eitaa logo
💖کانال مشاوره خانواده نور💖
196 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
604 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
⛔️ خانم های عزیز هربار که با همسرتان می‌کنید نه تنها بیشتر این مساله برایش می‌شود بلکه کم کم به شما عادت می‌کند! ✅ راه کار: بهتر است بجای قهر کردن، کنید و سنگین رفتار کنید. یعنی جواب سلام بدهید، سفره پهن بکنید، صدا زد بدهید ولی با سرسنگینی در رفتارتان، ناراحتیتان از موضوع را نشان بدهید. اگر هم پرسید چرا هستی شانه بالا نیندازید و پشت چشم نازک کنید بلکه و واضح صحبت کنید. 👇 سعی کنید فردی و سرحال باشید و در خانه شیطنت کنید که اگر از موضوعی ناراحت شدید، سکوتتان و کم حرف شدنتان پیدا کند و برای همسرتان سخت باشد ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور‌ ‌‌‌
🌟امام جعفر صادق علیه السلام می فرمایند: 💎مَن رَأى أخاهُ عَلى أمرٍ يَكرَهُهُ ، فَلَم يَرُدَّهُ عَنهُ ـ و هُو يَقدِرُ عَلَيهِ ـ فَقَد خانَهُ 💎هر كه برادرش را در كارى ناپسند ببيند و بتواند او را از آن باز دارد و چنين نكند ، به او خيانت كرده است . 📚کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور https://eitaa.com/mech5344
زنبور نادان زنبوری موری را دید که به هزار حیله دانه به خانه میکشید و در آن رنج بسیار میدید و حرصی تمام میزد . او را گفت:ای مور این چه رنج است که بر خود نهاده ای و این چه بار است که اختیار کرده ای؟ بیا تا مطعم و مشرب (آب و غذا) من ببین که هر طعام که لذیذتر است تا من از آن نخورم به پادشاهان نرسد،آنجا که خواهم نشینم و آنجا که خواهم خورم! این بگفت و به سوی دکان قصابی پر زد و بر روی پاره ای گوشت نشست.قصاب کارد در دست داشت و بزد و زنبور را به دو پاره کرد و بر زمین افتاد! مور بیامد و پای او بگرفت و بکشید زنبور گفت : مرا به کجا میبری؟ مور گفت : هر که به حرص به جائی نشیند که خود خواهد،به جاییش کشند که نخواهد ... و اگر عاقل یک نظر در این سخن تامل کند از موعظه واعظان بی نیاز گردد کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور ‌https://eitaa.com/mech5344
‌ حیف نون رفت ماشینشو بیمه کرد. کارمند بيمه: امیدوارم هیچ وقت از این بیمه استفاده نکنی. حیف نون گفت : انشاالله تو هم از پولش خیر نبینی 😐😂 ‌ ‌ کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور ‌https://eitaa.com/mech5344
قسمت ۱۳ چوب خداصدانداره ‌ ‌سیماکه تمام کارهاشوباسیاست پیش می برد.اماکاملا حواسش جمع بودوذره ای ازخودش ردپایی بجانمی گذاشت. کسی ازش نقطه ضعفی نمی تونست بگیره .علی شیواو مریم بارهاوبارها پیگیری وتحقیق شکردندتاببینندسیمادرکارخانه ویادربحث سهام ویادرخانه وپولهایی که بهش میدن تخلفی داره یانه اصلا مدرکی پیدانکردند.بعدازمدتی علی وشیواکاملا به سیمااطمینان پیداکردند.