eitaa logo
بسیج کارکنان دانشگاه علامه طباطبایی🇵🇸🇸🇾🇱🇧🇮🇷🇮🇶🇧🇭🇾🇪
280 دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
13.9هزار ویدیو
318 فایل
ادمین @fater133 #گپ https://gap.im/me_atu #ویراستی https://virasty.com/me_atu #تلگرام https://t.me/me_atu #گروه_تلگرامی https://t.me/me_atu_members #بله https://ble.ir/me_atu #ایتا https://eitaa.com/me_atu #خبرگزاری_فارس https://farsnews.ir/me_atu
مشاهده در ایتا
دانلود
🎖 در مورد خبر شهادت حاج حسن یک روایت معتبر از قول یکی از نیروهای حفاظت بیت یعنی سپاه ولی امر شنیدنی است: تقریبا ظهر بود که صدای انفجار را ما شنیدیم و یک لرزش خفیف آن روز بخ خاطر بیماری یکی از همکاران شیفت ایشان بین من و یک نفر دیگر تقسیم شده بود 🚦 معمولا در روزهایی که رهبری دیداری ندارند و یا از طرف دولت یا نیروهای مسلح کسی قصد آمدن ندارند عادت ایشان سر زدن به کتابخانه و مطالعه است آقا صدای انفجار راشنیده بودند و زمانی که آمدند به کتابخانه بروند بنده درب را باز کردم ایشان تشکر کرد و دو سه قدمی که وارد کتابخانه شد برگشت و بمن گفت آقای ... معلوم شد منشا آن صدا چه بود؟ بنده گفتم : الساعه میروم و خبر دقیق را می‌آورم ایشان گفتند حتما خبر موثق و به سرعت بنده آمدم بیرون و به طرف گیت رفتم از دوستم پرسیدم و او گفت: همون صدای نیم ساعت پیش؟ گفتم آره گفت نمیدونم و من گفتم که آقا دستور داده اند و الان منتظرند ایشان سریع با حفاظت مجموعه تماس گرفتند و گفتند که حضرت آقا منتظر خبر است مسئول حفاظت ۵ دقیقه نشد که آمد با آمدم او ما هم نگران شدیم که جریان چیست که مسئول آمده و این قدر هم گرفته و غمگین و حتی کمی اضطراب داشت 🕯باهم راه افتادیم و من گفتم حاجی نیازی به زحمت شما نبود میگفتی من میرفتم میگفتم گفت نه موضوع محرمانه است فعلا الان آقا کجا هستند؟ گفتم در کتابخانه گفت برو داخل و اجازه ورود من را بگیر تا من بروم خبر را بدهم آنجا اضطراب ایشان خیلی بیشتر شد که هیچ دیدم قطره اشکی از چشمش افتاد گفتم یا قمر بنی هاشم آقای ... تورا قسم به حضرت زهرا بگو ببینم چی شده؟ آرام گفت: حسن آقا شهید شد با اینکه تقریبا متوجه شدم منظور شهید تهرانی مقدم است اما برای اطمینان گفتم حسن تهرانی مقدم گفت بله زانوهایم سست شد چون دیده بودم فرمانده ستادکل برای دیدار منتظر می‌ماند اما حسن آقا هربار برای گزارش می آمو به محض رسیدن به اتاق رهبری میرفتند نمی‌دانستم چکار کنم وارد کتابخانه شدم دیدم آقا ایستاده و در قفسه ها دنبال کتاب می‌گردد متوجه حضور من که شد گفت : آقای ... خب چه شد؟ کمی من من کردم و گفتم گزارش کتبی گرفته ام الان می آورم آمدم بیرون آقای ... گفت: چه شد؟ گفتم خداشاهده نتونستم بگم به ایشون کمی مکث کرد و گفت خاک دنیا بسر مم شده که باید این خبر را بدهم برو سریعتر بگو تا من بیایم والله قلب من دارد می ایستد صلواتی فرستادم و رفتم داخل و آقا این بار فورا نگاهی به دستان من کرد و با حالتی کمی عتاب گفت : گزارش کو؟ گفتم آقاجان آقای فلانی الان می آید گزارش را می‌دهد آقا کتابی را که نصفه از قفسه کشیده بود سر جایش برگرداند و گفت بگو بیاد آمدم و گفتم بیا ایشان منتظرند هردو وارد شدیم و بعد از احترام آقای ... آقا گفتند : قضیه انفجار ۴۰ دقیقه پیش چه بوده آقای... یکدفعه زدند زیر گریه و گفتند آقا جان روسیاهی برای این خبر اما صدا از مجموعه تحت فرماندهی حسن آقا در ملارد بوده آقا کاملا روبروی ما ایستاد و گفت : حسن آقا، حسن آقا آنجا نبوده؟ حال حسن آقا چطور است که آقای ... با گریه گفت متاسفانه حسن آقا شهید شده آقا دقیقا همانجا درحالیکه دستشان را روی سرشان گرفتند بین قفسه ها نشستند روی زمین ما هم با دیدن حال ایشان فقط گریه میکردیم این شوک به رهبری آنقدر زیاد بود که دو روز بعد پیام تسلیت شهادت ایشان را دادند آن هم با عباراتی که برای هیچکس بکار نبرده بودند سردار عالیقدر... دانشمند برجسته... و پارسای بی ادعا... @me_atu