eitaa logo
ـانتشاراتـ ـمداد ـجادو✍🏻📚
17 دنبال‌کننده
69 عکس
0 ویدیو
3 فایل
انتشارات مداد جادو نشر کودک و ادبیات قزوین،چهارراه خیام، مجتمع مهر و ماه، طبقه همکف،پلاک ۲۹- شماره تماس: ۰۲۸۳۳۳۷۱۴۶۵ ۰۹۳۰۳۷۸۱۱۸۸ medadejadoo.com راه های ارتباطی ما از طریق ایتا،روبیکا،تلگرام و اینستاگرام: medadejadoopublication
مشاهده در ایتا
دانلود
به فرّ کیانی یکی تخت ساخت چه مایه بدو گوهر اندر نشاخت که چون خواستی دیو برداشتی ز هامون به گردون برافراشتی چو خورشید تابان میان هوا نشسته بر او شاه فرمانروا جهان انجمن شد بر تخت او شگفتی فرو مانده از بخت او به جمشید بر گوهر افشاندند مران روز را «روز نو» خواندند سر سال نو هرمز فرودین برآسوده از رنج روی زمین چنین جشن فرخ از آن روزگار به ما ماند از آن خسروان یادگار شاهنامه فردوسی
برخی از مناسب ترین موضوع ها برای کودکان که کاملا ثابت و دائمی اند،طبیعت،جادو،دریا،آب و هوا،مدرسه و زندگی خانوادگی،ماجراجویی و هر چیزی است که بتواند آنها را بخنداند و یکی از مهمترین آنها،جستجوی دوران کودکی است.بسیاری از شاعران برای بچه ها می نویسند،چون اغلب به طور ناخودآگاه می خواهند کودک درون خود را بیان کنند.در بدترین حالت، این مساله می تواند تجلی حس نوستالژیک آنها نسبت به دوران کودکی باشد و در بهترین حالت،مهربانی های کودکانه،نگاه موشکافانه و ملایم یا گزارش های صادقانه و سرگرم کننده از زندگی روزمره کودکی. شعر برای کودکان،موراگ استایلز
باز کن پنجره را که من و چلچله ها منتظریم آن طرف پر شده از بوی بهار پر شده از نفس نرم نسیم آه از گوشه در می شنوم آن طرف زنجره ای می خواند باغ در موج صدایش پیداست دارد انگار مرا می خواند پس مرا نرم رها کن در باغ آشنا کن من و آن زنجره را فصل پرواز من و چلچله هاست باز کن پنجره را شیشه آواز،افسانه شعبان نژاد
اغلب ما خیال می‌کنیم که زبان فارسی را بلدیم؛ اما این کافی نیست. برای خوب نوشتن لازم است که به یادگیری زبان نگاه جدی‌تری داشته باشیم. فرقی نمی‌کند که به چه زبانی می‌نویسیم، برای نوشتن به هر زبانی باید صورت‌های گفتاری و نوشتاری آن زبان را به‌خوبی بشناسیم. هر چقدر به ساختار زبانی که به آن می‌نویسیم مسلط‌تر باشیم، شکل دادن به چیزهایی که در ذهن داریم راحت‌تر خواهد بود. نویسنده فردی است که به اهمیت و شگفتی زبان واقف است.نویسنده حرفه‌ای کسی ا‌ست که زبان را می‌شناسد، زبان‌آور است و بیشتر و بهتر از سایرین از امکانات و ظرفیت‌های زبان بهره می‌برد. بنابراین در گام اول بهتر است برای آموختن فارسی (یا هر زبانی که به آن می‌نویسیم) وقت بگذاریم، و بدانیم که «هر کلمه یک ثروت است.» چگونه نویسنده شویم، شاهین کلانتری
اگر مردم ساکت بودند، می توانستند صدای زندگی شان را بهتر بشنوند. اگر مردم ساکت بودند، هر وقت تصمیم می گرفتند حرف بزنند، حرف هایشان اهمیت بیشتری داشت. اگر ساکت بودند، می توانستند پیام های همدیگر را درک کنند؛ درست مثل موجودات زیر آب که برای هم نور می فرستند یا رنگشان تغییر می کند. انسان ها در خواندن و درک پیام های هم ضعیف اند؛ تازگی ها این را فهمیده ام. شاید عروس دریایی، الی بنجامین
حکایت پیدایش کلیله و دمنه قسمت اول در سرزمین جنوبی شهری است به نام "شادی دختر". در این شهر پادشاهی به نام "نیروی جاوید" می زیست که با تمام مسائل مربوط به روش خردمندانه زندگی آشنایی داشت. پای های این پادشاه از پرتو گوهر تاج پادشاهانی که در برابر وی به زانو می افتادند، روشن می شد. وی تا سرحد آموختن تمام هنرهای سازنده زندگی پیش رفته بود. نیروی جاوید سه پسر داشت که نخستین "نیروی توانگر" و دومین "نیروی وحشتناک" و سومین "نیروی بی پایان" نام داشت و هر سه در ابلهی و بی مغزی سرآمد بودند. وقتی شاه دریافت که پسرانش از آموختن علم و هنر اعراض می کنند، مشاوران خود را فراهم آورد و گفت: "بر شما پوشیده