eitaa logo
رسانه الهی
357 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
695 ویدیو
12 فایل
خدایا چنان کن سر انجامِ کار تو خشنود باشی و ما رستگار ارتباط با ما @Doostgharin
مشاهده در ایتا
دانلود
اعتراف میکنم یکی از انگیزه های ازدواج کردنم خارج شدن از حکومت پدر و ایجاد حکومت مستقل برای خاموش و روشن کردن کولره🙏😂😂😂😂🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 ⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜ 💠بهترین تعبیر از ازدواج را خداوند متعال در قرآن کریم, سوره روم, آیه 20 بیان فرموده است: ((و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه ان فى ذلک لایات لقوم یتفکرون; و از نشانه هاى او این که همسرانى از جنس خودتان براى شما آفرید تا در کنار آنان آرامش بیابید, و در میانتان مودت و رحمت قرار داد, در این نشانه هایى است براى گروهى که تفکر مى کنند!)) ———————————————————— ✅ استفاده از این مطلب با ذکر «صلوات» جایز است 🕌
Panahian-44.mp3
3.51M
: 🔴اگر دلسوز ایران هستی، بسم الله 🎵استاد پناهیان 🕌
رسانه الهی
💜🖇♥️🖇💜🖇💜 💜🖇💜🖇💜 ♥️🖇💜 💜 #دام_شیطان😈 #قسمت_بیستم 🎬 ازهمون اول واقعه که آتیش تو چشم‌های سلمانی دیدم تا
💜🖇♥️🖇💜🖇💜 💜🖇💜🖇💜 ♥️🖇💜 💜 🎬 نزدیک اربعین بود,درونم وِلوِله ای برپااست. یک نیرویی به من میگفت به زیارت بروم ومطمئن بودم این نیرو,ازسمت شیاطین واجنه نیست چون,یکی ازاعتقادات عرفانهای کاذب این است که زیارت رفتن یک امرناپسندومطرودمی باشد. برای بابا نوشتم,دلم هوای حرم کرده..بابا صورتم رابوسید اشک درچشماش حلقه زدوگفت:اگر آقا سعادت حضور بدهند من چکاره ام...وازخانه بیرون رفت. بابا دیرکرده بود ,من ومامان نگران شده بودیم,حتی گوشیش هم نبرده بود.i مدام ذکرمیگفتم که طوریش نشده باشه ازپنجره بیرون رانگاه کردم اون شیطان خبیث هنوز همونجا خیره به من بود اما چیزجالبی که شاهدش بودم اینه که هر روز کوچک وکوچک تر میشد ,وانگارمیفهمید من ازش نمیترسم,برخی اوقات که نماز میخوندم صداش رامیشنیدم که فحشهای رکیکی میده. شب شد وبالاخره بابا خسته وکوفته از راه رسید وگفت:بیایین اینجا کارتون دارم,ازصبح تاحالا صدتا دفترکاروان زیارتی راسرزدم,بالاخره اسممون را جز یکی از کاروانها نوشتم. برین اماده بشین دوروز دیگه به سمت نجف پرواز داریم😭 بابا گفت,ازهمون روز عاشورا که این اتفاق افتاد نیت کردم برای شفای هما بریم کربلا وپیگیر کارها بودم تااینکه امروز با چیزی که هما برام نوشت ,فهمیدم الان وقتشه.. باورم نمیشد,من......حرم ارباب....اربعین..... در آغوش مادرم بی صدا گریه کردم وبه اینهمه مهربانی ارباب افتخار....😭 .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰چـــــــــــ🌀ـــــــــالش🔰 🔰 من یک همیار انتخاباتم... 🔻 رأی پدر و مادر من، توی آینده ی من تاثیر مثبت داره. 😍☺️ 🕌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
𝐀 𝐥𝐢𝐟𝐞𝐭𝐢𝐦𝐞 𝐨𝐟 𝐦𝐚𝐤𝐢𝐧𝐠 𝐦𝐢𝐬𝐭𝐚𝐤𝐞𝐬 𝐢𝐬 𝐧𝐨𝐭 𝐨𝐧𝐥𝐲 𝐡𝐨𝐧𝐨𝐫𝐚𝐛𝐥𝐞, 𝐢𝐭 𝐢𝐬 𝐟𝐚𝐫 𝐦𝐨𝐫𝐞 𝐛𝐞𝐧𝐞𝐟𝐢𝐜𝐢𝐚𝐥 𝐭𝐡𝐚𝐧 𝐚 𝐥𝐢𝐟𝐞𝐭𝐢𝐦𝐞 𝐨𝐟 𝐬𝐢𝐭𝐭𝐢𝐧𝐠 𝐢𝐧 𝐯𝐚𝐢𝐧. یک عمر اشتباه کردن نه تنها افتخار آمیز است، بلکه بسیار سودمندتر از یک عمر نشستنِ بیهوده است. 👤 جورج برنارد شاو 🕌
