گزارش بشری خانم دوست فاطیما در همراهی با سوزوکی در سفر به قم
#قسمت_چهارم_ج
ویژگی سوزوکی این بود تنها امده سفر، و این تنها بودن سختی هایی هم دارد ولی نشون می ده اراده ی قوی دارد که یک سال از خانواده اش دور بوده و کشورای مختلف را گشته تا به ایران رسیده.
اول هم که انقدر بدگویی ایران را شنیده بوده که نمی خواسته بیاد.
پیاده روی را شروع کردیم(معمولا خارجی ها از این سفرها که ماجراجوی و کلی داستان پشت سر دارد، لذت می برند
همانطور که در مسیر جمکران می رفتیم، هوا سرد و یخ بود و ایستگاههای صلواتی هم برپا بود،
ماهم هر ایستگاه خوراکی می رسیدیم، میگفتیم از سوزوکی می پرسیدیم.
Do you drink a tea
او هم میگفت.
yes of course!!
یا مثلا یک جا چای ماسولا، بعد جلوتر رفتیم چای دارچین..چای زنجبیلی.. بعد جلوتر رفتیم: سیب زمینی سرخ کرده.... بعد جلوتر اب نخود پرخاصیت و خوشمزه.... و اش سوریه ای.... همه رو بهش گفتیم می خوری می گفت، yes...
و چون سرد بود و راه هم می رفتیم بهمون می چسبید،ما می خوردیم سوزوکی هم می خورد 😂
باز رفتیم جلوتر شله زرد و آش رشته هم خوردیم، اما دیگه بهش گفتیم می خوای گفت: full شدم.
خلاصه اقای سوزوکی در این مسیر راهپیمایی جمکران پایه یود.
پسر بافهمی هم بود برای خوراکی هایی که می خورد کارت پولش رو در میاورد که پولش رو بده، که بهش می گفتیم: عید است و مهمانی، همه رایگان هست
و همین سوزوکی را شگفت زده کرده بود.
خواهرم به سوزوکی گفت که تو این مسیر پانصد و خورده ای موکب هست.
برگاش ریخته بود😁 تصورش براش سخت بود.
بعد دامادمون اربعین رو چسبوند تنگ گفته هاش😁😂 و تو همون مسیر گفت، که اینجا سه چهار روزه و اربعین تقریبا ۱۰ روز.
دیگه هاج و واج مونده بود... اربعین دیگه چی هست 😳
@media_secret