مـادرشهیـد✨: ──── محمدرضایک‌جمله‌ساده‌وقشنگ‌داشت، می‌گفت: فردحزب‌اللهی‌‌باید‌زیبا‌وتمیز‌باشه می‌گفت‌وقتی‌بقیه‌من‌و‌می‌بینن‌ من‌وبه‌عنوان‌کسی‌که‌بسیجی‌هستم‌ توی‌مسجد‌رفت‌وآمد دارم تویادواره‌شهدا‌کمک‌میکنم‌وکار‌میکنم من‌باید‌یه‌جوری‌رفتار‌کنم‌ هم‌بارفتارم‌وهم‌باظاهرم بقیه‌روبه‌خودم‌جذب‌کنم:) 🕊┊ #شهیدمحمدرضادهقان ★「💙درحسرت شهادت💙」★ ‌________[⇣🌹🇮🇷🌹⇣]_________ ⊰᯽⊱┈→∞╌❊❊╌→∞┈⊰᯽⊱

‌ ‌‌ ‌┄┅┄┅┄፨•.﷽.•፨┄┅┄┅┄ °•🖤🎓•° • 🌿مادرشھیــد: مراسم هیئت که تمام شد به سمت حیاط امامزاده رفتیم، شور و اشتیاق عجیبی داشت و تأکید میکرد که به حرفش گوش بدهم. با انگشت اشاره کرد و گفت که وقتی شهید شدم مرا آنجا دفن کنید. من که باورم نمیشد، حرفش را جدی نگرفتم. نمیدانستم که آن لحظه شنونده وصیت پسرم هستم و روزی شاهد تدفین او در آن حیاط میشوم. #شهیدمحمدرضادهقان🌻 • 🎓⃟🖤¦⇢ #شھیــدانہ 🎓⃟🖤¦⇢ # شهادتـــــ ـ ـ ـ ـــــــــ❁ـــــــــ ـ ـ ـ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅┄┅ مذهــــ♡ــبی ها 🌱.🦋.🌱.🦋 @mazhabihal 🦋.🌱.🦋🌱

مـادرشهیـد✨: ──── محمدرضایک‌جمله‌ساده‌وقشنگ‌داشت، می‌گفت: فردحزب‌اللهی‌‌باید‌زیبا‌وتمیز‌باشه می‌گفت‌وقتی‌بقیه‌من‌و‌می‌بینن‌ من‌وبه‌عنوان‌کسی‌که‌بسیجی‌هستم‌ توی‌مسجد‌رفت‌وآمد دارم تویادواره‌شهدا‌کمک‌میکنم‌وکار‌میکنم من‌باید‌یه‌جوری‌رفتار‌کنم‌ هم‌بارفتارم‌وهم‌باظاهرم بقیه‌روبه‌خودم‌جذب‌کنم:) 🕊┊ #شهیدمحمدرضادهقان ★「💙درحسرت شهادت💙」★ ‌________[⇣🌹🇮🇷🌹⇣]_________ ⊰᯽⊱┈→∞╌❊❊╌→∞┈⊰᯽⊱ مذهــــ♡ــبی ها 🌱.🦋.🌱.🦋 @mazhabihal 🦋.🌱.🦋🌱

◜🍁🧡◞ • • طرف‌داشت‌غیبت‌میکردبهش‌گفت: شونه‌هاتودیدی؟ گفت:مگه‌چی‌شده؟ گفت:یه‌کوله‌باری‌ازگناهان اون‌بنده‌خداروشونه‌های‌توئه! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌• • 〚🍂✨〛|⇢ #شَهیدمُحمدرِضادهقان ـ ـ ـ ـــــ𓆉︎ـــــ ـ ـ ـ 〚🍂✨〛|⇢ #شهیدانه • •

‹♥️🌿› می‌گفت:↓ اگر‌من‌میخواهم‌با‌این‌چشم‌هـٰا ‌صورٺ‌امـٰام‌زمآن‌را‌ببینم‌آیـٰا‌با‌ چشم‌هآیم‌می‌توانم‌بہ‌نـٰامحرم‌ نگاه‌کنم؟' . . #شهیدمحمدرضادهقان 🧔🏻'🌱⃢⃢⃢💕 #شھیدانه 🌱 j๑ïท••↷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @mazhabihal