‌یِ‌دنیایی‌پٌـرازجمعیٺ سَلٰام‌بَـراو‌کہ‌جـایَش‌ هَمہ‌جـٰاخـٰالۍاست..! #السلام‌علیڪ‌یابقیة‌الله فروشگاه حرز نجفی لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/446824494C4305ede01c برای سفارش حرز به ادمین کانال پیام دهید @herznjfy
مشاهده در ایتا
دانلود
زینت بود بر منزل من پرچم نصر وارث بود بر مظهر من صاحب عصر این جان عالم بر فدای جان زهرا دار و ندار ما همه قربان زهرا (س)💖 💞 💖
اون زمان که نَه زمین بود نَه زمان_۲۰۲۲_۰۱_۲۱_۱۴_۳۱_۵۰_۲۴۳.mp3
5.26M
💫🌺🍃 🌺 🌸👏اون زمان که نَه‌زمین بود نَه‌زمان 🌼👏 تو مکان لا مکان 🌺👏 که خدا بود و خدا بود و خدا 🎙 حاج مهدی رسولی سلام الله علیها
↳🌊💕↰ دࢪباغ‌نبوت‌از‌نھال‌توحید . . هنگام‌سحࢪگلےشڪوفاگردید . . چون‌غنچہ‌ۍگل،خدیجہ‌خندید‌چو‌دید . . زهࢪاچوگُل‌محمدۍمےخندید🌸! | @mazhabane_313
🍃🌷 دعای بعـد نمـازش مـرا حسینـی کرد ثواب گریـه‌ی‌ مـن را به‌ مـادرم‌ بدهید... # @mazhabane_313
به زمین تا که رسیدی همه جا زیبا شد هرچه گل بود شکفت و دل باران وا شد هر فرشته به تو یک نام بهشتی می داد آسمان دید که مجموعه ی آن “زهرا” شد گفت آهسته که خورشید بتابد همه جا این چنین نام تو اعلام به یک دنیا شد رسمشان بود عرب ها که به گُل پشت کنند رحمت آمدنت مژده ی”اعطینا” شد یک شب آویخته شد چادرت از عرش خدا عطر رویایی آن قسمت مریم ها شد عشق هنگام نمازت به تماشا آمد “وندرین دایره، سرگشته ی پابرجا” شد روز میلاد شما بود و دلم خواست، غزل عرض تبریک قشنگی بشود، آیاشد؟ ✍ @mazhabane_313
• می‌گُفت: چادُر یادِگار حَضرت زهرا است.. ایمانِ یڪ زَن وَقتی کامِل می‌شَود ڪه حِجاب را کامِل رعایَت کُند..👌🏼 . ..🌱 🕊
🚨 ماجرای کف پای مادر 💠 مادر بزرگوار سردار حاج قاسم سلیمانی که از دنیا رفتند، پس از چند روز با جمعی از خبرنگاران تصمیم گرفتیم برای عرض تسلیت به روستای قنات ملک برویم. با هماهنگی قبلی، روزی که سردار هم در روستا حضور داشتند، عازم شدیم. وقتی رسیدیم ایشان را دیدیم که کنار قبر مادرشان نشسته و فاتحه می‌خوانند. بعد از سلام و احوالپرسی به ما گفت من به منزل می‌روم شما هم فاتحه بخوانید و بیایید. بعد از قرائت فاتحه به منزل پدری ایشان رفتیم. برایمان از جایگاه و حرمت مادر صحبت کرد و گفت: این مطلبی را که می‌گویم جایی منتشر نکنید. گفت: همیشه دلم می‌خواست کف پای مادرم را ببوسم ولی نمی‌دانم چرا این توفیق نصیبم نمی‌شد. آخرین بار قبل از مرگ مادرم که این‌جا آمدم، بالاخره سعادت پیدا کردم و کف پای مادرم را بوسیدم. با خودم فکر می‌کردم حتماً رفتنی‌ام که خدا توفیق داد و این حاجتم برآورده شد.  سردار در حالی که اشک جاری شده بر گونه‌هایش را پاک می‌کرد، گفت: نمی‌دانستم دیگر این پاهای خسته را نخواهم دید تا فرصت بوسیدن داشته باشم. و مبارک ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