تمام کارکنان وکارگران وکارمندان کارخانه ازسیاست وزرنگی وتیزهوشی ومدیریت ودلسوزی سیماصحبت می کردندعلی وشیواخیالشان راحت شده بودکه کسی هست کارهاشوبرای پیگیری امورکارخانه صادقانه انجام میده سیماچندبارگفته بود این حسابدارکارشوخوب بلدنیست وبدرداین قسمت نمی خوره وتعویضش کن اماهم شیواوهم علی معتقدبودندامین ترین وسالم ترین فرددرکارخانه هست وچندسال هست که ماریالی ازاون خیانت ندیدیم اماسبمابانظرآنهاموافق نبودومی گفت شماحتمابه حرفم خواهیدرسید. اماسیماتوسط یکی اززنهاارام ارام بهش نزدیک میشه این حسابدارکه اسمش مرادبودیک زن مریض داشت که مرتب پول دواودرمانش رومی داداین موضوع روعلی وشیوامی دانستندوبرای سیماهم گفتند، مرادکه پس ازچندسال دادن پول دواودرمان نتیجه لازم رونگرفته بود وزنی داشت که درزندگی نیازاشوبراورده نمی کردو خسته شده بود وجوداین زن زیباکه اتفاقا مطلقه ونازاهم بودباعث شد کمی به خودش فکرکنه یواش یواش بهش علاقه پیدامی کنه وسیماازایناعکس وفیلم می گرفت وحتی کاربجایی کشید که ازویلای یکی ازدوستانش برای بردن این زن که اسمش عاطفه بود استفاده کردسیمازیرکانه بدون اینکه حتی عاطفه هم بدونه ازتمام صحنه های آنهافیلمبرداری کردندوبه سیمادادند روزبه روزرفاقت مرادوعاطفه بیشترمی شد ومراد باآمدن عاطفه درزندگیش ،کارهای خودشو بهترانجام می داد عاطفه هم احساس کردکه به مرادعلاقه پیداکرده وهمین احساس درمرادهم پیداشده یکی که نماینده سیمابود وماموربودتاحسابدارروبه بندبکشه به مرادمیگه بدبخت تاکی می خواهی یک ریال دوریال ازعلی وشیواپول بگیری ،بعنوان خرید وسایل پول کلان بگیر بپربروخارج ،مراداوایل عذاب وجدان داشت نماینده سیمابهش گفت هم زنتومعالجه می کنی هم ازکشورفرارمی کنی ،خلاصه بعدازمدتی وسوسه میشه و به هوای خریدوسایل پول زیادی روازعلی می گیره اول زنشو معالجه می کنه بعد باپول می خوادفرارکنه، هفتاددرصد پولشو ازطرف سیماازش می گیرن وپول به سیمامی رسه ومرادمتوجه میشه رودست خورده برنامه هایه جورچیده شدکه مرادبی تقصیربوده وپولهارارقبادزدیدندومرادکاری نمی تونست بکنه ،یک شب که مرادخانه خودش بود وحال زنش هم خوب شده بود ومادرخانمش زنش روبرده بود مسافرت،زنگ می زنند ومراددم درکه میره می بینه یه بسته بیرونه اماکسی نیست بسته روبازمی کنه می بینه یه فیلمه شروع به نگاه کردن می کنه می بینه تمام ارتباطات اون وعاطفه رونشون میده و مات ومبهوت می مونه به عاطفه زنگ می زنه وماجرارومیگه ،وعاطفه هم کیش ومات میشه ،بعدازنیم ساعت زنگ می زنند اون فکرکردعاطفه هست گوشی روبرمی داره ازاون طرف بهش میگن آقای مرادخان برداشتن پولهاوارتباطات ترو مامدرک داریم پس ازاین ببعد طبق دستورماعمل می کنی والا تمام مدارک تحویل پلیس،داده میشه وعلی هم درجریان قرارمی گیره وخودت بقیه داستان روحدس بزن .مرادآدم زرنگی بودبلافاصله گفت چشم حتما،گوشی بوق آزادمی خوره وقطع میشه دوباره باعاطفه تماس می گیره ومیگه این مشکلات پیش امده حالا چیکارکنیم مراد ،عاطفه روصیغه کرده بودواین موضوع روبه علی وشیوا گفته بودوهردو هم کاملا درجریان بودن،علی هم بهش کمک مالی کردباهزارجان کندنی بودمرادقضیه پولهاوومعالجه خانمش روبه علی گفت وعلی حدودیک ماه ناراحت بودومرادسرکارنرفت امامیزان سودی که مرادنصیب علی کرده بودصدبرابرپولی بودکه ازمرادگرفته بودند،بعدازیک ماه مرادروبخشید واونواوردسرکاروبهش گفت ازاین ببعدمواظب باشه ...........‌....................................قسمت ۱۳ چوب خداصدانداره ‌ ‌کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور ‌ ‌ https://eitaa.com/mech5344
