eitaa logo
آرما مدیا
4.4هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
29 فایل
"واحدفیلم،مستندوآموزش سوادرسانه مصاف ایرانیان"
مشاهده در ایتا
دانلود
5.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥کلیپ|چگونه مثل یک منتقد فیلم ببینیم؟ @media_arma
50.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺دوباره برنامه هفت با اجرای مسعود فراستی 🎥 نقد فیلم بازی مرکب توسط مسعود فراستی @media_arma
آرما مدیا
‍ 💢نقد فیلم های چهلمین جشنواره فجر "هناس" 📽کارگردان: حسین دارابی زاده 📝 هدف اصلی نقد نویسی ارزش گذاری ایست، اینکه فیلم چقدر ارزش دارد و یا نه. 🔻 نعمت الله سعیدی در کتاب فیلم فیگور فلسفه بحث نقد را به مثال قدیمی سره از ناسره می کشاند و اینکه در پدیده ای مثل طلا بحث بر سر سره است و کار به ناسره نیست و در نقطه مقابل مثلا آزمایش ادرار بحث بر سر ناسره است و اینکه بدانیم چقدر سم در بدنمان است و بدین ترتیب صحبت سره دیگر در میان نیست. 🔻حالا در اکثر مواقع در نقد نویسی آثار هنری دوستان پدیده ای سرطانی را گیر می آورند و درباره سره های آن سخن می گویند و یا برعکس گوهری گرانبها را معطل ناسره اش می کنند، الغرض گفتم نکند ما هم در برخورد با فیلم هایی از قبیل هناس گرفتار چنین رویه ای شویم. 🔻هناس آنقدر گوهر گرانمایه ای ایست که تنها مغرضی باید بیاید راجع به فرم و تکنیک و ریتم نکته منفی پیدا کند و بخواهد درباره آنها سخن بگویند. 🔻 هناس فیلمی در ستایش دانشمندان هسته‌ای کشور است که در واقع ما تنها از زندگیشان کلمه دانشمند را فهم می کنیم و از زیر و بم زندگی آنها چیزی نمی دانیم، زندگی سراسر اضطراب و انتظار. انتظار پایانی که می دانیم چیست و تنها از زمانش بی خبریم. 🔻سینمای ما در طول چهل و خورده ای سال گذشته از انقلاب اسلامی ایران، خواسته یا ناخواسته سعی کرده بر نقاط قوت ها، ایثارها، مقاومت ها، دستاوردها، و پیروزی ها چشم ببندد بطوری که کم کم باورمان شده ته جدولیم حال آنکه واقعیت چیز دیگریست. 🔻هناس فیلم خوش ریتم و سرپایی ایست که علاوه بر اینکه در حوزه های مختلف فنی از استانداردهای بالا برخوردار است، این سوال جدی را هم دوباره یادآور می شود که کارکرد سینما چیست؟ آیا تنها غر بزند و اوقات فراغتی را پر کند یا مثل هناس میتواند حس غرور ملی را در ما زنده کند. 🔻در دنیای مدرنیته و پست مدرنیسم که غفلت بزرگترین دستاوردش است و اوقات فراغت را بهانه ای میکند که اصحابش را با سرگرمی ببلعد هناس هایی در دل همین پر کردن اوقات فراغت سر بلند می کنند تا آگاهی بیاورند. 🔻هیولای بی شاخ و دم غفلت در پشت پدیده های اینترتیمنتی(سرگرمی ساز) با نقاب های جذاب شهربازی ها و کلاب ها و سینما و تئاتر و تلویزیون و غیره این روزها ارمغانی جز هدر دادن وقت و فراموشی گذر زمان ندارند و پدیده هایی مثل تئاتر و سینما اگر هم از این قاعده مستثنی شوند نهایتا در یک پز روشنفکرانه ناله هایی خواهند شد که جز خودشان و اهالی فستیوال ها مشتری نخواهند داشت. 🔻در این اوضاع سینمای انقلاب اسلامی چند سالی ایست گام دومی را آغاز کرده که عَلَمِ آگاهی بلند می کند، آگاهی از داشته هایمان، آگاهی از دشمن و آگاهی از چرایی زیستن. 