اخرین باری که قبل از این زیارت رفته بود حرم فکرشم نمیکرد اقا برات کربلاشو امضا کنه اما اقا امضاکرده بود و یه کربلای پر خاطره بهش هدیه داده بود
وارد حرم امام رضا شد اما یاد کربلا افتاد
صحن های حرم کبوتر دلشو میفرستاد به بین الحرمین
نگاهش که به گنبد طلایی امام رضا خورد لبخند اومد رو لباش و شروع کرد به صحبت کردن با امام رضا : مولا جونم دمت گرم
ممنون ازت که بهم کربلا دادی ببخشید گاهی وقتا نا امید شدم ازت
ممنونم که اینقدر مهربونی...
رفت سمت ضریح پشت پنجره شیشه ای روبه روی ضریح وایستاد بغضش گرفته بود
اشکاش جاری میشد
حق داشت اخه خیلییی حال و هوای حرم اونو یاد حرم امام حسین❤️ مینداخت ...
#ارسالی_اعضا😍
#چالشمون😍
#خاطره_بازی_با_اقا_جان😍
#ولادت_امام_رضا(ع)
#Fadaei_hossein..
چه خاطره زیبایی ممنون🙂😊