از تمرینات قبل از عملیات برگشته بودیم و از تشنگی له له میزدیم😓🤤
دم مقر گردان چشممان افتاد به دیگ بزرگی که جلوی حسینه گذاشته شده بود👀 و یکی از بچهها با آب و تاب داشت ملاقه را به دیگ میزد و میگفت: آی شربته! آی شربته!...☺️😌
👥بچهها به طرفش هجوم آوردند، وقتی بهش نزدیک شدیم دیدیم دارد میگوید: آی شهر بَده!... آی شهر بَده!!!😐😄
معلوم شد آن قابلمه بزرگ فقط آب دارد💦 و هر کس که خورده بود ته لیوانش را به سمتش میریخت.😒
یکی هم شوخی و جدی ملاقه را از دستش گرفت و دنبالش کرد...😜😅
#نمک_جبهه
#رسانه_طلوع 🤣🎈
⚜ @mediatoloue
بعد از داير شدن مجتمعهای آموزشی رزمندگان در جبهه ، اوقات فراغت از جنگ را به تحصيل میپرداختيم.
يكی از روزهای تابستان برای گرفتن امتحان ما را زير سايه درختی جمع كردند...
بعد از توزيع ورقههای امتحانی مشغول نوشتن شديم.
خمپاره اندازهای دشمن همزمان شروع كرده بودند.
يك خمپاره در چند متريمان به زمين خورد💥، همه بدون توجه، سرگرم جواب دادن به سوالات بودند.
يك تركش افتاد روی ورقه دوست بغل دستيم و چون گرم بود قسمتي از آن را سوزاند☄.
ورقه را گرفت بالا و به ممتحن گفت:
[برگه من زخمی شده بايد تا فردا به او مرخصی بدهی !]😂
#نمک_جبهه
#رسانه_طلوع 🤣🎈
··|🗣😂|··
رزمندهای تعریف میکرد ، میگفت:
تو یکی از عملیاتها بهمون گفته بودن موقع بمب بارون بخوابین زمین و هر آیهای که بلدین بلند بخونین...
.
.
.
منم که چیزی بلد نبودم ، از ترس داد میزدم؛
النظافة من الایمان!😂
#نمک_جبهه
#رسانه_طلوع 🤣🎈
⚜ @mediatoloue
قبل از عملیات بود ...
داشتیم با هم تصمیم میگرفتیم اگر گیر افتادیم چطور توی بی سیم📞
به همرزمامون خبر بدیم ...
ڪه تڪفیریا نفهمن ...
یهو سید ابراهیم (شهید صدرزاده) از فرمانده های تیپ فاطمیون
بلند گفت : آقا اگر من پشت بی سیم گفتم همه چی آرومه من چقدر خوشبختم ... بدونید پدرم در اومده ..... 😂😂😐
شهیدمصطفیصدرزاده❤️
#نمک_جبهه
💬 به سلامتی فرمانده
◽️ دستور بود هیچ کس بالای ٨٠ کیلومتر سرعت، حق ندارد رانندگی کند! یک شب داشتم میآمدم كه یکی کنار جاده، دست تکان داد نگه داشتم سوار كه شد،🙂
◽️ گاز دادم و راه افتادم من با سرعت میراندم و با هم حرف میزديم! گفت: میگن فرمانده لشکرتون دستور داده تند نرید!🙄😒 راست میگن؟!🤔
◽️ گفتم: فرمانده گفته! زدم دنده چهار و ادامه دادم: اینم به سلامتی فرمانده باحالمان!!!😄 مسیرمان تا نزدیکی واحد ما، یکی بود؛ پیاده که شد، دیدم خیلی تحویلش میگيرند!!😟
◽️ پرسيدم: کی هستی تو مگه؟! گفت: همون که به افتخارش زدی دنده چهار...😶😰😨😱😂
فرماندهشهیدمهدیباکری
#نمک_جبهه
#رسانه_طلوع
تازھ چِشِمان گرم شده بود ڪه ناگهان یڪی از بچہ ها پتو را از روے صورتمان کنار زد و گفت :نخوابید ، نخوابید 😑
می خواهیم دستھ جمعے دعاے وقتخواب بخوانیم .😃👌🏼
هر چقدر گفتیم «بابا پدرت خوب ، مادرت خوب ، بگذار براے یڪ شب دیگر ، دست از سࢪ ما بردار، حال و حوصلہ اش را نداریم.»😐✋🏻
اصرار ڪرد که فقط یڪ دقیقہ ، فقط یڪ دقیقہ
همہ به هر ترتیبے بود یڪی یڪی بلند شدند و نشستند 😃
شاید فڪر می کردند که حالا می خواهد سوره واقعہ ، تلفیقے و آدابے که معمول بود بخواند و بہ جا بیاورد ، که با یڪ قیافه عابدانه ای شروع کرد:😂
بسم الله الرحمن الرحیم
همه تڪرار کردیم بسم الله الرحمن الرحیم و با تردید منتظر بقیہ عبارت شدند ، اما بعد بسم الله ، بلافاصلہ اضافہ ڪرد :« همہ با هم می خوابیم » بعد پتو روے سرش ڪشید 😂
بچہ ها حسابے ڪفری شده بودند ، بلند شدند و افتادند به جانش و با یڪ جشن پتو از خجالتش در آمدند😉😂
#نمک_جبهه
#رسانه_طلوع🤣🎈
⚜ @mediatoloue
داشتم تو جبهه مصاحبه می گرفتم
کنارم ایستاده بود که یهو یه خمپاره اومد و بوممم...💥
نگاه کردم دیدم یه ترکش بهش خورده و افتاده روی زمین
دوربین رو برداشتم و رفتم سراغش
بهش گفتم توی این لحظات آخر اگه حرف و صحبتی داری بگو
در حالی که داشت شهادتین رو زیر لب زمزمه می کرد ، گفت:
من از امت شهید پرور ایران یه خواهش دارم:
اونم اینکه وقتی کمپوت می فرستید جبهه
خواهشاً اون کاغذ روی کمپوت رو جدا نکنید😫
بهش گفتم: بابا این چه جمله ایه؟😐
قراره از تلویزیون پخش بشه ها!