🔻هناس بغض در گلویی ایست که نگفتیم حالا باید بگوئیم. هناس برای روایت شهدای مظلوم هسته ای پا را از واقعیت خارج نمی کند و نیازی هم به این کار ندارد، تنها روایت می کند بدون کم و کاست . 🔻باید روایت کرد تلاش زنان و مردان این سرزمین را برای سرافرازی ایران اسلامی، باید روایت کرد دشمنی های آشکار و پنهان، باید روایت کرد خیانت ها را حتی اگر کنار گوشمان هستند. 🔻به احترام ارزشهای بیشمار فیلم هناس احترام کرده و در حالی که اشکهایم را پاک میکنم از ته وجود کف میزنم. ✍امین شجاعی @media_arma
آرما مدیا
‍ ‍ 💢نقد فیلم های چهلمین جشنواره فجر "بدون قرار قبلی" 📽 کارگردان: بهروز شعیبی 📝غرب سینمای ماوراءالطبیعه یا سینمای دنیای غیب را با کشاندن به حوزه های وحشت و یا ساختن دنیاها و آدمهای فانتزی و غیر واقعی به مهار خود در آورده و معادله را عامدانه کاملا وارونه ساخته. 🔻یعنی شخصیت هایی غیر واقعی چون بتمن و مرد عنکبوتی می آفریند و آنقدر در قدرت آنها اغراق می کند که ریشه وجود هر عمل ماوراءالطبیعه را از ریشه بزند. 🔻حال آنکه این جهان ، جهان رمز و راز و صاحبش از دیده نهان اما مظاهر آن آشکار و تو فقط باید چشم باز کنی گوش بسپاری تا بشنوی آنچه شنیدنی است و ببینی آنچه دیدنی. 🔻ورود به سینمای غیب در برابر ابرغول هالیوود بسیار سخت است و مرزهایی دارد به باریکی مو که اگر اندکی بلغزی فیلمی که قرار بود معنا گرا بشود کمدی از آب در می آید. 🔻تمام چیزهایی که گفتم به این معنی نیست که شعیبی در فیلم بدون قرار قبلی ادعای ورود به سینمای غیب را دارد. 🔻 نه، اما من دوست دارم به هوای صحن‌سقاخانه حرم امام رضا (علیه‌السلام‌) که همیشه پر رمز و راز است این فیلم را از این دریچه نگاه کنم. 🔻فیلم در همان پلان های اولیه سخن از باد و خاک می گوید، مسیر آلمان تا خراسان را لحظه ای می پیماید و اینگونه روایت را آغاز میکند که آدمی دمی است که پس از آن تفاوت نمیکند که کجا بودی، آلمان یا روستایی در خراسان و تنها صدایی ایست که تو را می خواند. انا الیه راجعون ما همه به اصل خود باز خواهیم گشت... این موسیقی و دیالوگ های جان این فیلم است. 🔻در طول فیلم ما لحظه به لحظه به جای شخصیت اصلی تصمیم می گیریم، لحظه به لحظه دلمان آشوب میشود و مثل شخصیت اصلی چیزی ما را بند خود کرده و انگار دخیل بسته به تکه ای آهن که عده ای به آن ضریح می گویند. 🔻شعیبی در این فیلم همچون نسیمی چرخ میزند و عاشقی می کند دوربین شعیبی شاعرانگی مطلب را خوب ادا می کند و او که گفته بود از رگ گردن هم به شما نزدیکترم حسابی نزدیک جزئیات می شود و حواسش هست چیزی از قلم نیوفتد. لاکپشت، کاشی و کوزه و حتی سُری بین نبات ها می خورد، هوایش به الکس هم هست. 🔻 شعیبی آنقدر مست مان می کند که الان که برگشتم و چند خط آخرم را خواندم خودم هم نفهمیدم چی نوشتم. فقط میفهمم که امشب بیشتر از هر شبی دلم هوای حرم امام رضا کرد. 🔻شعیبی توحیدی و تراب بیگی یک سینمای کامل را برای نه تنها ما ایرانیان که تصور میکنم برای تمام بشریت فراهم کرده اند. 🔻فیلمی معنا گرا که در قالب سینمای معنا گرای همیشگی‌اش نمی گنجد و با قاب بندی های درست ، ریتم سرحال و فیلمنامه ای سر پا پوست جدید می اندازد که دیدنش حالمان خوب میشود . ✍امین شجاعی @media_arma
