eitaa logo
کانال‌اشعارمظلوم
541 دنبال‌کننده
84 عکس
43 ویدیو
0 فایل
● آثار‌کربلایی‌حسین‌عیدی ● کانال‌توسط #ادمین‌اداره‌می‌شود. ● ادمین‌کانال : @Ad_matrud
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5834837217645698557.mp3
4.72M
﷽ 📝اومدیم‌جشن‌تولد‌بگیریم‌واست ✍‌به‌قلم‌:حسین‌عیدی 🎧به‌نفس‌:برادرامین‌قدیم 💻 @mazlum128
بند اول گل پسر امام حسین اومده مستی و شادی ماها رو صده طعنه به ماه و اسمونا زده خلقا و خلقا شبیه احمده جوونه امام حسینه پهلوونه امام حسینه میدونن همه علی اکبر که جونه امام حسینه پسره امام حسینه تاج سره امام حسینه بهتره اینجوری بگیم : حیدره امام حسینه علی علی علی علی اکبر خوش قد و بالا علی علی علی علی اکبر شاه بی همتا میده امشب کرب و بلا ی همه ما رو علی علی علی علی اکبر مادرت لیلا یا علی اکبر (ع) بند دوم توی رگ و خونته مهربونی ستاره ی سهیل آسمونی قوت قلب دل ناتوونی باعث افتخاره هر جوونی نوه ی مرتضایی قدرت تو ماورایی به دل هر پیر و جوون علی فرمانروایی تو عزیز خدایی شاهی و فکر گدایی واسه ما بیچاره ها امشبه فرصت طلایی علی علی علی علی اکبر عالی اعلا علی علی علی علی اکبر رازق دنیا عزیز قلب رقیه دلخوشی زینب علی علی علی علی اکبر قوت سقا یا علی اکبر (ع) 💻 @mazlum128
بند اول ولادتت روز جوونه خیری ندیدی از جوونی رونیزه هم باشی قشنگی خوش قد و بالایی همونی تولدت شده عزیزم عبا برات هدیه میارم گریه م دیگه دست خودم نیست ببخش اگر که بی قرارم تو علی اکبر به میدون رفتی و برگشت جسم تو اندازه اصغرم نبود آقا از غریبی بابات حسین نگم دیگه من دلم میسوزه واسه مادرت لیلا ای وای علی الدنیا بعدک العفا پناه عالم بی پناه افتاد ارباب ما بالا سر اکبر وقتی رسید و دید دیگه جون داد آه و واویلا آه و واویلا ای علی اکبر بند دوم سخته ببینم رو زمینی من بی تو زنده نمیمونم بابای اکبر بودم حالا بابای چند تا استخونم خیلی برام گرون تموم شد رفتی نگفتی بی پناهم رفتی؛ عموتم؛ رفت و آخر نگفتی من بی تکیه گاهم اربا اربا که شدی من کل صحرا رو هرچی گشتم پیکرت پیدا نشد دیگه من تنت رو رو عبا چیدم ولی اکبر هرچی کردم خوش قدوبالا نشد دیگه کل تن تو جای خونه اکبرم من دست تنهام چه جوری پاکش کنم پسر بزرگ کردم عصا دستم بشه حالا با دستام من باید خاکش کنم آروم جونم تازه جوونم ای علی اکبر بند سوم بازم با اینکه ریزریزی هنوز برام عزیزی اکبر نگفتی من چیکار کنم تا از رو عبا نریزی اکبر رفتی دیگه تو آسمونا آجی رقیه تم اسیر شد زجر یه کاری کرد که رقیه خواهرتم یه روزه پیر شد وقتی رفتی سهم هر روز دل بابات غصه بود و غصه بود و غصه و غم بود من جوون از دست دادم ابن سعد خندید من جوون مُردَم همین خنده فقط کم بود شب تولدت دیگه گریه بسه عمه اومد؛ دیگه نگم چیا کشید یادته من چقدر صدات کردم ولی می خندیدن صدام به گوشت نرسید آروم جونم تازه جوونم ای علی اکبر 💻 @mazlum128