9.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دکترعزیزی کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور https://eitaa.com/mech53442
🔴 #تنفر_ممنوع
💠 اگر از همسرتان کار #خطایی سر زد، به هیچ وجه از او #متنفر نشوید بلکه از #کارش انتقاد کنید و یا ناراحت باشید.
💠 تنفر از همسر، باعث میشود تا #خوبیهای او را نبینید و فقط در جستجوی #عیبهای دیگر او برآیید. #شیطان نیز به این قضیه کمک میکند.
💠 حتما همسرتان رفتارهای #خوبی غیر از خطایش دارد که با یادآوری آنها #خوشحال میشوید و دلتان نسبت به او نرم میگردد.
💠 با این روش از #کینهورزی جلوگیری کنید.
کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور
https://eitaa.com/mech53442
14.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 همین رفتارهای جزئی و تکراری به اعضای خانواده میفهماند وجود تو برای ما مهم است یا وجود تو خنثی است.
کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور
https://eitaa.com/mech53442
#کارشناسی_غلط_در_زندگی
💠 فرض کنید فیلم چند ثانیهای بدون صدا از یک فوتبالیست که در حین بازی، خیلی #عصبانی و در حال داد زدن است برای چند کارشناس فوتبال پخش شود و هر کدام برای علّت عصبانیّت این بازیکن یک #احتمال را مطرح کند؛ احتمالاتی مثل ناداوری، کمکاری بازیکن هم تیمی، تعویض شدن وی، خطای بازیکن حریف، درد یکی از اعضای بدنش و احتمالات دیگری که کار را برای کارشناسان سخت میکند. امّا اگر خود بازیکن علّت عصبانیّت خود را با #زبان خویش بیان کند تمام احتمالات کنار میرود و بر روی علّت اصلی عصبانیّت بازیکن بحث #کارشناسی میشود.
💠 یکی از مشکلاتی که در زندگی مشترک میتواند باعث ایجاد معضلات بزرگتر گردد این است که زن یا مرد علّت ناراحتی و دلخوری از همسر خود را بیان نمیکنند و فقط با چهرهی اخمو و یا قهر و کم محلّی به همسر، #آشفتگی و دلخوری خود را ابراز میکنند در حالیکه همسرش علّت این دلخوری را نمیداند و شاید چندین احتمال را به عنوان علّت ناراحتی وی در ذهن خود ردیف میکند که باعث #کلافگی او میشود.
💠 ناراحتی خود را یا به شکل صحیح مدیریّت کرده و ابراز نکنید و یا علّت آن را خیلی #شفّاف، دوستانه و بدون داد و قال به همسرتان بگویید تا جلوی سوءتفاهمها و برداشتهای غلط و در نتیجه تصمیمات نادرستی که اوضاع را #پیچیدهتر میکند بگیرید.
کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور
https://eitaa.com/mech53442
قسمت ۱۷چوب خداصدانداره حرفهایی که بین علی وشیواومریم ردوبدل شده بودباعث دلخوری مریم شد ومریم ضمن احترام به پدرومادرش ،معاینه وبررسی وضعیت پزشکی انهارامدنظرداشت واین جزاولویتهای کاری مریم بود،وقتی علی وشیواروبه بیمارستان می بردند مریم دربیمارستان شرایطی رامهیاکرده بودکه کاملا درخدمت پدرومادرش باشندوپزشکان ومتخصقان وفوق تخصقهاوپرستاران وپرسنل بیمارستان که شیفته اخلاق ورفتاروحرفه ای گری او بودندوهم تخصص مریم راقبول داشتندعلی وشیواراکاملا موردلطف خودقرارمی دادندکه پدرومادرش بادین این صحنه ها، حالشون بسیارخوب می شد اماحاضرنبودند بپذیرند حسین ومریم باهم ازدواج کنند.پس ازمعاینه کامل توسط پزشکان فوق تخصص ،علی وشیواازبیمارستان مرخص شدند.ودوسه روزی ازمرخص شدن انهاازبیمارستان گذشته بودکه علی وشیواوسیماتوهال بودندکه تلویزیون برنامه کنفرانس بین المللی پزشکی درسوییس رانشان می دادکه یکدفعه همه دیدن مجری کنفرانی گفت جناب اقای دکترحسین احمدی ،به عنوان سخنران بین المللی ازایشون تقاضامی شود سخنرانی کندوحسین،شروع به سخنرانی بازبان انگلیسی کردودرپایان گفت من هرچه دارم ازخداوقران وپدرومادرم وهمکارخوبم خانم دکترمریم شمالی دارم ،وتمام دستاوردهای دوساله مادرکتاب ۵جلدی بزودی منتشرمی شودمن نمی توانم زحمات خانم دکترمریم شمالی رانادیده بگیرم ،به محض گفتن این مطلب که تماما به انگلیسی گفته می شد تمام حضاربه احترام حسین ازجایشان،بلندشدند،براش کف زدند علی که دید حسین اینهمه معروف بودوبامریم هم همکاری پزشکی داشت تعجب کرد مریم این موضوع رامی دانست ان شب دربیمارستان بود،که علی به دخترش رنگ زدومریم به علت مجم کارزیادمتوجه تلفن پدرش نشد.صبح که به خانه آمدسلام کردکه به اتاق خودش برود امامادرش صداش زدوگفت میشه بیایی باهم صحبت کنیم مریم گفت الان خسته هستم بعدازخوابیدن درخدمت شماهستم موقع ناهارکه دورهم بودندعلی گفت مریم ،سخنرانی حسین روشنیدی ودیدی!؟ مریم با حالت سردی گفت بله ،گفت چطورمگه ،علی گفت به من نگفتی حسین انقدرمشهورهست مریم گفت چیزی که ا،حسین برام مهمه ،صداقت وپاکدامنی وایمان وبعدتخصصشه، پدر علی گفت میشه بهش بگی برای خواستگاری می تونندبیان شیواگفت چندتاشرط دارم که باید اوناروانجام بده مریم گفت من شرطهاروبهش نمیگم اماممکنه هرشرطی،روقبول نکنه توبگو مریم گفت درشب خواستگاری خودتون بگید امامن مجبورش نمی کنم اگرشرط شمامنطقی باشه می پذیره اگرنباشه نمی پذیره ،من اخلاقشو می دونم مریم به حسین گفت حسین هم به سهراب ورعناگفت شب پنج شنبه باشیرینی ودسته گل به خونه علی اومدن وپس ازصحبتهای مقدماتی شیواگفت مادوسه تاشرط داریم اول اینکه شمابریددرامریکایاانگلستان زندگی کنید دوم اینکه ،حق طلاق بادخترم باشه ومهریه سنگین باشه سوم اینکه ،اسم بچه هاتون من وعلی انتخاب کنیم چهارم اینکه کتابهایی که می نویسی به نام مریم باشه ،مریم به محض شنیدن این شرطهاخجالت کشیدوگفت مادرمن، ا ین چه شرطهای عهدعتیقه که گذاشتی، پدرحسین گفت مریم خانم ناراحت نشو مادرته دوستت داره این شرطهاروگذاشته امامن می دونم که حسین بانامگذاری فرزندان توسط پدرومادرت ونوشتن کتاب به اسم تو اصلا مخالفتی نداره من روحیه اونومی دونم امادربقیه مواردخودش تصمیم می گیره ،حسین گفت ضمن احترام به بزرگترهای مجلس ،من کشورخودم ایران