لینک کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور ‌https://eitaa.com/mech53442
خطاهایی که در زندگی با آن روبرو هستیم و باعث افسردگی و اضطراب ما میشوند کدامند؟👇 1) ذهن خواني شما فرض را بر اين مي گذاريد كه مي دانيد آدم ها چه فكر مي كنند بي آن كه شواهد كافي در مورد افكارشان داشته باشيد. مثلاً، "او فكر مي كند من يك بازنده ام".پیامد رفتاری اش میشود سوتفاهم.. 2) پيش گويي منفی آينده را پيش گویی مي كنيد. که با پیش بینی فرق میکند. كه اوضاع بدتر خواهد شد يا خطري در پيش است. مثلاً "در امتحان قبول نخواهم شد" يا "اين شغل را به دست نخواهم آورد". بدون شواهد پیامد رفتاری اش نا امیدی که میشود افسردگی و ترس میشود اضطراب.. 3) فاجعه سازي شما بر اين باوريد كه آنچه كه اتفاق افتاده است يا اتفاق خواهد افتاد آنچنان دردناك وغيرقابل تحمل خواهد بود كه شما نمي توانيد آن را تحمل كنيد مثلاً: "اگر در امتحان رد شوم، وحشتناك است".از کاه کوه ساختن منجر به تشدید اضطراب میشود و تشدید اضطراب منجر به تشدید اجتناب میشود.. 4) برچسب زدن يك ويژگي منفي خيلي كلي را به خود و ديگران نسبت مي دهيد. مثلاً: "من دوست داشتني نيستم" يا "او بي لياقت است".مثل اینکه تو خنگی یا من خنگم .منجر به کاهش عزت نفس می شود اگر به خود برچسب بزنی عزت نفس خود را پایین می آورید و اگر به دیگران برچسب بزنید عزت نفس دیگران را پایین میآورید. افسردها به خود برچسب میزنند. و خودشیفته ها به دیگران برچسب میزنند.. 5) دست كم گرفتن جنبه هاي مثبت مدعي هستي كه دستاوردهاي مثبت شما يا ديگران ناچيز و جزئي هستند. یعنی داشته های خود را بی ارزش و نداشته ها را با ارزش می شمرد. چیز جزئی را بزرگ و چیز بزرگ را کوچک می شمرد. مثلاً: "اين وظيفه زن خانه است، بنابراين وقتي به من توجه مي كند كه شق القمر نكرده است. اين موفقيت ها كه مهم نيستند، خيلي آسان به دست آمدند".منجر به غم و ناامیدی و افسردگی میشود. https://eitaa.com/mech53442
ماندن مرد می‌خواهد. می‌شود زن بود و مرد بود، می‌شود مرد بود و مرد نبود. مردانگی به عاقل بودن نیست. پشتِ کسی که آمده‌ای و اهلی‌اش کرده‌‌ای را دم به دقیقه خالی نکردن مرد می‌خواهد. مردانگی به منطقی بودن نیست. عشق و عاشقی کردن مرد می‌خواهد. احساس امنیت مرد می‌خواهد. شانه شدن برای بهانه‌ها و دلشوره‌ها و دلتنگی‌های...، آخ دلتنگی‌هایش... دلتنگی... شانه شدن برای دلتنگی‌های زنی که دوستت دارد مرد می‌خواهد. مردانگی به موهای سفید کنار شقیقه‌ها نیست. مردانگی اصلاً به به مرد بودن نیست! ماندن مرد می‌خواهد. ساختن مرد می‌خواهد. بودن مرد می‌خواهد... بدبختانه تمام خوشبختی‌های کوچک و ساده‌ی دنیا مرد می‌خواهد، و از همین رو کار جهان رو به خوشبختی نیست! 🍃🌸کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور https://eitaa.com/mech53442
