نه مثلِ كوه محكمم، نه مثلِ رود جارىام
نه لايقم به دشمنى، نه آن كه دوست دارىام
تو آن نگاهِ خيره اى در انتظارِ آمدن
من آن دو پلکِ خسته كه به هم نمىگذارىام
تو خستهاى و خستهتر منم كه هرز مىروم
تو از همه فرارى و من از خودم فراریام
زمانه در پىِ تو بود و لو ندادمت ولى
مرا به بند مىكشد به جرمِ راز دارىام
شناختند مردمان من و تو را به اين نشان:
تو را به صبر كردنت، مرا به بیقراریام
چقدر غصّه مىخورم كه هستى و ندارمت
مدام طعنه میزند به بودنم، ندارىام.
#سيدتقی_سیدی
#آموزش_پیشرفت_اشتغال
•┈••✾•✨🌺✨•✾••┈
🔹️رسانه طلوع
https://eitaa.com/media_toloue