_حدود سال ۱۳۸۶ بود که به سختی مشغول جمع آوری خاطرات شهید ابراهیم هادی برای نوشتن کتاب بودیم،شنیدم قبل از ما افرادی از جمله دو نفر به نام سید علی مصطفی و دوست صمیمی اش هادی چند مصاحبه ای با دوستان شهید داشتند و با آنها قرار ملاقات گذاشتیم
سید علی مصطفی را میشناختم ولی هادی را اولین بار بود میدیدم و در تمام مدت صحبت هادی ساکت بود و بعد مطالبی را به ما گفت...
_هادی فردی بسیار شوخ طبعی و مهربان و خاکی بود و علاقه ی زیادی به شهید ابراهیم هادی داشت و همیشه تلاش میکرد کارهایش را به صورت گمنام و بدون اسم انجام دهد و ایده های فرهنگی اش فوق العاده بود و پوستر ها و بنر های شهدای کوچه هارا چاپ میکرد و کنار آن کوچه میچسباند و این ایده او عالی بود...
_هادی بعد از پایان خدمت کار های مختلفی مانند فلافل فروشی و.... انجام داد و تنها هدف او کمک به مردم و برای خواست رضای خدا بود...
_تابستان سال ۱۳۹۱ بود و در نجف داخل حرم حضرت علی (ع)او را دیدم و با تعجب پرسیدم هادی خودتی؟!
هم را در اغوش گرفتیم و پرسیدم اینجا چه میکنی؟ او با همان لبخند همیشگیاش گفت:اومدم برای شهادت...خندیدم و به شوخی گفتم برو بابا؛جمع کن این حرفارو دیگه حرف شهادت رو نزن...
_او علاقه زیادی به امام علی(ع) داشتند و در جوار ایشان تلاش میکردند تا هر کاری که از دستشان بر می آید برای رفع مشکل مردم انجام دهند و وقتی که هادی متوجه شد در عراق مشکل های آب باعث رنج مردم میشود لوله کشی یاد گرفت و مجانی لوله های آب مردم را تعمیر میکرد...
_حدود دو سال از دیدن من و هادی در نجف میگذشت که ناگهان دیدم پیامکی از طرف دوستان برای من فرستاده شد که حالم را دگرگون کرد
در آن پیام نوشته شده بود هادی ذلفقاری از شهر سامرا به کاروان شهادت پیوست...🙂🤍
_برای شهادت هادی گریه نکردم چون خودش معتقد بود که اشک را فقط باید در عزای حضرت فاطمه(س) ریخت....!
(شهید هادی ذوالفقاری:وقتی انسان کاری را برای رضای خدا انجام دهد خداوند آنرا در همین دنیا آشکار میسازد)
☘️شهید محمد هادی ذوالفقاری متولد ۱۳ بهمن سال ۱۳۶۷ در تهران هست و ارادت شدید او به شهید ابراهیم هادی باعث شد تا او را الگوی خود قرار دهد و فردی بسیار شوخ طبع و خاکی ای بود و او برای مبارزه با داعش سه بار به سامرا رفت و سرانجام در ۲۶ بهمن(چند روز بعد از سالگرد شهادت شهید ابراهیم هادی)بر اثر عملیات انتحاری همراه با نیروهای حشدالشعبی به آرزوی خودش رسید و پیکر او تا چند روز گمنام بود و سرانجام در شب اول فاطمیه به دلیل علاقه زیادش به خانم طبق وصیت خودش که میخواست در وادی السلام در شهر نجف دفع شود به خاک سپرده شد و مزار او کمی جلو تر از سید علی قاضی هست....☘️
نام کتاب او: پسرک فلافل فروش
#شهید_هادی_ذوالفقاری
@media_secrets
#Mafghood