eitaa logo
کانال رسمی " مجموعه فرهنگی رسانه طلوع"
522 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
140 فایل
🔵 پیام سنجاق شده کانال رو بخون تا ما رو بیشتر بشناسی اصفهان. خ کاشانی. ک ۸.طبقه ۲ 👈ارتباط با پشتیبان @Toloueadmin216 #آموزش_پیشرفت_اشتغال 👈 روبینو:rubika.ir/media_toloue 👈آپارات:aparat.com/media_toloue 👈 اینستاگرام:Instagram.com/media_toloue
مشاهده در ایتا
دانلود
بوی‌سجاده‌ی‌مادرم بوی‌توست هر قبله‌میرم سوی توست هر کوی وهر راهی یافتم نشانی از نام واز یاد توست فقیرم مرا‌یه نفس،پناهی‌بده نه‌از‌آب‌ونان از‌عشق‌طعامم‌بده. جز از نام تو‌،نام نیست‌بر لبَم؛ که گر صدایم‌کنی جان‌هم‌‌به تو‌میدهم.. 💠آیدامسعودیان
📝واحد نویسندگی طلوع 〽️همه انسان ها از گل آفریده شده اند بجز دسته ای خارق العاده .گویی خدا آنها را با رمز و رازی متفاوت از بقیه طراحی کرده .بجای گِل از گلبرگ های گل استفاده نمود. قلبشان را از آب چشمه سار ،چشمانشان را از عصاره ابر بهار ،لبهایشان را از صدف و گیشوانشان را از ابریشم خالص طراحی کرد. خداوند دختر را آفرید تا با او جهان را پر از احساس کند . با خنده های او خورشید در اسمان پر نور تر از قبل می درخشد . با ناراحتی اش ابر ها ،همپای او میگرید، همراه با مو هایش باد هم به رقص در می آید. و اینجا بود که خدا به همگان ثابت کرد نقاشی بی نظر و چیره دست است . دختر یعنی قوت قلب پدر دستگیر مادر دلسوز برادر چراغ روشن برای هر خانه . 🔹️نویسنده: زهرا زارعی
📝واحد نویسندگی دختر نوری از عشق دختر احساسی است از عشق دختر سوره های جاودانیست طریقی خوش برای زندگانی دختر یک کلمه نیست دختر سر آغاز عشق است روز دختر مبارک😍
مرا، درامواج،موجِ صدای‌آب مرا، در‌پهنایِ، پهنه‌یِ آسمان غرق‌کن. مرا‌بی‌همسفر،مسافر مقصدی دور کن. جایی، که‌باشی ونباشد جز چند پرنده،کَس. جایی، که‌هستی‌ونماند جز‌پلی‌‌بی‌انتها،راهی‌برای‌بازگشت. جایی، که‌می‌مانی ونیست جزچند‌بلندی‌کوه،بلندایی‌‌برای‌فتح. من‌نبودم در نبودم تصویر رفتنم‌را‌خود‌رنگ‌آمیزی‌کن!♡ 👈بقلم :آیدامسعودیان
غروب دل انگیزی ست. جاده،رو به دریا است. دریایی که تا به حال نظیرش را ندیده ام. تا چشم کار میکند آبی دریا ست. و از آن طرف غروبی که به آسمان شکل دیگری داده و آن را با رنگ های صورتی و زرد و نارنجی همراه کرده که خیلی با منظره هماهنگ است. و صدای مرغان دریایی که موسیقی طبیعت شده و آن سکوت همیشگی طبیعت را شکسته. همه اینها در کنار هم آرامشی وصف ناپذیر را شکل می‌دهد که هر آدمی حتی برای لحظاتی کوتاه هم که شده به آن احتیاج دارد... 👈بقلم: بهار امامی
یادداشت های شبانه در اتاق باز شد،اما کسی نبود که تمام اتاق انتظار ورودش را می‌کشیدند. برادرش بود نزدیک ترین آدم به او. روی صندلی نشست از داخل کشو دفتر و خودکار مورد علاقه اش را بیرون آورد و روی میز گذاشت .دستی بر روی دفتر کشید .سابقه نداشت دوری آنها اینقدر طولانی شود.دخترک هر شب که به اتاقش می آمد برای یاران همیشگی اش داستان آن روزش را تعریف می‌کرد .خوبی ها و ناراحتی ها ،شادی ها و تمام آنچه برایش پیش آماده بود .اما همه چیز قبل از آن روزی،بود که با تماس دخترک هراسان از اتاقش بیرون رفت و تا،همین امروز هیچ کس از آن در وارد نشده بود . با بغضی که داشت شروع کرد:میدونم انتظار داشتین چه کسی بیاد داخل .میدونم چشم انتظار کی هستین اما اون دیگه نمیاد .دیگه نیست که بیاد. برای همیشه رفت و ما رو تنها گذاشت دفترچه:یعنی چی ؟کجا رفته ؟