زندگی در دو حالت قشنگ میشه: اول پیدا کردن شباهت‌ها دوم احترام گذاشتن به تفاوتها کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور https://eitaa.com/mech53442
💕معجزه زندگی دیگران باش … بیقرار باش برای شادی ساختن در زندگی انسان ها… دست های خدا باش ، برای برآوردن رویای انسان دیگری … خنثی نباش ! بی تفاوت نباش ! اگر دیدی کسی گره ای دارد و تو راهش را می دانی سکوت نکن ! اگر دستت به جایی می رسید دریغ نکن … معجزه زندگی دیگران باش ! این قانون کائنات است !!! معجزه زندگی دیگران که باشی ، بی شک کسی معجزه زندگی تو خواهد بود ….! لطفا کمی آهسته تر از کنار هم عبور کنیم https://eitaa.com/mech53442
قسمت ۱۴ چوب خداصدانداره علی هم فوق العاده زرنگ بودوبرای اینکه بتونه اون فرداصلی روکه مخل امنیت اقتصادی وروانی کارخانه هست روپیداکنه یک روز درمیان کارگرامیگه مرادوعاطفه صیغه هستندوخانمش مریضه خواستم اینوبدونیدکه یک وقت اگرمتوجه ارتباطاتی بین این دونفرشدید بدونید هم خانم مراددرجریانه وهم من ،اینوکه گفت مرادوعاطفه هم خوشحال شدن وهم تعجب کردند اماعلی نگاه کردکه ببینه چه کسی حالش خراب شد بعدازچندروزسه نفرروپیدامی کنه که همه یک نفررومسوول این کارمی دونند علی دنبال سرنخ بود سیماانقدرزرنگ بودکه دم به تله نده ،کسی که مرتب توکارخانه علی، دنبال ایجادمشکل ودزدی بود شخصی بودبه نام ستارکه هم قوی هیکل وهم بزن بهادروهم به ظاهرخیلی علی رودوست داشت اماکینه علی روبدل داشت ستارمهندس توانایی هم بودعلی وستارباهم هم مدرسه ای بودنداینوستارمی دونست اما علی نمی دونست ستارپدرش توخیابانی که منزل علی بودمغازه داشت علی طی چندفقره سر پدرستارکلاه می ذاره وپدرش ورشکست میشه دق می کنه می میره .اماستاربه طرزماهرانه ای برخوردمی کردکه کسی متوجه نشه یه تصمیم جدید توسط علی با همکاری مرادودوستان علی درکارخانه گرفته میشه تافزدموردنظرراروبدام بیندازندسیماهم دست بکارمیشه تا به هدفش بدام انداختن ستاروگرفتن پول ورسواکردن مرادبودبرسه .مرادهم چون زرنگ بودبه خیال خودش علی گول می خوره ومراد می تونه پولاروبگیره وباخانمش وعاطفه برن ترکیه ،غافل ازاینکه سیماکاملا توسط عمالش اونورصد می کنه این کارمثلا بانظارت علی بود،چون ستارهم بزن بهادربودوهم تحصیلکرده، ازطریق نفوذیهاش می فهمه وخودشو کنارمی کشه مرادمی بینه تمام شرایط برای فرارش آماده هست ازقبل هردوروبه ترکیه می فرسته اما سیما حتی جایی که زنهای مرادهم بودندراشناسایی کرده ودریک خانه توی ترکیه حبسشون کردندعلی بخاطرکاری که براش پیش امده بود وپای میلیاردهاتومان پول وسط بوداین پروژه روول می کنه وبه سراغ معامله میلیاردی میره که موفق هم شد امامرادفکرمی کردبراحتی می تونه خارج بشه که توسط دارودسته سیمادستگیرمیشه اماوقتی دید هردوخانمش توسط یک گروهی تحت نظرهستندپولهاروتحویل میده وزنهاش به ایران،برمی گردن ومراد دوباره کل داستان روبه دلخواه خودش میگه ایندفعه دیگه مراداخراج میشه وپولهاهم بدست سیمامی افته اما شک علی لثبه ستارهمچنان باقی هست پول زیادی سیمالثبه جیب می زنه وقتی علی به خونه اومدبه سیماگفت حق