آرما مدیا
‍ 💢نقد فیلم های چهلمین جشنواره فجر "ضد" 📽کارگردان : امیرحسین ربیعی 📝انسان معمولا در گذشته و آینده زندگی میکند، یا با خاطرات گذشته سیر می کند و یا غرق در آینده سازی است. 🔻قرآن مجید هم که به عنوان بزرگترین و جامع ترین کتاب ما مسلمانان است سراسر قصه های گذشتگان و وعده های اُخروی (آینده) است. 🔻برای ما ایرانیان همیشه گذشته شیرین تر و رویا گونه تر بوده به طوری که بهترین لحظات زندگیمان معمولا در گذشته و مرور خاطرات آن رقم می خورد، حالا به این گذشته اتفاقات سیاسی و تاریخی اضافه که می شود انگار به وزن زندگیمان چیزی اضافه و کم می شود. 🔻اغلب اوقات، زمان و گذر زندگی غباری می شود بر هویت سیاسی اجتماعی و فراموش می کنیم که ما فرزندان کدام تلاطم ها بودیم نوه ی کدام جریان ها و نتیجه ی کدام گلوگاه ها هستیم. 🔻در این که دهه ی اول انقلاب پر است از حوادث و اتفاقاتی که باید ریز به ریز برسی و مطالعه شود تا سره از ناسره عیان گردد شکی نیست اما پرونده منافقین و اتفاقات و ترورهای اول انقلاب چند سالی هست که دستمایه ی چندین فیلم و سریال داستانی و چندین مستند و مجموعه مستند شده است البته که هنوز هم میشود و باید چندین کار و نکته ی جدید از دل این حوادث بیرون کشید. 🔻اما چیزی که به شدت مخاطب ۱۴۰۰ تشنه ی آن است کمی فراتر رفتن از لایه ی اولیه منافقین است اینکه مثلا لایه های بعدی نفوذ در دهه ی هفتاد یا هشتاد و حتی نود چگونه حمایت و شکل گرفته است و البته که از این دست پرونده ها بسیار است. 🔻با همه ی این تفاسیر "ضد" فیلم ارزشمندی ایست که سعی میکند در پرداخت موضوع نسبت به فیلم های مشابه خود جانب انصاف را بیشتر رعایت کند و با نزدیک شدن به انگیزه های فردی و دیالوگ های واقعی کمی اوضاع را بهتر برای مخاطب شرح دهد. 🔻بازیهای روان و خوب و بخصوص بازی متفاوت نادر سلیمانی و بازی باور پذیر مهدی نصرتی از ویژه گی های بارز این فیلم محسوب می شود. 🔻طراحی صحنه همیشه عالی محمدرضا شجاعی و کارگردانی خوب و روان امیرحسین ربیعی که حالا سری در میان سرهای کارگردانان بزرگ در آورده نوید بخش سینمایی شریف و سالم را می دهد. 🔻البته درام محکم و قوی حسین تراب نژاد که دل آدم را گرم می کند در این سیاهه نویسی سینمای ایران هستند نویسندگان کار بلد که علاوه بر درام مسئله را هم می فهمند و پیشتر میدانند در چه زمانی و برای چه مخاطبی چه قصه ای بگویند. ✍امین شجاعی @media_arma
آرما مدیا
‍ 💢نقد فیلم های چهلمین جشنواره فجر "علفزار" 📽نویسنده و کارگردان : کاظم دانشی 📝پرداختن به دردهای اجتماعی از کارکردهای اصلی سینما محسوب میشود.... 🔻اصلا بزارید درباره درد و جراحی جور دیگر حرف بزنم، هر انسانی دچار درد و بیماری می شود و حکم عمومی اینست که پزشک علت درد را شناسایی کند و بعد با تخصص خود درمان را شروع کند. 🔻معمولا پزشکان حاذق وقتی بیمار را معاینه میکنند بعضا متوجه چندین عامل یا مرض می شوند و سعی میکنند که اولویت بندی کنند و به ترتیب مراحل درمان را آغاز می کنند. 