ما بی شناسنامه نیستیم
اهل قنوتیم
ساکن دهستان نیایش و بچه ی جنوب عشقیم
کبوتران قباپوشی که بال در خون شهیدان کربلا نهاده ایم
و عمری بر شاخه ها
مرثیه خوان ذبح بنی آدم
ما از امتزاج دو ایمان بدوی روستایی
از تصادم دو عدم ساده بوجود آمده ایم
با هیچ کس هیچ فرقی نداریم
و نمازمان را اول وقت می خوانیم
ما محصول آن لحظاتی هستیم که خسته از بیل و رنجور از داس
خیمه دعایی برافراشته اند
ما ساده نشینانِ کاخ ویرانه فقر و فناییم
پنجره هایی که رو به سوی افق سبز توکل باز می شوند
ما مثل کتابی در هر گوشه خاک و در هر لحظه از روزگار باز می شویم
و دیگران را از خود با خبر می کنیم
ما مثل وضو ساده و پاکیم
عین اقطار بی آلایش و معصومیم
ما را می شود در هر گوشه مسجد پیدا کرد
در هر جنسی جستجو نمود
با هر دردی دریافت
ما مثل تلاوت غمگینیم
مثل تکبیر حالت خنجر داریم
و دوستان ما شیران روز و پارسایان شب هستند
از نوح به بعد
تا کربلا
و هویزه
و تا هویزه حضور داریم
پشت هر سنگی روییده ایم
با هر بوته ای رسیده ایم
بر هر شاخی بر داده ایم
ما در این آب و خاک سبز می شویم
ما بی شناسنامه نیستیم
این شعر در قله، فرازی از وصیت نامه ی شهید بهشتی بود!
#شهید_بهشتی
#شعر_خوب_بخوانیم
http://eitaa.com/medaadjangi