مـیانکوچـه..
حـوالینـزولآفتـاب..
مـردیازآنچـهلتـننعرهزد..:
#فاطمه رابزنید#علی خودش میافتد....
.
.
میاندشت
حوالینزولآفتـابمردیسرخموی
حرمـلهراصـدازد:
بـرایچهتعـللمیـکنی..؟!
#پسر رابزن..
#پدر خودشمیافتد...
@Mazhabi_yon
💥خــــــلاصهی داستــــــان 💥
🧑 #علاءالدین جوانی است که برای گذران زندگی، در کوچه پسکوچههای شهر « #اقربا » به #دزدی مشغول است که ناگهان به خود میآید و میبیند عاشقِ دخترِ سلطان یعنی #یاسمین شده است. جعفر (#وزیر_شاه) که به چابکی و توانایی علاءالدین در دزدی واقف است ، و همچنین از رابطهی عاشقانهی علاءالدین هم #بو_برده ، از او میخواهد که به غاری خارج از شهر (موسوم به #غار_عجایب) برود و در غار بهدنبال یک #چراغ_جادویی بگردد و آن را به وی تحویل دهد تا در عوض، جعفر نیز زمینه را برای #ازدواج علاءالدین و یاسمین فراهم کند. ❤️
😰 علاءالدین وارد غار شده و #چراغ را پیدا میکند ولی هنگام بازگشت، راهِ خروجی بسته شده و زیر خروارها خاک #زندانی_میشود . در همین حین #غولِ_چراغ_جادو ( که نام او #جینی است ) از چراغ خارج شده و به علاءالدین مژده میدهد که میتواند #سه_آرزویِ او را برآورده کند و البته در خروج از غار نیز به اربابِ خود کمک میکند. از آنجا که #عشق_یاسمین در دل علاءالدین موج میزند، بهعنوان آرزوی اول، از جینی میخواهد که او را تبدیل به یک #شاهزاده کند تا بتواند با دختر سلطان ازدواج کند.
🔵 جینی ، علاءالدین را تبدیل به شاهزاده #علی ، شاهزادهی آبابوآ میکند و بههمراه یکدیگر و با تعدادِ زیادی خدمتکار وارد اقربا میشوند و از یاسمین #خواستگاری میکنند. جعفر که شاهزاده علی را #شناخته و میداند علاءالدین با #جادوی غولِ چراغ تبدیل به شاهزاده شده ، چراغ را از علاءالدین #میرُباید و تبدیل به اربابِ جدیدِ جینی میشود. 😱
👊 در ادامه جعفر علیه سلطان #شورش کرده و بهعنوان آرزوی اول، آرزو میکند که سلطانِ اقربا باشد و از #آرزوی_دومش هم برای تبدیل کردنِ خودش به بزرگترین #جادوگر_دنیا ، استفاده میکند . ولی با #زیرکیِ علاءالدین ، جعفر فریب خورده و برای آرزویِ آخر خود ، آرزو میکند که تبدیل به یک #غول_چراغِ_جادو شود تا به گمان خودش #قویترین موجودِ جهانِ هستی باشد؛ غافل از اینکه غولها باید در یک چراغِ تنگ و تاریک زندگی کنند و تابعِ ارباب خود باشند.
☠ با این ترفند، جعفر برخلاف میل باطنیاش در چراغِ جادویِ مخصوصِ خود #محبوس، و همهچیز #ختم_بهخیر میشود. یاسمین هم با تغییرِ قوانینِ کشور، علاءالدین را که از مردم عادیِ جامعه حساب میشود، برای ازدواج #برمیگزیند. 😍
🔰█🔺██متن۲██🔺█🔰
---- ---- ---- ---- ---- ---- ---- ---- ----
@Mazhabi_yon
مـیانکوچـه..
حـوالینـزولآفتـاب..
مـردیازآنچـهلتـننعرهزد..:
#فاطمه رابزنید#علی خودش میافتد....😭
.
.
میاندشت
حوالینزولآفتـابمردیسرخموی
حرمـلهراصـدازد:
بـرایچهتعـللمیـکنی..؟!
#پسر رابزن..
#پدر خودشمیافتد...😭
@Mazhabi_yon✨
#دلـنوشتـه..🌸💚
فـاطـمـیـه..
این روز هایش از روزِ شهادت
مادر درد آور تر است . . .
این روز های #بستری بودن را می گویم !
همین روز هایِ آخر که
از چشم های خسته مادر معلوم
است ماندنی نیست !
همین روز هایِ سکوتِ خانه #علی و
بغص بچه ها وقتی نگاهشان
به نگاه مادر گره میخورد ...
اوج درد ها همین روز های شرمندگیِ
فاتحِ خیبر است..
وقتی درد کشیدن های فاطمه را میبیند.. !°•
@Mazhabi_yon✨
فاطِمه(س) میگُفت:
الهـے..!عجّل وَفاتی..
و #علی(ع) میگُفت:
نَرو آرامِشَم..
و فاطِمه رَفت..
و #علی ماند و چاه و مَردُمی که
جَواب سَلامش را هَم نِمیدادَند..
@Mazhabi_yon✨
╭🍃🍃
✨
هر جمله ڪه با نام #تـــو گفتم غزلی شد...
باید
خدا
شوے،
ڪه بفهمی #علی ڪــه بود...
@Mazhabi_yon✨