🔻حالا بعضی پزشکان کم تجربه و یا بی تجربه شتابزده داروی x و y می نویسند و خود را خلاص میکنند، مثلا کسی که همزمان دیابت و تیروئید دارد تجویز میکنند ضمن کنترل دیابت ابتدا باید مشکل تیروئید را حل کرد و بعد به درمان دیابت بپردازند، حالا فرض کنید بیمار بیچاره احتیاج به جراحی هم داشته باشد تصور کنید پزشک مدام از تومور یا زخم چرکین بیمار عکس بگیرد و نشان بیمار بدهد که بیا ببین و عبرت بگیر و بفهم با خودت چه کردی و خوب بشو. 🔻شاید واضح ترش اینست که اگر طرف سرطان داشته باشد معمولا از بیمار مخفی میکنند که وی روحیه اش را از دست ندهد. 🔻کاری که کاظم دانشی در علفزارش می کند دقیقا همانند پزشک بی تجربه است که دردی را تشخیص داده ولی چنان عیانش کرده که بیمار فلک زده همان دم پس می افتد و دردی به دردهای قبلی اضافه می شود . 🔻علفزار همچنان که از اسمش پیداست محلی ایست که جولانگاه حیوانات است و دانشی همه را حیوان میبیند، البته این نوع نگاه میراث جریان روشنفکری سینماست که همیشه عقل کل است و همه چیز دان و همیشه معترض . 🔻مثل ترسویی که بیرون گود نشسته و فقط بد و بیراه می گوید و عالم و آدم مقصرند جز وی که هنرمند است و بَری از همه چی. 🔻دانشی در علفزار تا می تواند حق و باطل را قاطی میکند تا مرز و تشخیص آن دشوار شود به خودت میآیی میبینی طرفدار زن لخت شوهر داری هستی که با محرم و نامحرم داخل استخرند. 🔻یکی از کارهای اصلی شیطان در طول تاریخ بشریت همین قاطی کردن حق و باطل است. اعوذ و بالله من الشیطان الرجیم 🔻دانشی که شاید بتوان گفت محصول سینمایی اوج است حالا برای سازمان فرود فیلم ساخته. 🔻شاید با من موافق نباشید و بگوئید او غیر از واقعیت چیزی نگفته، بله همان ابتدای فیلم هم می نویسد تمام پرونده های فیلم واقعی ایست اما غده‌ی سرطانی را صاف دربیاورد و نشان بدهی که درمان نیست اصلا کار خاصی نیست، شق القمر هم محسوب نمی شود. 🔻از فردا بریم و یک پرونده از دادگستری بگیریم و به فیلمسازان بدهیم فیلم کنند و ان‌شاء‌الله ۴ یا ۵ ساله تمام معضلات اجتماعی حل می شود و خلاص. 🔻خارج از محتوا، فیلم با اینکه ریتم خوبی دارد اما در کارگردانی و دکوپاژ چیزی فراتر از فیلمهای این ژانر نمیرود و کارگردان بیشتر تمرکز خود را بر روی نماهای بسته حفظ می کند که البته جسارت و مهارت معمولا در نماهای باز عیان می شود. 🔻چیز خاص و ویژه ای در طراحی ها دیده نمیشود و تصویر هم همان فرمول همیشگی این سبک است یعنی دوربین روی دست با تکان های ریز برای تشدید تنش. 🔻روی دیگر سکه هم بازی خوب بازیگران بخصوص پژمان جمشیدی ، سارا بهرامی و صدف اسپهبدی است . 🔻تمام نکاتی درباره علفزار گفته شد تحلیلی شخصی ایست اما چیزی که به قطعیت میشود گفت این است که این فیلم را با خانواده نمیشود دید. 🔻خدا آخر عاقبت همه ی ما را ختم به خیر کند. ✍امین شجاعی @media_arma
آرما مدیا
