مدافعانحرم...(علیبنمهزیار)
🌷بسم رب الشهداء و الصدیقین🌷 #مجنون_من_کجایی؟ #قسمت_هجدهم راوی سید مجتبی حسینی ساعت ۱۱ است با خا
🌷بسم رب الشهداء و الصدیقین🌷
#مجنون_من_کجایی؟
#قسمت_نوزدهم
راوی رقیه
خیلی از رفتار آقای حسینی ناراحت شدم
چرا اونطوری رفتار کرد !!!
رسیدم خونه ..
-مامان
مامان
حسنا:سلام خواهرشوهر جان..
مامان خونه نیست ؟
-إه عروس گلی
خوبی؟
حسنا: مرسی معراج چه خبر؟
-سلامتی
شب بریم هئیت ؟
حسنا:بله
بریم
حاج آقای من مداحه
-من فدای حاج آقای شما بشم ..
حسنا:شوهر منه..
-داداش منه ها ...
حسنا:رقیه مامان رفته پیش پدر
ناهار نمیاد ..
حسین آقا هم گفت سپاهه تا ساعت ۴
بعدش میره هئیت ..
بیا ما ناهار بخوریم استراحت کنیم
بعد میریم هئیت ...
-باشه
ناهار خوردیم من رفتم تو اتاقم استراحت
حسنا هم رفت تو اتاق حسین
همه فکرم درگیر آقای محمدی و آقای حسینی بود..
ساعت ۵:۳۰ بود با صدای آلارم گوشی بلند شدم ...
-حسنـــــــــــــــــــــا
عــــــــــــــــــــروس گلی
پاشو
حسنا در حالی که خمیازه می کشید
باشه ...
بریم ...
-بچه تو هنوز خوابی !!!!
برو حاضر شو...
وارد حیاط هئیت شدیم
بچه هارو از دور دیدم
یه خانمی به سمتم اومد
خانم:ببخشید خانم جمالی ؟!!
-بله خودم هستم شما
خانم:خواهر آقای محمدیم
- بفرمایید
خانم محمدی:حقیقتش می خواستم ازتون برای برادرم خواستگاری کنم ...
همون موقعه آقای حسینی وارد حیاط شد ..
دستش رو مشت کرد و گذر کرد ..
-خانم محمدی شرمنده من قصد ازدواج ندارم ...
یاعلی
📎ادامه دارد . . .
نویسنده بانو....ش
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
#مدافعان_حرم
ڪانال مدافعان حـــــرم(رسمی)
🌐 @mdafan_hrm