برای چی نمیاد ؟؟؟؟اون به من قول داده بود که تمام خاطرات زندگی اش را با من در میان بگذارد. ×خودت هم خوب میدونی که اون بد قول نبود. به قولش هم عمل کرد. _امکان نداره .آخه اون که مشکلی نداشت.حالش کاملا خوب بود ×تصادف کرد .دقیقا همون روز مادر بزرگم حالش بد بود.بهش زنگ زدیم اما تو راه ....... _چیشد؟؟؟؟ ×تو راه تصادف کرد. با ماشین _این امکان نداره. اون همیشه میگفت با ماشین تصادف میکنه ولی باور نمیکردم با واقعیت یکی بشه اون دوس داشت تا چندین سال دیگه زندگی کنه همیشه میگفت دوس داره توی عروسی تو باشه اما حالا چی !!!!! ×با اینکه خیلی با هم صمیمی بودیم اما حرف های دلش رو خیلی وقت ها بهم نمی‌گفت _میدونم .همیشه تو رو بابت اینکه خیلی بهش سخت نمیگیری تحسین می‌کرد. وقت هایی ‌که باهات دعوا می‌کرد و ناراحتت می‌کرد خیلی خودش رو سرزنش می‌کرد. می‌گفت دوست نداره این کار رو بکنه و عصبانیتش دست خودش نیست ×من هیچ وقت از دستش ناراحت نشدم _یادمه اون شبی که خیلی ناراحت بودی خیلی غصه می‌خورد. از اینکه نمیتونست برات کاری کنه .با اینکه تمام شب های قبلش میگفت که این کار اشتباهه اما باز هم قلبش با دیدن ناراحتی تو درد می گرفت . ×یادمه هیچ کدوم از حرف های اون موقع رو جدی نمیگرفتم و برام مهم نبود _دوست داشت تولد ۱۹ سالگیش رو با هم برین کافی شاپی که برای تولدت سوپرایزت کرد. میگفت اونجا خیلی قشنگه و کلب حس خوب به آدم میده ×اما حالا تولد ۱۹ سالگیش رو نیست که ببینه .هیچ چیزی توی این دنیا قابل پیش بینی نیست و این اصلا خوب نیست . اون خیلی از چیز ها رو از ما پنهان می‌کرد. تمام غم و غصه هاشو مخفی می‌کرد. تمام آرزو ها و خواسته هاشو. _اما به هم همش رو گفت .همیشه هم آخر حرف هاش میگفت که اگر روزی از دنیا رفت و نبود فقط تو تمام این چند سال زندگی اش رو بخونی و بدونی که چه ها بر اون گذشت . 👈بقلم:زهرا زارعی
🔻من و هیچکس جلو آینه ایستاده بودم و بهش خیره شده بودم .نه من جرات حرف زدن داشتم نه اون . بعد از مدتی به حرف اومدم و گفتم:امروز روز سرنوشته !!! _باید موفق بشی +دوست دارم اما میترسم _امروز روزیه که نتیجه چهار سال تلاشت مشخص میشه تو باید با تمام اعتماد به نفسی که داری باهاشون حرف بزنی .بهشون توضیح بدی. +اگه موفق نشم چی ؟اگه حرف هام یادم رفت چی ؟اگه نتونسم سوالاتشون رو جواب بدم چی؟؟ _تو میتونی .....یعنی باید بتونی .تو به تمام موضوعات تسلط،کامل داری پس نگران نباش و نترس تو موفق میشی +کمکم میکنی؟؟؟ _ نیازی به کمک من نداری .بدون من هم میتونی به اونچه که میخوای برسی +اما اگه نباشی کسی بهم اطمینان نمیده !!!!کسی نیست که بگه تو میتونی و نباید بترسی _من هیچکس نیستم در واقع من خود خود تو هستم ورژنی که خودت ترس دیدنش رو داری +من دوست دارم کنارت باشم _تازمانی که بخوای کنار من باشی نمیتونی به اون چیزی که باید برسی نمیتونی تمام اون اعتماد به نفسی که باید رو داشته باشی . +اما الان خودت گفتی من میتونم _تو میتونی اما زمانی که بخوای من عضوی از تو باشم نه کنار تو ،و نه رو به روی تو +چیکار کنم _به خودت مطمئن باش ، اعتماد داشته باش و از خودت حمایت کن .اون وقت بدون اینکه خودت بفهمی من دقیقا خود تو هستم و جزئی از،وجود تو هستم. +من میتونم ، من موفق میشم ،من مطمئنم که قبول میشم . تصویر داخل اینه کم رنگ تر شد .زمانی که به خودم اومدم دیدم تنها تصویری که آینه نشون میده خود من هستم .با لبخند گفتم ،پیروز بر میگردم .من باید بتونم و مطمئنم که میتونم . 🍀بقلم:زهرا زارعی