رقص در برابر محارم👆 🕌
تنها عضوی که تو همین دنیا علیه ادم شهادت میده شکمه.😳 از هرلباسی بیرون میزنه و میگه این ادم به من خوراکیای ناسالم داده و ازم خوب مراقبت نکرده😂😂😂😂🤣🤣🤣🤣 ⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜ 💠یکی از شاهدها در قیامت اعضای بدن (دست و پا و پوست و زبان) هستند که قرآن می‌فرماید: «يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ» (آیه 24 سوره نور) روزی که زبان ها و دست و پاهای مردم بر ضررشان گواهی می‌دهند و گاهی بر دهانشان مهر خورده و تنها ددست و پاها سخن می‌گویند.😱 جالب آنکه انسان که این گواهی را از چشم و گوش و پوست خود می‌بیند با کمال ناراحتی و شرمندگی به پوست خود می‌گوید چرا در این روز از آن گناهان رسوا و شرم آوری که توسط تو مرتکب شده‌ام پرده برداشته و گواهی می‌دهی؟!😱 پوست جواب می‌دهد، خداوندی که همه چیز را به نطق و گفتگو در می‌آورد ما را نیز به گواهی و سخن گفتن وادار نمود.🙈🙈 ———————————————————— ✅ استفاده از این مطلب با ذکر «صلوات» جایز است 🕌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
: 🔸آن‌چه انسان را می سازد 🔸توانایی‌ها و علایق و استعدادش نیست بلکه 🔰انتخاب هایش است. 🔸از انتخاب دوست ، شغل ، همسر و نوع پوشش تا ✅مهم‌ترین انتخاب ها..... ✅که سرنوشت ملتی را تعیین می‌کند... 🇮🇷۲۸ خرداد،برای سازنده ترین انتخاب،می آییم. 🕌 @mediumelahi
رسانه الهی
💜🖇♥️🖇💜🖇💜 💜🖇💜🖇💜 ♥️🖇💜 💜 #دام_شیطان #قسمت_بیست_و_یک🎬 نزدیک اربعین بود,درونم وِلوِله ای برپااست. یک
: 💜🖇♥️🖇💜🖇💜 💜🖇💜🖇💜 ♥️🖇💜 💜 🎬 روز سفر فرا رسید از خوشحالی در پوست خود نمی‌گنجیدم... راهی فرودگاه شدیم,هرچه اطرافم رانگاه کردم,از اون ابلیس خبیث خبری نبود, گمان کردم دیگر نبینمش,اما اشتباه فکر می‌کردم ,دریافته بود ما انسان‌ها با خواست خودمون این ابلیس‌ها رابه زندگی‌مان راه میدهیم وتا انسان ابلیس صفت باشد ,رد پای این شیاطین هم هست... رسیدیم به شهرنجف, شهر گوهر و صدف, شهر اعتبار و شرف, شهر عشاق و هدف, شهر ملائک صف به صف... نه تنها حال من بلکه حال پدرومادرم هم قابل گفتن نبود لحظه شماری می‌کردیم برای رسیدن به حرم ..... نزدیک اذان ظهر حرکت کردیم به سمت حرم برای زیارت ونماز... گنبدی طلایی چشمم را نوازش می داد,پابه صحن حرم که گذاشتیم,درون غلغله ی جمعیت این چشم بود که شیرین زبانی‌ها می‌کرد واین اشک بود که اظهار وجود می‌نمود,مهری عجیب بر دلم حس می‌کردم مهری ازپدری مهربان برفرزندگنهکارش, احساسم قابل وصف نبود.... گریه کردم بر غربت مولایم علی ع , برظلم هایی که به آل طه شد, برغربت مذهبم شیعه , برظلمهایی که توسط خناثان درلباس دین به مذهب سراسر نورم وارد می‌شود, گریه کردم برای گناهانم. وبرای رهایی از دست ناپاکی‌ها.... زیارت ونماز باحالی معنوی به اتمام رسید چون نیت کرده بودیم ازنجف تاکربلا پیاده برویم ,باید به همین زیارت کوتاه ودل انگیز بسنده می‌کردیم.... قادر به خداحافظی نبودم, رو کردم به گنبد طلایی مولا و با زبان بی زبانی گفتم:حال بچه ای دارم