‍ 💢نقد فیلم های چهلمین جشنواره فجر "دسته دختران" 📽کارگردان: منیر قیدی 📝درک شرایط یک زن در جامعه و خواسته ها و توقعاتش از جامعه، حضور زنان و نقش آفرینی و راهبری آنان در گلوگاههای تاریخی، تاثیر زنان در رخدادهای سیاسی اجتماعی اینها و چندین تیتر دیگر اساس شکل گیری آثاری چون دسته‌ی دختران هستند. 🔻دختران، مادران و همسرانی که اگر نبود صبر و استقامت و دلگرمی شان، حالا شاید روزگار جور دیگری رقم خورده بود. 🔻فیلم دسته ی دختران با نگاه به پاسداشت مقام زنان در جنگ قابل ستایش است اما آنها که برای آرمانشان از جان گذشته اند حالا کمتر توقع اینست که برای روایت این دلاوریها هم هنرمندان کمی در پرداخت روایت حوصله و وسواس نشان بدهند تا حق مطلب ادا شود. 🔻برای ادای حق مطلب در جهان درام اول شخصیت لازم است شخصیتی که با وجودمان یکی شود تا بتوانیم او را، یا بهتر بگویم آنها را لحضه به لحظه درک کنیم و زندگی کنیم، اما این اتفاق در دسته ی دختران به خوبی نمی افتد و شخصیت ها به درستی پرداخت نمی شوند. 🔻نویسنده کدهایی کلی از شخصیت ها نمایان میکند و سعی میکند با صحنه سازی های دلخراش جنگ ما را متاثر کند که باید گفت در این مورد تا حدودی موفق می شود، اما آنچه او را ناکام می گذارد قصه نرسیده ایست که فصلش نشده آن را چیده است. 🔻به هرحال فیلمنامه در توصیف موقعیت های خرمشهر آن زمان به رمان های موجود دفاع مقدسی هم نمی تواند نزدیک شود و وصف حال آدمهای خرمشهر را تنها پیوست می کند به صحنه های پر هزینه تیر و ترکش. 🔻اما آنچه ارزشمند است روایت زنی ایست از زنانی که زمانی احساس وظیفه کردند که باید برای این خاک جنگید و همین احساس وظیفه را امروز منیر قیدی در جبهه ای دیگر کرده و تشخیص داده، باز نمایی کند حضور زنان این سرزمین و ایستادگی آنان را و ثبت کند هویت زنان و دختران این سرزمین را تا یادمان نرود ایستادند تا ایران بماند. 🔻به احترام این نگاه و ساخت لحظات تاثیرگذار دفاع مقدس برای تیم سازنده دسته دختران می ایستم و ادای احترام می کنم. ✍امین شجاعی @media_arma
آرما مدیا
‍ 💢نقد فیلم های چهلمین جشنواره فجر "ملاقات خصوصی" 📽کارگردان: امید شمس 📝در تمامی جوامع بشری که قائل به قانون و قانونگذاری اند عقوبت گناه و بی قانونی امری است حتمی که یا توسط حاکم اجرا می شود و یا اگر متهم قِصر در برود از حکومت خدا نمی تواند در برود و روزی مجازات خواهد شد. 🔻و لا یمکن الفرار و من حکومتک یکی از کارکردهای هنر هم کمک به قانون و قانونمندی ایست و البته شفاف کردن مرز بین حق و باطل، اصلا هنر برای ساخت جامعه متعالی ایست که رقم می خورد. 🔻حالا جناب فیلمساز محترم در "ملاقات خصوصی" مدافع شخصیتی ایست که بقول خودش در شرایط فشار دست به ارتکاب جرمی زده و حالا که باید عقوبت ببیند تقصیر را گردن حکومت می اندازد و می گوید این چه عشقی ایست که برای رسیدنش باید خلاف کنیم، برادر من اشتباه زدی الان حکومت باید طلبکار باشد نه تو. 🔻البته نتیجه چنین تفکری میشود که جای قاتل و مقتول از نظر ارزش گذاری در جامعه عوض می شود و میبینی جایی که قاتلی باید قصاص شود مثل یک قهرمان ملی اسطوره می شود. (نمونه های اخیر سالهای گذشته مملکت خودمون) 🔻از این بحث هم که بگذریم یکی از بدترین کارهای صاحب اثر که بعضا در آثار دیگر هم دیده میشود و با پررویی و افتخار به عنوان تکنیک هم قالب درام بی مادر می کنند کم فروشی ایست. 🔻یعنی در قصه نکته و مطلبی هست که نویسنده آن را از مخاطب مخفی میکند و مخاطب را دو ساعت معطل اطلاعات می کند. 