آیینهات از سنگ پر از کینه حذر داشت
آن کوچهی تاریک برای تو خطر داشت
بیرحمی این قوم به اثبات رسیده
شهر از غم بیپیاری تو خوب خبر داشت
یک لشکر و یک طفل هراسیده و تنها
ای کاش حسن دور خودش چند نفر داشت
تا زد همهی صورت تو خورد به دیوار
ای وای از آن زخم که ابروی تو برداشت
از شدت سیلی دهن تو پر خون شد
آن ضربهی سنگین چقدر سخت اثر داشت
مانند گل لاله شده گونهی سرخت
ای بشکند آن دست که اینقدر شرر داشت
مشغول لگد کردن چادر شده اینبار
آن کس که از آن معبر باریک گذر داشت
با زور کشید و زد و خندید، چه ها کرد
در پای فدک ریخت عدو هر چه هنر داشت
(بشکنه پایی که زد لگد به در
یکی بودی رد شد از روی در چهل نفر
سه ماههای زندهای اما شبیه محتضر)
آب شد شمع تنت به چشم نمیای
جز مرگ حاجتی از خدا نمیخوای
#فاطمیه
#بسیج_کارکنان_دانشگاه_علامه_طباطبایی
☫@me_atu☫