که به زور از پدرش جدایش می‌کنند مولای عزیزم به جان مادرم زهراس قسمت می‌دهم, مرا بار دیگر به این مکان فراخوان...... اشک درچشم سفرعشق راشروع کردیم.... به به چه سفری بود وچه حلاوتی بروجودمان مستولی شده بود... اینجا فقط عشق بود وعشق بود وعشق... اینجا مردمانش همه ی دار و ندارشان را فدایی خون خدا می‌کردند,یکی با لیوانی آب,یکی با ماهی‌هایی که از شط صید کرده بود,یکی با گوشت گوسفندان گله اش,یکی با حلوایی که از تنها درخت نخل خانه اش درست کرده بودو.... پیرمردی رادیدم که از مال دنیا بهره ای نداشت اما سوزن به دست باکوک برکفش‌های زائران حسین ع توشه ی آخرت جمع می کرد... پیرزنی تنها اتاق زندگیش رامیهمانخانه ی زوار کرده بود تا دمی درآن بیاسایند وازاین میهمانخانه ,آسایش عقبا رابرای خود میخرید... هرچه میدیدی عشق بود وعشق بود....ازهرطرف نوای لبیک یاحسین بر آسمان بلند میشد... پدرم هرازگاهی برمن نگاهی میافکند تا ببیند از هرم عشق این عشاق ,زبان الکن من بازشده یانه...پدرم بااعتقادی محکم میگفت:هما من تورااز حسین ع دارم ومطمئنم شفایت هم ازارباب میگیرم😭 سفرعشق به اخرین قدمهایش میرسید,نزدیکیهای کربلا بودم که صدای خنده ی کریه ان ابلیس درگوشم پیچید به اطراف نگاه کردم,وااای خدای من درنقطه ای دورتر جمع ابلیسان جمع بود...میخواستم ببینم انجا چه خبراست؟ دست مادر رارها کردم وباسرعت به ان طرف حرکت نمودم.. پدرومادرم دوان دوان پشت سرم میامدند... رسیدم به اون هاله ی سیاه رنگ ,دوتا زن محجبه بودند دستشان کاغذی بود برای تبلیغ چیزی,اطرافشان مملواز شیاطین کریه المنظر ,روی کاغذ راخواندم واااای خدای من تبلیغ برای کلاسهای عرفان حلقه.....توپیاده روی اربعین؟!!😳 چقدددد اینها شیاطین انسان نمای کثیفی هستند ....ازاعتقادات پاک ومذهبی مردم سواستفاده میکنند.... ... 🕌
🔰چـــــــــــــادر و گرمای تابســـــــــتان🔰 از اونجایی که توی این هوای گرم حفظ حجاب یه کوچولو سخت تر شده! و ممکنه برای شما دختر گل هم سوال باشه که توی این هوای گرم چرا باید حجاب داشته باشیم⁉️ قراره امروز دررابطه با ترکیب حجاب و گرما صحبت کنیم😉 ✅ خب منطقیه وقتی آدم چادر مشکی داشته باشه یا حتی یه مانتو بلند گرما رو بیشتر حس میکنه! اما همیشه که داستان گرمای تابستون نیست🧐 بزار روشن تر بگم: خب شما دختر گل که حجاب داری قطعا میدونی در بیان شده و در صورت رعایت نکردنش باید گرمای جهنم رو تجربه کرد!😅 و حالا ما فرض می‌کنیم که خدای مهربون ما رو بخشید و طعم آتیش جهنم رو نکشیدیم! فقط همین⁉️ نه عزیز دلم‼️ حتی اگه آتش جهنمی درکار نباشه یه نگاه هایی هست که آتش خیزه❗️ این گرمای سوزان که حاصل نگاه آتش خیزه هم برای چشمان بداندیش صدق میکنه❗️ هم برای دل شما دختر عزیز❗️ حتما که شما دختر عزیز دوست نداری یکی با نگاهش آتیش‌ات بزنه❗️ خلاصه ی حرفم اینکه گرمای تابستون میارزه به گرمای جهنم یا نگاه آتش خیز ❕ و شما دختر گل چادرت رو در تابستون اتفاقا محکم تر بگیر ان‌شاالله پاداش این کارِت :چشمه ها و باغهای همیشه سرسبز بهشت و نوشیدنی های خوشمزه بهشتی در بهشت جاودان😋😋😍😍🌸🌸 🕌 @mediumelahi