🔻نه این نامش تعلیق نیست و ربطی هم به درام ندارد و تنها کم فروشی و نبود درام قوی در اثر است، یعنی فیلمساز بلد نیست قصه بگوید و به جای آن بخشی از اطلاعات قصه را تا آخر مخفی نگه می دارد. 🔻در ملاقات خصوصی که قصه اش درباره چند زندانی ایست چرا بیننده نباید کامل از جرم شخصیت ها باخبر باشد، این اطلاعاتی ایست که در قصه وجود دارد و تنها نویسنده برای تعلیق اثر آنها را مخفی کرده. 🔻جالب تر زنی که همسر یکی از اینها میشود بعدا باید بفهمد که تا آزادی شوهرش چقدر مانده و شرایط آزادی اش چیست؟ 🔻این دیگر نوبر است یعنی اطلاعات را از ما مخفی کرده که هیچ از شخصیت ها هم مخفی کرده، متن پر است از این چاله ها و علت و معلول ها. 🔻در مجموع در ملاقات خصوصی با سوژه و فیلم جدیدی روبرو نیستیم، ملاقات خصوصی تلفیقی ایست از متری شیش و نیم و شبی که ماه کامل شد با همان تردید ها و البته با پایانی کاملا حدس زدنی. ✍امین شجاعی @media_arma
‍ 💢نقد فیلم های چهلمین جشنواره فجر "بدون قرار قبلی" 📽 کارگردان: بهروز شعیبی 📝 با اینکه قصه با دو مرگ شروع شد، ولی فیلم فضای دلنشین و لطیفی داشت. 🔻 بی‌احساسی و سردی پگاه آهنگرانی در نیمه‌ی اول فیلم روانم را به‌شدت می‌آزرد که خب اقتضای شخصیتش در فیلم بود و کمک می‌کرد به اثرگذاری عمیق‌تر اتفاقات و احساساتی که در مسیر داستان باید به مخاطب منتقل می‌شد. 🔻مفهوم پایبندی به هویت و خاک، اصل بازگشت به اصالت، و عشق به وطن در این فیلم برایم بسیار دلچسب بود که با آمیختگی‌شان در فضای مذهبی فیلم، خوشایندتر هم شده بود. 🔻این فیلم در به تصویر کشیدن یک باور بسیار موفق است؛ اینکه اگر اصالت داشته باشی، حتی یک قبر که نماد مرگ است، می‌تواند وسیله‌ی برگشتن تو به زندگی و به اصل خودت باشد. ✍ مینا فرقانی @media_arma
💢نقد فیلم های چهلمین جشنواره فجر "موقعیت مهدی" 📽کارگردان: هادی‌حجازی‌فر 📝صادقانه بخواهم بگویم، با اینکه باکری جزو شهدای شاخص است، ولی من تقریباً هیچ چیز از او نمی‌دانستم جز اینکه زمانی شهردار بوده، از اینکه متوجه شدم پیکر این سه برادر (علی، حمید و مهدی) مفقود است به‌شدت و عمیقاً متأثر شدم. چه کشیده‌اند خانواده‌شان... 🔻خب مگر یک فیلم درباره‌ی یک شهید، چه چیزی قرار است به ما بگوید جز اخلاق و منش و سرنوشت آن شهید؟ من بسیار بیش از چیزی که در این سال‌ها از رادیو و تلویزیون، درباره‌ی این شهید دیدم و شنیدم، در این فیلم درباره‌ش فهمیدم. 🔻 بنابراین فکر می‌کنم این فیلم کار خودش را کرد و به هدفش رسید. من هم کاملاً دوستش داشتم؛ با اینکه برایم بسیار تلخ و غم‌انگیز بود. 🔻خدا قوت می‌گویم به هادی حجازی‌فر بابت اثر ارزشمندی که خلق کرد، ضمناً آفرین می‌گویم به او که هم در مصاحبه‌ی بولتن خیلی دقیق و با حساسیت حرف زد، هم در نشست خبری به آن سؤال نامردانه، جواب هوشمندانه داد! ✍ مینا فرقانی @media_arma
آرما مدیا
