eitaa logo
مَذْهَبٖےـہٰاٰ عٰاشِـ😍ـقْٺَـرَنْد
1.8هزار دنبال‌کننده
953 عکس
1 ویدیو
1 فایل
باحـَـیا بــودم وَلــے بـا دیـدنـش فــهـمیــده ام🙈😍😍 آبـــــ گـاهـی مــومنــین را هــم شناگـر میـــــکند...🙄😊 ✨تبلیغات و انتقاد و پیشنهاد و ارسال شعر و عکس 👇 @breeaath تبادل👇 @Zahraa_best
مشاهده در ایتا
دانلود
خانه ما و آنها روبروی هم بود یك روز ناهار آنجا می خوردیم و یك روز اینجا. آن روز نوبت خانه ما بود. ناهار بود یا شام؛ یادم نیست؛ دیدم خانمش تنها آمده؛ همیشه با هم می آمدند. خانمش به نظر كمی دمق بود. پرسیدم: « چی شده ؟ »‌ چیزی نگفت: فهمیدیم كه حتماً با یوسف حرفش شده است. بعد دیدم در می زنند. در را باز كردم. یوسف بود. روی یك كاغذ بزرگ نوشته بود. « من پشیمانم » و گرفته بود جلوی سینه اش . همه تا او را دیدند زدند زیر خنده. خانمش هم خندید و جو خانه عوض شد . این راحتی اش در اقرار به خطا برایم خیلی جالب بود . 🌹شهید یوسف کلاهدوز🌹 📘هاله‌ای از نور، ص٧ @Mazhabiha_asheqtarand