باتوبودمراد آدم درستکاری نبودوبایدزودتراخراج می شد وچندین میلیاردبهرمن ضررزد شیواهم به هوش سیماآفرین گفت سیماشرایط رابه گونه ای رقم زد کسی مسوول حسابداری بشه که مورداعتماد سیماومخالف سرسخت علی وشیواوستاربود اما اون ادم فرصت،طلب بودکه دوست داشت بک شبه ره،صدساله روطی کنه زبان بلدبودودکترای برق روهم داشت ولیسانس حسابداری هم بوداوایل کمی نازکردتاحقوقشوبالاببرندکه موفق به این کارشد عماد که ۳۶سال سن داشت پدرش توامریکابود ومادرشو طلاق داده بود مادرش بادوتا بچه اش توانگلستان زندگی می کردنداماعمادتوایران بود.ازنظرمالی وضعش بدنبودعالی هم نبوددرمدت دوماه خیلی زودبچشم آمد.................ادامه دارد ‌کانال مشاوره وروان شناسی نور https://eitaa.com/mech53442 ‌ ‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینـــکه صـــــبح رو چـــــه جـــوری شـــــروع کــــنیم خــــیلی مهـــــمه پــس با لــــبخند به تمــام دنیا بـخـــــ😄ــــــند ... سلام روزتون پر انــــــــــرژی کانال مشاوره وروانشناسی منتظران نور https://eitaa.com/mech53442
🔴 💠 با همسرم آیه‌ی هفتم‌ سوره ابراهیم علیه‌السلام را می‌خواندیم: «وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِى لَشَدِيدٌ»(و به یادآورید هنگامى را که پروردگارتان اعلام کرد اگر شکرگزارى کنيد، نعمتم را بر شما می‌افزایم و اگر ناسپاسى کنيد، مجازاتم شديد است!) 💠 به همسرم گفتم پس اگر بخواهم کاری کنم که خوبیهای شما بیشتر شود باید از خدا بابت نعمتهایی که از طریق شما به من داده تشکّر کنم و اگر بخواهم با نق زدن و توقّعات زیاد، کنم طبق فرمایش قرآن وضعیت زندگیمان عذاب‌آور خواهد شد. 💠 با هم قرار گذاشتیم چند دقیقه به نوبت این فرمول را اجرا کنیم: خدایا شکر که همسرم است! خدایا ممنونتم که همسرم مودّب است! الحمدلله که همسرم بدن دارد و درگیر بیماری نیست! خدایا شکرت که همسرم بچه‌ها را خوب تربیت می‌کند! الحمدلله که همسرم آبروی مرا می‌کند! خدایا سپاس که همسرم بیکار نیست! خدایا ممنونتم که توان جسمی به همسرم دادی تا برای همسر و فرزندانش کند! خدایا شکر که پاهای سالم به همسرم دادی تا برای خرید و امور خانه بتواند رفت و آمد کند! الحمدلله که به من دادی تا از دیدن همسرم لذّت ببرم! الهی شکر که راهنمایی‌ام کردی تا به نعمتهایی که از طریق همسرم به من عطا کردی توجّه کنم! خدایا... 💠 اقرار می‌کنم بعد چند دقیقه، دلم چنان و رقیق شد که اشک شوق، اشک خجالت از خدا بر گونه‌هایم سرازیر گشت و لذّت با خدا را چشیدم. 💠 فقط پنج دقیقه در روز این فرمول زیبا را تمرین کنید! کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور
قسمت ۱۵ چوب خداصدانداره ‌سیماچون دلش بابچه هاش بودوازشوهرسابقش هراس داشت یک نفررومامورکردتاحواسش به شوهرسابقش باشه وانویه جابندکنه مرتب موادشومی داد وسرش توی مغازه ای که سپرده بودنش گرم بود وروزبروزوضع مزاجیش بدترمی شد تااینکه یک شب ،یکی ازدیوا رخونه اش می آدداخل حیاطش وتوخونه همسرسابق سیماپنهان میشه بعدازچنددقیقه ۴الی ۵نفرمیان درخونشومی زنندمیره دم در واونامیگن بااین مشخصات کسی روندیدی میگه نه ندیدم میان یه دوری می زنن ومیرن وقتی اونارفتن صادق برمی گرده توخونه خودش همینکه درازمی کشه صدایی می شنوه تابلندمیشه می بینه بکی بالاسرش ایستاده زخمی وخونین میگه تروخداکمکم کن تابداددوستام که احتمال داره لوبرن برسم اینوگفتو بیهوش شد برای اولین بارحس انساندوستی بعدازاعتیادپیداکردن به سراغ صادق امداسم این مرد رضابودخلاصه به هرجون کندنی بودیکی روپیدامی کنه که اونم اهل بخیه بود زخمهاشو مداوامی کنه بعداز۷روزحال رضابهترمیشه وقتی حال رضابهترشد به صادق گفت مطمین باش این خوبیتوجبران می کنم صادق دید که عجب!!! خلاصه یک نفرازش تشکرکردوگفت کاربزرگی کردی این بودکه خیلی توروحیه اش تاثیرگذاشت به صادق گفت دوتاخواهش دارم ازت ،اول اینکه اعتیادتوبذارکناردوم نمازتوبخوون وسریع به جایی زنگ زد وگفت خداروشکر دوستان من نجات پیداکردند خواست بره مقدارزیادی پول به صادق دادگفت اون دوتارورعایت کن صادق گفت نمازروقبلا سروقت می خوندم مدتیه اعتیادامان منوبرید با این پول برویه جای خوب خونه بخرومغازه هم بزن من بعداپیدات می کنم صادق دیددرعرض چندروزورق دنیاحسابی برگشت سریع رفت اعتیادشو ترک کرد ونمازاشوهم شروع کردبه خواندن و یک خانه شیک ویک مغازه بزرگ هم خرید وشروع کردبه مغازه داری دراسرع وقت چندتاکارگرگرفت اون کسی که ازطرف،سیمامامورمراقبت ازصادق بوددید صادق اصلا پیداش نیست فکرکردصادق مرده پیگیری کرددید صادق هم خوش قیافه تروسرحال ترشده وهم وضع مالیش خوب شده وچندتا کارگرداره ،موقع ظهربودرسیدمغازه صادق ،صادق اونوشناخت ،صادق گفت برم نمازبخونم میام ، بچه هاروسپردغذاشونو بعدازنماربیارن ، صادق ازنمازبرگشت وشروع به،صحبت کردندصادق گفت خدابه ماروکرده این برای من کافیه ،جاسوس سیماتمام قضایاروبرای سبمامیگه،سیمادیگه خیالش ازبابت بچه ها به نظرخودش راحت میشه ،اما حسابدارجدید ارتباط پنهانی باسیماداشت وریزکارهاروباسیمامشورت می کردتااینکه یک روزمریم بابت کاری که باپدرش داشت به کارخانه میاد حسابدارشرکت مریم رودید وبمحض دیدنش ،عماد عاشقش شد وعنان ازکف داد وبی حال شد خدمتکارابراش آب اوردندوبعد چنددقیقه بهوش امد مریم چون پزشک بود براش نسخه تجویزکردوسریع رفت ،عماد رنگ به رخسارش نبودوتقاضای مرخصی گردوبه خانه خودش رفت ‌ادامه دارد..............قسمت ۱۵ چوب خداصدانداره ‌کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور ‌https://eitaa.com/mech53442
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به تاثیرمثبت کلمات درچهره انسان توجه کنید . ، ،،، ‌کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور ‌https://eitaa.com/mech53442
کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور: قسمت ۱۶چوب خداصدانداره ‌عمادچون انسان مغروری هم بودودرعین حال نمی خواست کسی نقطه ضعفشو متوجه بشه ازکسی سوال نکردکه این دخترچرابا علی صاحب کارخانه کارداشت روزهاگذشت تاکاملا اوضاع حسابداری مرتب ومنظم،شد وتمام حسابهاردیف شد وقتی سیماو علی یک بررسی دقیق وهمه جانبه به کار حسابداری کارخانه انجام دادند نه تنهانقصی نداشت بلکه عالی هم شده بود و برای اینکه علی بتونه حسابدارروبه سمت خودش جلب کنه یک شب بدون برنامه قبلی اونومیاره خونه خودش ،وعمادهم سیمارومی بینه وهم مریم روسعی می کردخودشو کنترل کنه شیواازاینکه عمادبطوردایم به مریم نگاه کیرکردخوشش اومد هم خوشگل وخوش تیپ بود وهم تحصیلکرده وهم حسابدارشرکت خلاصه اونشب گذشت ،شیوابه علی گفت این عمادپسرخوبیه اگردامادمامی شد خوب بود. سیمابلافاصله گفت شیواجان مریم کجاو این اقاکجا،علی بلافاصله باعصبانیت گفت شیوا ادم قحطه مگه ،بعدازچنددقیقه مریم ازاتاقش اومدبیرون شیواازمریم راجع به عمادسوال کرد مریم گفت الان مشغول درس خوندن هستم وکارهای تخصص،لطفاسرتون به کارخودتون باشه ، شیوا بلافاصله به مریم گفت ماکی باید عروسبتوببینیم نوه هامونوببینیم واینهاروبابغض گفت بعدازیک دقیقه مریم گفت ممنونم مادرجان خدابموقع همه چی روجوردرمیاره وبعدازگفتن این حرف به سمت رفت اتاق خودش رفت ،وقتی مهمونی تمام شد وعماداز خونه علی خارج سد سبمابه شیواگفت،عزیزم کسی رابایدبرای مریم درنظربگیرید که باهم دریک ترازباشند علی وشیواازحرف سیمااظهاررضایت کردندوشیوا سیمارودرآغوش گرفت وگفت ازاینکه درکنارمنی وبرای بچه من دل می سوزونی ممنون توهستم بعدازاین ماجرا،سیمابه عمادگفت سرتوازفکرمریم خالی کن اونهابه هرکس دخترنمیدن اماعمادگفت مگر من چی نیستم،سیماگفت پولدارنیستی ،اونهاصدبرابرتووپدرومادرت پولدارترهستندپس خودتوسبک نکن بیاماکارخودمونوبکنیم عمادچندین بارخواست این قضیه روبه پدرومادرمریم بگه اونهاهم به گونه ای فهموندش لقمه اندازه دهنت بردار،عمادوقتی دید اوضاع اینه به فکرانتقام افتادوبه،سیماگفت باید یک نقشه حسابی برای چاپیدنشون بکشیم عمادبلافاصله باکمک سیماکه به زبان انگلیسی هم مسلط شده بود یه،شرکت صوری وجعلی درامارات تحت عنوان ساخت وسازراه می اندازند .دفترکارخانه این مساله روبه اطلاع علی می رسونند علی باکسی مشورت نمی کنه و۴ میلیون دلارپول به حساب می ذاره که همه کاره اون سیمابوده وسیماگفته تحقیق کنیم بعد پول بحساب بریزیم،علی طمع می کنه وسریع پول،بحساب می ریزه وبعدازمدت کوتاهی علی متوجه میشه این شرکت صوری بوده حال علی وشیوا کمی بهم می خوره ،شیواگفت چرابحرف سیماگوش نمیدی ؟ بازهم سیمادرنقش منجی ظاهرمیشه وهزینه هنگفت برای نجات این دونفرمی کنه ومبلغ دومیلیون دلارروزنده می کنه واین کارسیما باعث شادی علی وشیوامیشه وبه قولرخودش باتسلط به زبان انگلیسی وپیداکردن عاملان این شرکت صوری نصف پول روزنده می کنه هم یک ونیم میلیون دلارازشراکت باعمادنصیبش شد وهم علی وشیوا چهارصدهزاردلاربهش دادند،دیگه عملا علی بازنشست میشه وازفعالیت استرس،دارمنع میشه ،بعدازمدتی ،سیما پولی که قراربودبه عمادبده پرداخت می کنه وعمادهم به بهانه قهربا شیواوعلی واینکه مادرش مریض هست به انگلستان میره،وحسابداردیگه میارن که کاملا مطیع سیماهست امابه ظاهرباشیواوعلی هست سیماانقدرپولدارشده بودکه ثروتش بیشترازثروت علی وشیواشده بود همه اینرپولهارادراصفهان سرمایه گذاری می کرد اینوبه اونهانگفت دوتابچه وبرادر ومادرشو فرستادترکیه ،تابچه