انشالله در این صفحه در خدمت شما هستم با شعر و خاطره و دغدغه. که دغدغه همه ی شعر و خاطره و زندگی من است. به امید شهادت کلمه؛ بسم الله الرحمن الرحیم

بیستم دی ماه ۱۴۰۱ 🔸️سیزدهمین جشنواره مردمی فیلم عمار 🔹️کسب دیپلم افتخار و رتبه دوم بخش موسیقی 🚩با نماهنگ "آرمان عزیز" تقدیم شده به روح بلند پرواز شهید آرمان علی وردی کاری از گروه سرود فطرس تهیه شده در مرکز آفرینش های هنری معاونت فرهنگی بسیج استان قم https://eitaa.com/medaadjangi #محمد_توکلی #جشنواره_فیلم_عمار #تهران

به نام الله قرآن را در جستجوی نام جهادی باز کردم، آمد: {قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ ۖ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَيْكُمْ مَا حُمِّلْتُمْ ۖ وَإِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا ۚ وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ} (آیه ۵۴ سوره مبارکه نور) به شوخی گفتم من رسولم، پیام آور شهادت شما! در دلم هم گفتم خدا را شکر من که زنده می مانم! شوخی من اما جدی شد! امروز جدی جدی باید برای جسد های رنگ و رو رفته شعر بگویم. نه لاله اند نه کبوتر نه هر مثال مسخره ی دیگری دوستانم بسته های بسته های پنجاه در دو دوستانم جسدهای رنگ و رو رفته دوستانم سوژه ی فیلم های دولتی شما را به جان قطعه های مختلف در قطعه های مختلف دوستانم را کوچک نکنید برای من، شعر از تجربیات زیستی نشات می گیرد، شعری که زندگی شده باشد می شود "مثل چشمه، مثل رود". (۱) خلاصه دل را به دریا زدم و به سوریه رفتم. در جنگ استخوان هایم شکست در شعر جنگ، کمرم! این دل به دریا زدن _جنگ سوریه_ مرا موجی نکرد آن چنان که شعر جنگ. هر شعری مثل یک "بمب جهنمی" مرا به مرز جنون می کشاند، مرا که از مرزهای نقشه بیزار بودم، مرا که به چشم دیدم مرز از میان سفره ی خانواده ای عرب رد می شد که در یک سمتش کباب می خورند و در یک سمتش علف های کنار جوی فاضلاب را! شهید اما ، شهید حلقه ی وصل است، پسته خندان است، شهید، این بسیجی هنوز، شهید این که پا برهنه در یمن و این که پا برهنه در بهشت! پس قیام کردم، به احترام نام بلندش. از پدرم مشتی استخوان آورده اند اشکال ندارد با همین مشت بر دهان دشمن می کوبم جنگ با همه وجودش، برهنه تر از همیشه در سوریه قربانی می گرفت و مُردخوای مار بردوش چنان به جان مردم افتاده بود که شعر من مسلح به خشونت کلمات شد. پس از ازدواج مادر و چکمه هر طرف که بچرخد پدری را می بیند بیگناه حرامزاده اما خنجر دشمن هر چه که بود، خنجر دشمن بود که به قول معرف کار دشمن دشمنی کردن بود اما چه بگویم از خنجر دوست؟! از طعنه ی عابر؟ از حرف های ریز همسایه؟ از متلک های درشت فامیل؟ چه بگویم از شیفتگان قدرت؟ سکوت کنم؟ پس رسالتم چه می شود؟! اگر در لباس بسیج شعر بگویم می گویند مزدور است اگر در لباس شخصی شعر بگویم می گویند لباس شخصی است مردمی که در تخت خواب کتاب می خوانند شعر لخت دوست دارند حالا من واقعا رسولم، رسولی که سواد آینه شدن نداشت، شرمنده از جاسم و حمزه و محرم (۲)، شرمنده از وصیت نامه هایی که برای شهدا نوشتم، شرمنده از نوشتن که {وَالشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ / أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ / وَأَنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لَا يَفْعَلُونَ / إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا وَانْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} (آیات ۲۲۴ تا ۲۲۷ سوره شعرا) ۱)مثل چشمه، مثل رود مجموعه شعری از قیصر امین پور است. ۲) به ترتیب نام های جهادی شهیدان مدافع حرم سعید خواجه صالحانی، حسن عبدالله زاده و جواد محمدی. #محمد_توکلی https://eitaa.com/medaadjangi

🔶️شعرنگاره #محمد_توکلی #مداد_جنگی https://eitaa.com/medaadjangi

🔸️نماهنگ "ابراهیم در آتش" 🚩تقدیم به شهید علی لندی شاعر: محمد توکلی کارگردان: آرش آقاجانی تهیه کننده: سید حسین میرداماد تهیه شده در بسیج صدا و سیما #شهید_علی_لندی #محمد_توکلی https://eitaa.com/medaadjangi

سبز و سفید و سرخ رنگ ها برای یک جانباز یادآور مشتی قرص ند که اگر آن ها را نخورد جوری مرگ بر آمریکا مرگ بر شوری می گوید که همسایه ها به پلیس زنگ بزنند گارد ریاست جمهوری از سمت چپ پهلو گرفته است ضامن اولین نارنجک دم دستش را می کِشد آخرین گلدان جهیزیه را پرت نکرده که همسرش از پشت به او خنجر می زند پرستار اورژانس دستهایش را می بندد اسارت برایش مایه ی شرمندگی است خدا هیچ رزمنده ای را شرمنده ی امام نکند پزشک برایش نسخه می نویسد هر شش ساعت هر هشت ساعت هر دوازده ساعت از پذیرش قطع نامه با خبر نشود #محمد_توکلی https://eitaa.com/medaadjangi