از همان سن کودکی و نوجوانی علاقه خاصی به امام زمان عج داشت.
میگفت: من دوست دارم امام زمانم عج از من راضی باشد.
نماز امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف را همیشه میخواند.
صورت امیر را زنبور نیش زده بود. به حالت بدی متورم شده بود، اما اصرار داشت در مراسم تشییع شهید نوژه شرکت کند. وقتی از مراسم برگشت دیدم جای نیش زنبور خوب شده است.
ازش پرسیدم چه شده:
گفت: وقتی تابوت شهید نوژه تشییع میشد مردی نورانی را دیدم که سوار بر اسب در میان جمعیت بود. آن آقا شمشیری بر کمرش بود و روی شمشیرش نوشته بود: یا مهدی عجلالله. یکباره امام به سراغم آمدند و پرسیدند: «صورتت چرا ورم کرده؟» بعد آقا دستی به صورتم کشید و گفت خوب میشود. باورش برای خیلیها سخت بود. اما نشانهای که نشان از بهبودی امیر بود مرا به تعجب وا داشت. من حرف امیر را باور کردم. من که پدرش بودم از او گناهی ندیدم. بارها [او را] در حال خواندن نماز امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف دیده بودم. برای کسی از این ماجرا چیزی نگفتم چون باورش سخت بود.
شهید امیر امیرگان در سال ١٣۶۶ به شهادت رسید. همه بدنش سوخته بود. ولی تعجب کردم. فقط گونه سمت راست صورت امیر همان جایی که آقا دست کشیدهاند سالم مانده بود؛ حالا مطمئن شدم که فرزند پاک و مؤمن من در نوجوانی به خدمت امام زمان عج مشرف شده است.
-کتاب وصال، صفحه ١۶۶ الی ١۶٩
#نیمه_شعبان #امام_زمان #میلاد_امام_زمان
💐🌻🌸🌷🌺🌹💐🌸🌷🌹🌺🥀
┅═✼✿✵🇮🇷✵✿✼═
#آموزش_احکام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#قرارگاه_فرهنگی_مسجد_امام_حسین_علیه_السلام
━⊰✾ 🇮🇷 ✾⊱━━━━─━
@me_hosen
━━─━━━━⊰✾✿✾⊱🇮🇷