eitaa logo
مدادرنگی
216 دنبال‌کننده
21.9هزار عکس
19.3هزار ویدیو
252 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بعضی‌شب‌ها در حیاط روبه‌روی حرم می‌نشستیم و با هم درس‌های کلاس‌اخلاق را مباحثه می‌کردیم. به من می‌گفت: از امام چیزهای دنیایی نخواه! بگو آقاجان،معرفت خودت رو به من بده! آن‌قدر دوستش‌داشتم که هرچه می‌گفت، برایم حجت بود. چشمانم را بستم و همین‌ها را تکرار کردم. یک‌دفعه یاد چیزی افتادم و گفتم : راستی محمد! همه از اینجا برای خودشون کفن خریدن‌. ما هم بگیریم و بیاریم حرم برای طواف! طفره رفت و گفت: ای بابا! بالاخره وقتی مُردیم، یه کفن پیدا میشه ما رو بذارن توش. اصرار کردم که این کارو بکنیم. غمی روی صورتش نشست. چشمانش را از من گرفت و به حرم دوخت. گفت: دو تا کفن ببریم پیش یه بی کفن..؟!