رابرتمام دنیاترجیح می دهم امادرموردحق طلاق هرتصمیمی مریم خانم بگیرن ومهریه بخوان من همان راعمل می کنم اما ترک ایران رابه هیچ وجه قبول ندارم مریم گفت من هیچ کدام ازاین شرطهاراقبول ندارم من نمی خوام،به کسی تحمیل بشم ضمن احترام به دکترحسین،شاید مادرمن نمی دونه این شرطهای ساده لوحانه روگذاشته من خودم دارای اعتبارهستم ،من لیرانی هستم من هم حاضرنیستم وطن خودم روترک بکنم،نکته دوم من چه نقطه ضعفی دارم که حق طلاق بامن باشه ویامهریه من زیادباشه ؟ ،مساله بعدی ضمن احترام به پدرومادرم نامگذاری اسم بچه مساله بسیارپیش وپاافتاده هست سالم بودن بچه مهم هست که ۸نفرآدم عاقل هستیم باهم مشورت می کنیم اسم خوبی انتخاب می کنیم ضمن اینکه اسم خوب هم مهمه ،مهم تراینکه بچه بعدهادرست تربیت بشه .پس بحث کردن ویامانوردادن روی مسایل جزیی وکاهش پیداکردن شخصیت وموقعیت ووقارمن مرااذیت می کنه لطفاروی مسایل مهم تراگرحرفی دارید بزنید شیواکه تااین لحظه گیج شده بودوتابحال قضایارابه این صورت ندیده بودبحال خودش تاسف خوردوازمریم عذرخواهی کردوهمه براش دست زدند..............ادامه دارد کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور https://eitaa.com/mech53442
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸
💙
دلتنگی می دانی چیست؟!
غرق شدن در یادت،
فکر به صدایت،
و مرور هر شب خاطراتت...
دلتنگی ساده تر از همه معانی است،
دلتنگی یعنی
"تو" نباشی
و
"من" تو را زندگی ک
کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور https://eitaa.com/mech53442
🍃🍃🍃🍃🌸🍃🍃🍃
💢پیرمرد خردمند
در یک دهکده، پیرمرد خرمندی زندگی می کرد. افرادی که به مشکلی بر می خوردند یا سوالی داشتند، به او مراجعه می کردند.
یک روز یک بچه باهوش و زِبل که می خواست سر به سر پیرمرد خردمند بگذارد، پرنده ی کوچکی گرفت و آن را طوری در دستش گرفت که دیده نشود.
بعد پیش پیرمرد رفت و به او گفت: پدربزرگ، من شنیده ام شما باهوش ترین مرد دهکده هستید. اما من باور نمی کنم. اگر راست است، می توانید بگویید که این پرنده ای که در دست من است زنده است یا مرده؟
پیرمرد نگاهی به پسر انداخت و فکر کرد: اگر به او بگوید که پرنده زنده است، او با یک حرکت کوچک دستش پرنده را می کشد، و اگر بگوید که پرنده مرده است، او پرنده را آزاد می کند تا به خیال خودش ثابت کند که از پیرمرد باهوش تر است.
پیرمرد دستش را روی شانه ی پسرک زبل گذاشت و با لبخند گفت: مرگ و زندگی این پرنده به اراده ی تو بستگی دارد.
کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور https://eitaa.com/mech53442
با کلامتان به زندگی تان برکت دهید خیلی از مردم متوجه نمیشوند که با کلامشان زندگیشان را نفرین میکنند.
باجملاتی مانند:
از کار هیچ خبری نیست ،من هرگز استراحت خوبی ندارم واز این قبیل جملات هربار که شما میگویید نمیتوانم به ان خانه زیبا با ان شغل دلخواه برسم زندگی خودتان را نفرین کرده اید.
در رابطه عاشقانه دلخواهتان نیز هر کلامی که به زبان جاری میکنید برکت یا نفرین را جاری کرده اید.
دست از نفرین کردن اینده تان بردارید گاهی اوقات دشمن لازم نیست ما را شکست دهد.
ماخودمان، خودمان را شکست میدهیم.
از همین لحظه نیت کنید؛ چیزهای خوب را پیش بینی کنید ،شروع به برکت دادن به زندگی کنید.
کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور https://eitaa.com/mech53442