هادرکلاسهای عالی درس بخوانند مریم هم چون ازاول حسابش ازخانواده جدابود وضع مالیش عالی بود وثروتش کمترازپدرش نبودمدام مریم وحسین باهم بودند بک شب که علی وشیواوسیماوکمال و مریم باهم نشسته بودند علی به مریم گفت نمی خواهی ازدواج کنی ،مریم گفت ان شاالله درسم تموم بشه چشم علی گفت وضعم خوب نیست دوست دارم عروسیتوببینم ،امامریم گفت من الان وقت ازدواج ندارم،دارم عضوهیات علمی مثل حسین میشم تااینوگفت علی دادزدگفت مگه بهت نگفتم بااون کاری نداشته باش مریم گفت کارهای عضوهیات علمی شدن منو حسین درست کردچطورباهاش کاری نداشته باشم تمام کنفرانسهای خارجی رواون میره فوق تخصص قلب هست وشماهاهمش دارید ازش کمک می گیرید من کمک بگیرم میشم کافر؟مریم گفت پس من هم اصلا ازدواج نمی کنم اینوگفت ورفت تواتاق خودش . ادامه دارد.... ‌ ‌کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور ‌https://eitaa.com/mech53442
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 💠 اگر از همسرتان کار سر زد، به هیچ وجه از او نشوید بلکه از انتقاد کنید و یا ناراحت باشید. 💠 تنفر از همسر، باعث می‌شود تا او را نبینید و فقط در جستجوی دیگر او برآیید. نیز به این قضیه کمک می‌کند. 💠 حتما همسرتان رفتارهای غیر از خطایش دارد که با یادآوری آنها می‌شوید و دلتان نسبت به او نرم می‌گردد. 💠 با این روش از جلوگیری کنید. کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور https://eitaa.com/mech53442
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 همین رفتارهای جزئی و تکراری به اعضای خانواده می‌فهماند وجود تو برای ما مهم است یا وجود تو خنثی است. کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور https://eitaa.com/mech53442
💠 فرض کنید فیلم چند ثانیه‌ای بدون صدا از یک فوتبالیست که در حین بازی، خیلی و در حال داد زدن است برای چند کارشناس فوتبال پخش شود و هر کدام برای علّت عصبانیّت این بازیکن یک را مطرح کند؛ احتمالاتی مثل ناداوری، کم‌کاری بازیکن هم تیمی، تعویض شدن وی، خطای بازیکن حریف، درد یکی از اعضای بدنش و احتمالات دیگری که کار را برای کارشناسان سخت می‌کند. امّا اگر خود بازیکن علّت عصبانیّت خود را با خویش بیان کند تمام احتمالات کنار می‌رود و بر روی علّت اصلی عصبانیّت بازیکن بحث می‌شود. 💠 یکی از مشکلاتی که در زندگی مشترک می‌تواند باعث ایجاد معضلات بزرگ‌تر گردد این است که زن یا مرد علّت ناراحتی و دلخوری از همسر خود را بیان نمی‌کنند و فقط با چهره‌ی اخمو و یا قهر و کم محلّی به همسر، و دلخوری خود را ابراز می‌کنند در حالیکه همسرش علّت این دلخوری را نمی‌داند و شاید چندین احتمال را به عنوان علّت ناراحتی وی در ذهن خود ردیف می‌کند که باعث او می‌شود. 💠 ناراحتی خود را یا به شکل صحیح مدیریّت کرده و ابراز نکنید و یا علّت آن را خیلی ، دوستانه و بدون داد و قال به همسرتان بگویید تا جلوی سوءتفاهم‌ها و برداشت‌های غلط و در نتیجه تصمیمات نادرستی که اوضاع را می‌کند بگیرید. کانال مشاوره وروان شناسی منتظران نور https://eitaa.com/mech53442