توی ده شلمرود
حسنی تک و تنها بود
حسنی نگو، بلا بگو...
آخر تنبلا بگو...
تنها روی سه پایه...
نشسته بود تو سایه...
همش میگفت
نا... بلدم
نمی... تونم...
چی کار کنم...؟؟؟
نمی... دونم....
کره الاغ کدخدا...
یورتمه می رفت تو کوچه ها...
کدخدا گفت
+ الاغه چرا یورتمه میری... ؟؟؟
_می رم #مذا_____کِره کنم
_ دیرم شده...
_ عجله دارم...
+ الاغ خوب و نازنین
+ سر در هوا سم بر زمین
+ یالت بلند و پرمو
+ دمت مثال جارو
+ یک کمی بمن سواری میدی... ؟؟؟
–بله که میدم...
_چرا که ندم...
_میدونی چیه...
_اصلا مَنا...
_کیف می کنم...
_ذوق می کنم...
_وقتی به تو سواری میدم...
+راستی یه سوال
+ آخه تو چرا
+اینقده باحال
+اینقده قشنگ
+راحت و ریلکس
+سواری می دی...؟؟؟
+یه بار میدی...
+دوبار میدی...
+سه بار میدی...
+بازم می دی...
+هرقدی بخوام سواری میدی... ؟؟؟
_واسه اینکه من ظریفم...
_پیش همه ضعیفم...
_می خندم و لطیفم...
_اما تو چی؟
_حالا که بهت سواری میدم
_یه بار میدم...
_دوبار میدم...
_سه بار میدم...
_بازم می دم...
_هروقت دلت بخواد میدم...
_تو هم به من شکلات میدی...؟؟؟
.
.
.
.
.
.
+ نه_مرسی...