eitaa logo
💟👈مذهبـے طوࢪ♡ツ
437 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
105 فایل
༺﷽༻ 💛🌻دݪگرم خُدٰایـےاَم،ڪھ بٰا تَمام بَدۍ هٰایَم باز هَوٰادٰار دِلم اسٺ...❥ ツ اَلـّٰلـھُـمَ الـࢪزُقـنـٰا شَـــہــ💔ـٰادَٺ:) ڪُپـۍ؟! وٰاجِبہ مُؤمِن✌🏻 اࢪٺباط با ادمیݩ⬅: @Fatemeh_884
مشاهده در ایتا
دانلود
مثل یڪ دیوانہ و چشم انتـظار فصل عشـق مےشمارم روز و شب را تا محرم ، یا حسـین (علیہ‌السلام) ❤️✋🏻 🌺🖤 🌼@MazhabiiiTor🌼
دست بالا رفته علی را جدی نگرفتند که . بالای نیزه رفت...! 🌸 🌼@MazhabiiiTor🌼
༺🦋بِـــســـمِ الله الــرّحــمٰـــن الـــرّحــیـــم🦋༻ 🌼حرف ناشناس: ﴿نظر،پیشنهاد،انتقاد و...﴾👇 💌https://harfeto.timefriend.net/16565271226071💌 در خدمتیم...🌱🕊 یا عــلــــی 🖐
1-سلام وقت بخیر شما دعوت شده اید به یک کانال عیده ما رو با عضو شدنتون خوشحال کنید صلوات برای امام زمان و عضو شدن یادتون نرود @saz1401 ________🌺 2-تشریف میارید رفقا!؟ 😎🌿@adrakny_313 ___________🌺 3-سلام وقت بخیر شما دعوت شده اید به یک کانال لطفاً هر***این پیام می خواند دو تا صلوات برای امام زمان بفرسته بعد هم عضو کانال بشه متشکر @saz1401 ______________🌺 4-ᯓ@MY_NUZHA🤍 حمایت:)!✨ ___________🌺 🌼@MazhabiiiTor🌼
‌شھادت‌حڪایت‌عاشقانہ‌آنانۍ‌است ڪہ‌دانستنددنیاجا؎ماندن‌نیست.. بایدپࢪوازڪࢪد(: شھیدمحمدحسین‌حدادیان🌺 🌸🌿 🌼@MazhabiiiTor🌼 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
خب اما من شش ماهیه منتظر تماستونم حاج رضا: شرمنده اگه قصوری بوده بنده تقصیری نداشتم ......_ حاج رضا: چی شد خانم معروفی؟ -هیچی حاج آقا میشه فردا با یه سری از دوستانم بیایم دیدنتون حاج رضا:بله بفرمایید فردا با لیلا و همسرش و زینب و داداشش رفتیم دیدن حاج رضا من یه دسته گل رز قرمز برای حاج رضا گرفتم پسرا چه ذوقی میکردن که برده بودیمشون دیدن حاج رضا حاج رضا برامون از خودش گفت متولد ۴۷ بود تو ۱۷سالگی از کمر جانباز شده بود اونروز موقعه برگشت از حاج رضا خواستم بازم باهمدیگه درتماس باشیم باورم نمیشد حاجی قبول کنه از اونروز به بعد ما چندین بار در هفته تماس داشتیم یا من میرفتم دیدن حاجی تا اینکه شش ماه گذشت و ...... نویسنده: بانو....ش 🌼@MazhabiiiTor🌼
تو شش ماه من از گذشته ام به حاج رضا گفتم گاهی تحسینم میکرد گاهی اخم گاهی گریه اما کلا همیشه بهم میگفت تو نظر کرده حاج همتی امروز پنجشنبه است به عادت همیشگی اول راهی مزار شهدا دوتا دست گل خریدم یکی برای شهدا یکی برای حاج رضا اول رفتم قعطه سرداران بی پلاک و آخر مزاری که به یاد حاج ابراهیم همت بود از مزار خارج شدم از همون راه قصد آسایشگاه دیدن حاجی کردم تا آسایشگاه سه ساعتی تو راه و ترافیک بودم مستقیم رفتم اتاقش -سلام رضا: سلام چرا زحمت کشیدید -زحمتی نیست رضا: مادر شمارو فردا ناهار دعوت کردن دلم میخاست جیغ بکشم از خوشحالی وای خدایا از هیجان خوابم نمیبره تا ده صبح همش به ساعت نگاه میکردم تا ده شد با ذوق حاضر شدم وسط راه یه سبد گل رز قرمز و سفید خریدم بالاخره با ترافیک تهران تا برسم خون حاجی اینا یکی، دوساعتی طول کشید مامان بابای رضا خیلی مهربون بودن انگار خونه ای خودم راحت بودم نویسنده: بانو....ش 🌼@MazhabiiiTor🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جمع‌بودندخلایــق‌همہ‌درروزالسٺ وسڪوتےڪه‌بہ‌بانگِ‌نفـسِ‌توبشڪسٺ توبلےگفتےومݧ‌دردل‌خودحس‌ڪردم مهرِیڪ‌بےڪفݧ‌انگاربہ‌قلبم‌بنشسٺ 🌺🌸 🌼@MazhabiiiTor🌼