ببیـن!تـو،یہجـورےواسہ
امامزمانـتڪارڪنڪہ
وقتـےمیگـی﴿ العجــل! ﴾
آقابگن:دهتامثلتوداشتم،
تاالانظھورڪردهبودم...!
#ڪجاےڪاریم؟! :)💔
#من_محمد_را_دوست_دارم
@mazhabi_yon
یارانمھدی؏همهجواناند♥️🌿
وپیردرمیانآنهابهچشمنمیخورد؛
مگراندکمانندسرمهدرچشم!
• امامعلی(؏)
#اللهمعجللولیکالفرج🌱
@mazhabi_yon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری🌱
📝اگر مردم فهمیدند که دردشان نبودن مهدیست فَبِها ...
اگر نفهمیدند...
#استاد_رائفی_پور🎙
#پیشنهاد_دانلود💡
#عڪس_استوری❤
حواسماךּ باشد🙂
سبڪ زندگے ماךּ🌺🍃
مانع❌
ظـہور نشود...
@mazhabi_yon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا صاحب الزمان ادرکنی
💙💖💙💖💙💖
💖💙💖💙💖
💙💖💙💖
💖💙💖
💙💖
💖
@mazhabi_yon♡
مذهــبـیـون
#شہیدانہ
جشن نیمه شعبان بود. علے در حال رساندن دو نفر از شاگردانش بود. صداے کشیده شدن لاستیک هاے موتور هنگام ایستادن جلب توجه کرد. علے پیاده شد؛ یکے از مردها گارد گرفت و علے را تهدید کرد؛ اما علے همچنان لبخند روے لبش بود.
-چیه؟ چیکار دارے؟
-برادر من شما چیکار دارے؟ بزار برن غیرتت کجا رفته؟ ناموس من و تو هستن…
دستے زمخت، علے را به روے زمین پرتاب کرد. اما با شتاب بلند شد و گفت: نا سلامتے امشب شب نیمه شعبانه! حرمت آقا رو نگهدار برادر من!
مردک نیشخند زد و به سرعت یکے از دو خانم را به طرف در ماشین کشاند.
مثل اینکه حرف حساب حالیت نمے شه! می گم اینا ناموس ماهان. لحظه اے نگذشت که انگار مشتِ خون روے صورت مرد پاشیده شد. علے از رمق افتاد… از گردنش، خون مثل شیر آبے که با فشار باز شده باشد، فواره می زد…
آرے! علے با دستان خالے رفته بود تا از ناموس دفاع کند…:)🌱🔗