نیست که چون فرزندان من از دانش و فرهنگ بیزارند، از فهم و تمیز نیز بهره ای نمی توانند داشت و با آن که خاری در راه حکمرانی و پادشاهی خویش ندارم، هرگاه به آنان می نگرم، لذت سلطنت و فرمانروایی بر من ناگوار می شود، زیرا ضرب المثلی می گوید: از میان پسران نازاده یا فرزندان مرده یا اولاد احمق، با آنان که زاده نشده یا از جهان رفته اند، بهتر می توان به سر برد. البته رفتن یا نیامدن آنان، انسان را اندکی غمگین می کند، اما پسران نادان سراسر عمر را اندوهبار می سازند. ادامه دارد... تاریخچه،ترجمه ها و دو باب ترجمه نشده از کلیله و دمنه، محمدجعفر محجوب
برای خرید کتاب حیوانات شب زی، می توانید به لینک زیر مراجعه کنید: https://basalam.com/medadejadoo/product/13626141
حکایت پیدایش کلیله و دمنه قسمت دوم وزیران یکی پس از دیگری گفتند: پادشاها! پسر نخستین باید دوازده سال تمام دستور زبان بیاموزد، و اگر کسی در این فن استاد شود، آنگاه می تواند کتاب های دینی و حکمت عملی را مطالعه کند و در آن استاد گردد و در آن هنگام وجدانش بیدار خواهد شد. اما از میان مشاوران شخصی که کین نام داشت گفت: شاها! دوران زندگی محدود و گذران است و مهارت یافتن در علوم لغت و زبان عمری دراز می خواهد.پس بهتر آن است که برای بیدار ساختن ضمیر شاهزادگان خلاصه ای از علوم به آنان آموخته شود.مثلی است که می گویند: از آنجا که علم لغت را پایانی نیست، از آنجا که عمر کوتاه و موانع بسیار در راه است،بگذار حقایق اصلی انتخاب شود و به قوت اصلی استوار گردد. اکنون برهمنی ویشنو شرمن نام در این شهر است و می گویند در بسیاری از دانش ها استاد است. شاهزادگان را به وی بسپار، او بی تردید آنان را تیزهوش و زیرک خواهد ساخت. ادامه دارد... تاریخچه،ترجمه ها و دو باب ترجمه نشده از کلیله و دمنه،محمدجعفر محجوب
در آن سوی خودم در کودکی ها سکوت دره ای را می شناسم در آن دره که سرسبز است و زیبا صدای بره ای را می شناسم در این سوی خودم،اکنون در اینجا فقط مانده برایم یادهایش به یاد آن صدا هستم همیشه و گاهی شعر می گویم برایش بوی نان تازه،جعفر ابراهیمی
حکایت پیدایش کلیله و دمنه قسمت سوم چون پادشاه این سخن بشنید،به احضار ویشنو مثال داد و گفت: "ای مرد مقدس! باید از راه لطف فرزندان مرا استادان بی چون و چرای هنر زندگی سازی و من در عوض صد پارچه زمین به تو خواهم بخشید." ویشنو شرمن در پاسخ پادشاه گفت:" شاها! گوش فرادار.این است حقیقت خالص.من نه آن کسم که دانش را به صد پارچه زمین بفروشم.اما اگر در مدت شش ماه این پسران را با فن زندگی هوشمندانه آماده نسازم،نام خود را تغییر خواهم داد.بگذار موضوع را خلاصه کنم.زر و سیم را برای من فایدتی متصور نیست.من هشتاد سال دارم و تمام لذت های جسمانی،فریبندگی خویش را در نظر من از دست داده اند.اما برای آنکه مسئول شاه اجابت شود،من مهارت خود را درباره امور هنری به وی خواهم نمود.تاریخ این روز را یادداشت کنید.در ظرف شش ماه من این پسران را استادان غیر قابل قیاس فن زندگی هوشمندانه خواهم کرد." شاه و مشاورانش چون قول برهمن را شنودند،به شگفت اندر شدند و شاه فرزندان بدو سپرد و از او منت پذیر شد. ادامه دارد... تاریخچه،ترجمه ها و دو باب ترجمه نشده از کلیله و دمنه،محمدجعفر محجوب
توی دنیا همه چیز با هم جور است و هیچ کجا چیزی ناجور نیست.دماغ با عینک جور است،دهان با قاشق.ماهی ها با آب جورند،پرنده ها با هوا،گاوها با چمنزار،آدم‌ها با لباسها و خانه ها.شب با خواب جور است و روز با بیداری.تصور کردن همه اینها زیباست. مادر می گوید بعضی چیزها هم با هم جور نیستند.گاوهای بدون چمنزار و آدم‌های بدون لباس و بدون خانه هم وجود دارند.می دانم که اینطوری است،اما اصلا نمی توانم به آن فکر کنم.اگر می توانستم،حتما از همدردی یا چیزی شبیه به آن می مردم. حقیقت دارد من یک فیلسوف کوچکم،یورگ شوبیگر