‍ 💢 نقد فیلم و سریال های ایرانی و خارجی "انگل" 📽کارگردان: بونگ جون هو 📝 انگل یا چگونه به نفع سرمایه داری فیلم بسازیم 🔻فیلم با سمپاشی زیرزمینی که خانواده کره ای در آن زندگی می کنند شروع می شود. با دوربینی که سمت ماشین سمپاشی ایستاده و به مثابه حشره با آدم ها برخورد می کند.  🔻فیلم به وضوح وقت تلف می کند و اضافه می شود تک اعضای خانواده مفلوک (حشره ها) را با ساز و کاری تکراری به عنوان خدمتکاران خانواده ثروتمند که اصلا نمیفهمیم چطور ثروتمند شده اند روایت می کند، در آخر هم خانواده کره ای در خانه شان تا گردن در فرو میروند. همین قدر ضد انسانی و با نگاهی از بالا و عاقل اندر سفیه. 🔻 فیلم چه میگوید؟ این که در پس ظاهر شیک و مرتبه زندگی سرمایه داران و به قول فیلم، در خانه هایشان، زیر طبقات فرودست، مثل حشره و انگل زندگی می کنند؟ همین قدر ساده انگارانه و دم دستی، شعاری و در سطح. 🔻 آیا فیلمساز دلسوز طبقه انگل هاست؟ چگونه می شود ادعای دلسوزی فیلمساز برای حاشیه نشینان را قبول کرد؟ آن جا که پدر خانواده فقیر، چاقو را تا دسته خانواده خانواده ثروتمند فرو می کند؟ آن هم به این بهانه که یک بار مرد ثروتمند در خفا با همسرش درباره بوی بدن او حرف زده و او اتفاقی شنیده است؟ که ضد فقراست و به نفع سرمایه داری. 🔻 فیلم هایی مثل انگل که هرج و مرج را جای سرمایه داری می گذارند و می دهند، در زمین سرمایه داری بازی می کنند، نه در مقابل آن. 🔻 جوکر و وی‌مثل‌وندتا و دو جین فیلم به اصطلاح ضد سرمایه داری دیگر هم همینطور هستند. 🔻در پایان فیلم دیگر همه چیز لو میرود. فیلمساز فقط میخواسته چند سوسک آدم نما به ما نشان دهد و چنان آخر فیلم را رها کند که باورنکردنی است.  🔻فیلم با پسر خانواده شروع می شود و با پدر به پایان می رسد. پسر هم می شود یک رویاپرداز، رویا پردازی که در آرزوی داشتن زندگی آن چنانی لحظه شماری می کند. عجب! سرمایه داری فرو نریزد آقای فیلمساز! ✍محمد قربانی @media_arma
💢نقد و بررسی پویانمایی قرمز شدن "قرمز شدن Turning Red 2022" 📽کارگردان: دو می شی 📝 قرمز شدن به سبک هالیوود، تخریب مادر و تقدیس هیولای درون 🔻 چند هفته‌ای است که انیمیشن قرمز شدن محصول کمپانی پیکسار اکران سراسری خود را آغاز کرده است. کارگردان و نویسندهٔ این انیمیشن، «دومی شی» زن انیماتور کانادایی چینی‌تبار است و داستان فیلم هم در تورنتوی کانادا می‌گذرد. 🔻«قرمز شدن»، عنوانی است که در خود ایهام دارد. یعنی در لایهٔ اول اشاره به تبدیل کاراکتر اصلی فیلم به یک «پاندای قرمز» دارد و در لایهٔ دوم، اشاره به بلوغ دخترانه و مسئله‌ی شروع عادت ماهیانه در دختران. 🔻 در یک دههٔ اخیر، انیمیشن تبدیل به رسانه‌ای اصلی برای هالیوود شده تا گزاره‌های ایدئولوژیک خود را از طریق آن القاء کند. مخاطب اصلی انیمیشن قرار است کودکان و نوجوانان باشند، لیکن بسیاری از این انیمیشن‌ها ربطی به دنیای معصومانه و زلال کودکان ندارند، بلکه تزریق نوعی خاص از جهان‌بینی بزرگسالانه به ذهن بی‌دفاع کودکان و نوجوانان است. 🔻از این منظر، «قرمز شدن» نه‌تنها از این قاعده مستثنی نیست، بلکه یکی از مخرّب‌ترین محصولات هالیوود از جهت پیام‌ها و کُدهای القایی است. «قرمز شدن» دربارهٔ وقایع عجیبی است که در ١٣سالگی برای دخترکی چینی‌تبار ساکن تورنتوی کانادا به‌نام «مِیلین» رخ می‌دهد. او که دختر خوب و شایستهٔ پدر و مادرش تصویر می‌شود، کم‌کم در ارتباط با دوستان خود، درگیر فعل و انفعالات جسمی و روحیِ ناشی از بلوغ می‌گردد. هم‌زمان، مِیلین دچار طلسمی می‌شود که دختران خاندان مادری او در هنگام بلوغ دچار آن می‌شدند: «ظهور یک خرس پاندای سرخ از درون آن‌ها»! 