یه جمله بهتر بگو برادر...
با همون لهجه ی اصفهانیش گفت:
اخوی! آخه نمی دونی ، تا حالا سه بار به من رب گوجه افتاده.😭😂
#نمک_جبهه 😂
#رسانه_طلوع🤣🎈
⚜ @mediatoloue
توی منطقه
برای جابه جایی آذوقه و مهمات یک الاغ داده بودند.
که هرازچند گاهی با بچه ها سواری هم می کردیم😬
یک روز الاغ گیج شده بود و رفته بود طرف خط دشمن!😐
با دوربین که نگاه کردیم دیدیم👀
عراقی ها هم دارند حسابی از الاغ بیچاره کار می کشند✋🏻
چند روز بعد دیدیم الاغ با وفا
با کلی آذوقه از طرف دشمن پیش خودمون برگشت😂
#نمک_جبهه
#رسانه_طلوع🤣🎈
⚜ @mediatoloue
😄 یکی از رفقا میگفت:
"قصد ازدواج داشتم
گفتم برم مشهد و از امام رضا(ع)…🚶🏻♂
یه زن خوب بخوام...❗️
رفتم حرم و درخواستم و به آقا گفتم...🤲🏻
شب شد🌃
و جایی واسه خواب نداشتم...😴
هر جای حرم که میخوابیدم...
خادما مثه بختک رو سرم خراب میشدن که...😢
"آقا بلند شو..."
متوجه شدم کنار پنجره فولاد…
یه عده با پارچه سبز خودشونو به نیت شفا بستن…💚
کسی هم کاری به کارشون نداره.
رفتم یه پارچه سبز گیر آوردم و...
تاااا صبح راحت خوابیدم...❗️
صبـــ🌇ــح شد...
پارچه رو وا کردم...☺️
پا شدم که برم دنبال کار و زندگیم...
چشتون روز بد نبینه...😰
یهو یکی داد زد :
"آی ملت…🗣
شفا گرررفت…😳
پنجره فولاد رضـ(ع)ــا
مریضــا رو شفـــا میده
به ثانیه نکشید ⌚️
ریختن سرم و...😭
نزدیک بود لباسام و پاره پوره کنن که…
خادما به دادم رسیدن
و بردنم مرکز ثبــ📝ـــت شفا یافتگان…
"مــ📁ــدارک پزشکیت و بده تا پزشکای ما؛
مریضی و ادعای شفا گرفتنت و تأیید کنن..."🔍🖊
"آقا بیخیاااال…🤯
شفا کدومه…🤔
خوابم میومد ، جا واسه خواب نبود...
رفتم خودمو بستم به پنجره فولاد و خوابیـــ😴ــدم…
همین"
تاااا اینو گفتم…
یه چک خوابوند درِ گوشم و گفت:😡
"تا تو باشی دیگه با احساسات مردم بازی نکنی…"🤕
خیلی دلم شکستـ💔ــ
رفتم دم پنجره فولاد و با بغض گفتم:
"آقا ؛ دستت درد نکنه...دمت گرم😔
زن 🧕🏻 که بهمون ندادی هیچ…
یه کشیده آب دار هم خوردیم🤧
😫 همینجور که داشتم نِق میزدم…
یهو یکی زد رو شونم و گفت:👴
"سلام پسرم❗️
"مجرّدی❓"
گفتم آره؛
"من یه دختر دارم و دنبال یه دومـ🤵🏻ـاد خوب میگردم...
اومدم حرم که یه دوماد خوب پیدا کنم؛
تو رو دیدم و به دلم افتاد بیام سراغت...🤩
خلاااااصهههه...
تا اینکه شدیم دوماد💑 این حاج آقا
بعد ازدواج
با خانومم اومديم حرم...🤗
از آقا تشکر كردم و گفتم:
"آقــا ، ما حاضریما...😂
یه سیلی دیگه بخوریم و
یه زن خوب دیگه هم بهمون بدیا 🤣🤣
(به روایت آقای موسوی زاده)
#نمک_جبهه
🤣🎈
@mediatoloue
پدر و مادرم میگفتند: تو بچهای و نمیگذاشتند به جبهه بروم.
یک روز که شنیدم بسیج اعزام نیرو دارد، سریع رفتم خانه ، لباس خواهرم را روی لباس خودم پوشیدم و سطل آب را برداشتم و به بهانه آوردن آب از چشمه ، زدم بیرون.
پدرم بر سر راه که گوسفندها را از صحرا به خانه میآورد از راه در صدا زد:
صغری ، صغری کجا؟!
برای اینکه صدای من را نفهمد که سیف الله هستم، سطل را به نشانهی آوردن آب از چشمه بلند کردم و به هر کلکی بود، رفتم جبهه.
بعد لباس خواهرم را با یک نامه پست کردم.
چندی بعد از شهر تلفن کرده بود ، از پشت تلفن گفت:
ای بنی صدر!😂
وای به حالت مگه دستم بهت نرسه!
←) چون بنی صدر با لباس زنانه از کشور فرار کرده بود (; 😉😆
#نمک_جبهه😄
🤣🎈
#آموزش_پیشرفت_اشتغال
#مجموعه_فرهنگی_رسانه_طلوع
•┈••✾•✨🌺✨•✾••┈•
Eitaa.com/mediatoloue