eitaa logo
{مَذهَبیون|𝐌𝐚𝐳𝐡𝐚𝐛𝐢𝐲𝐨𝐧}
182 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
12 فایل
بسم‌اللھ‌ِ‌الذی‌خلق‌ حَسَن''؏'':)! ما‌نَسلی‌هَستیم . . که‌اَزخیابان‌های‌خَرابه‌سوریه تاکوچه‌خیابان‌های‌بیرجَند بَرای‌حِفاظَت‌اَزعَقیدِمان‌میجَنگیم:)🪐 -تاریخِ‌شروعِ‌کانالِمون ¹⁰•⁷•¹⁴⁰¹ میشنوم : https://abzarek.ir/service-p/msg/880807
مشاهده در ایتا
دانلود
{مَذهَبیون|𝐌𝐚𝐳𝐡𝐚𝐛𝐢𝐲𝐨𝐧}
🕊 بعد‌از‌شهادت‌ آقا محسن ؛ دیدم علی همش میوفته ! میخواستم ببرمش دکتر... شب‌ محسن اومد تو خوابم بهم
کارت عروسی که برایش می آمد. می خندید و می گفت: بازم شبی با شهدا! با رقص و آهنگ و شلوغ بازی های عروسی میانه ای نداشت. بیرون تالار خودش را به خانواده عروس و داماد نشان می داد و می رفت گلزار شهدا. همه فکر و ذکرش پیش شهدا بود. می رفتیم روستا برای سمنوپزان. وسط تفریح و گشت و گذار مثل کسی که گم شده ای دارد. می پرسید:حاج آقا سید این دور و بر شهید نیست بریم پیشش؟ راوی:سید اصغر عظیمی(دوست شهید)
{مَذهَبیون|𝐌𝐚𝐳𝐡𝐚𝐛𝐢𝐲𝐨𝐧}
کارت عروسی که برایش می آمد. می خندید و می گفت: بازم شبی با شهدا! با رقص و آهنگ و شلوغ بازی های عروس
موقع رفتن بهش گفتم: برو داداش،ولی برگـرد...🙃☘ یه لبخندی زد و گفت: من دیگه برنمیگردم...🙂🍂 گفتم:نزن این حرفو،تو بچه ڪوچیک داری...😔 یه دست زد به گردنش و گفت: این گردنو میبینے؟! خوراک بریدنه...💔
🙃🍃 رفتہ‌بودیم‌مشهد... میخواست‌رضایت‌مادرش‌رو‌براے‌سوریہ‌ بگیره... یڪ‌بار‌ڪہ‌از‌حرم‌برگشت، همان‌طور‌ڪہ‌علے‌در‌بغلش‌بود، موبایل‌رو‌برداشتم‌و‌شروع‌ڪردم‌بہ‌فیلم‌ گرفتن... :) از‌او‌پرسیدم: _ چہ‌آرزویے‌دارے‌؟ +یہ‌آرزوۍخیلے‌خیلے‌خوب‌بر‌اۍخودم‌ ڪردم؛ان‌شا‌اللھ ڪہ‌برآورده‌بشہ...♥ _چہ‌آرزویے؟ +حالا‌دیگہ...😉 -حالا‌بگو +حالا‌دیگہ...نمیشہ! _یہ‌ڪمشو‌بگو با‌ ادا و‌اصول‌گفت +شِ‌داره،شِ...🙈 _ بعدش‌چے؟ +شِ‌داره...هِ‌ داره...الف‌داره...تِ‌داره... _ شهادت؟💔 همسر