🔻فیلم به‌نحوی آشکار، نمادین است و عناصر و اجزای آن در خدمت ترسیم یک پازل نمادین دربارهٔ معصومیت دخترانه، شروع زنانگی، نفسانیّت و دست و پنجه نرم کردن با غرایز در زمانهٔ حساس و بحرانی بلوغ است. 🔻 پاندای سرخ در یک نمادپردازیِ نه‌چندان پیچیده، به‌ویژه با توجه به رنگ سرخ آن، نماد و نشان بیدار شدن غرایز جنسی در هنگامهٔ بلوغ است. تنها راه رهایی میلین از «پاندای درون» این است که در شب ماه خونین، طی مناسکی، طلسم او باطل و پاندای درون او را در یک سنگ یاقوت‌فام به دام بیاندازند. 🔻 مادر و مادربزرگ و سایر زنان خانواده تلاش می‌کنند او را برای این مناسک آماده کنند، اما فکر و ذکر میلین و دوستانش، حضور در کنسرت یک گروه پاپ نوجوانانه (شبیه گروه‌های کی پاپ) است که قرار است در همان شبِ اجرای مناسک در تورنتو برگزار شود. در جریان تلاش میلین و دوستانش برای جور کردن پول بلیط این کنسرت با هدف دیدن اسطوره‌هایشان، او به‌نوعی دلبستگی با پاندای درون خود می‌رسد. این در حالی‌است که به گفتهٔ مادربزرگش، هرچه دلبستگی او به پاندا و درنتیجه بروز بیرونی آن بیشتر شود، بیرون راندنش در حین مناسک سخت‌تر می‌گردد. 🔻کنسرت برای این دختران به‌عنوان نقطهٔ رهایی (طلوع زنانگی) تصویر می‌شود، در حالی‌که مادر نماد سنّت و مظهر استبدادی است که باید از آن خلاص شد! حضور در کنسرت برای ایشان به هدف، معنا و انگیزه‌ی زندگی تبدیل می‌شود. چرا؟ پاسخ از زبان میلین خطاب به دوستانش: 👈 «فردا وقتی به اون کنسرت می‌ریم، دختر بچه‌ایم. وقتی بیرون بیایم، زن شدیم!» 🔻این‌که کنسرت مانند مناسک، قرار است در شب ماه خونین برگزار شود، در واقع وجهی آیینی و مناسکی به کنسرت می‌بخشد. در نمادشناسی جادوی سیاه، هم ماه کامل و هم ماه خونین معانی و قدرت‌های خاصی دارند که می‌توانند دگرگونی های بزرگ را موجب شوند. 🔻از سوی دیگر، مادری که یکسره نگران و محافظ دختر دلبند خود است، غیرمستقیم و تدریجاً به‌صورت هیولایی کنترل‌کننده تصویر می‌شود که اجازه نمی‌دهد دخترش حیوانیّت درونی خود را حفظ کند! در واقع، در منطقِ «قرمز شدن»، انتخاب میان خانواده و جمعِ رفقا یک انتخاب صفر و صدی است و هیچ حد وسطی ندارد! 🔻اما مسئله و پیام اصلی انیمیشن، پذیرش هیولای درون است و این چیزی است که به‌صراحت در فیلم بیان می‌شود: هنگام گفت‌وگوی پدر و دخترش در آستانهٔ انجام مناسک طرد هیولای درون. جایی که پدر به میلین نصیحت می‌کند که هیولای درونش را بپذیرد و با آن زندگی کند. وقتی میلین از مناسک می‌گریزد و در هیأت پاندای سرخ خود را به استادیوم محل کنسرت می‌رساند، حرف اصلی را خطاب به دوستانش می‌گوید: 👈 «یک عمر وسواسِ گرفتنِ تأیید مادرم رو داشتم… الان فهمیدم که از دست دادنِ شما برام سخت‌تره تا از دست دادنِ اون.» و وقتی در برابر مادر غول‌آسایش در محل کنسرت می‌ایستد، می‌گوید: 👈 «من دیگه دختر کوچولوی تو نیستم، مامان… من پسرا رو دوس دارم. موسیقی با صدای بلند رو دوس دارم. قر دادن رو دوس دارم. من ١٣ سالمه. کنار بیا با این موضوع!» ✍️ سهیل صفاری @media_arma