🌈🌈🌈🌈🌈
خـــــدانگاهممےکند✨💖
ومندلــــــــممےسوزد😔
برایآنانڪہنگاهبےثباٺدیگران
ࢪابہنگاهخالقشاݩترجیحمےدهند...🍂
#حجاب
#تلنگر
#رسانه_الهی 🕌 @mediumelahi
#فکرگناه #تکنیک😍
#کش_پول
✅شما باید یه کش پول رو مثل دست بند، دستتون کنید و هروقت فکر گناه اومد سراغتون اونو بکشید و یه تلنگر بزنید به خودتون😁
❌یکم درد داره رفیق ولی میارزه...
✨اینجوری حواست جمع میشه که داری کجا میری و کمک میکنه ذهنت سمت کارای منفی نره👌
☘✨این یه ترفند خوب و جواب دهیه که میتونید همیشه هم با خودتون داشته باشید..😊
#رسانه_الهی 🕌 @mediumelahi
رسانه الهی
#رمان_راز_درخت_کاج...🌲🍃 #قسمت_بیست_و_یڪ مادرم بین بچه ها بیشتر به مهران و زینب وابسته بود. به مهران
#رمان_راز_درخت_کاج...🌲🍃
#قسمت_بیست_و_دو
به دخترها اجازه کوچه رفتن نمیدادم، میگفتم :خودتان چهار تا هستید، بنشینید و با هم بازی کنید .
آنها هم توی حیاط کنار باغچه خاله بازی میکردند.
مهری که از همه بزرگتر بود مثل مادرشان بود برای بچه ها دمپخت گوجه درست میکرد و میخوردند.
ریگ بازی میکردند صدایشان درنمی آمد. بچه ها عروسک و اسباب بازی نداشتند. بودجه ما نمیرسید که چیزهای گران بخریم .
دخترها با کاغذ عروسک کاغذی درست میکردند و رنگش میکردند . خیلی از همسایه ها نمیدانستند که من چهارتا دختر دارم.
گاهی زینب و شهلا را دیده بودند اما مینا و مهری غیر از مدرسه هیچ جا نمی رفتند.
من هر روز از ایستگاه 6به ایستگاه7میرفتم . بازار ایستگاه 7همه چیز داشت .حقوقمان کارگری بود و زندگی #ساده ای داشتیم، اما سعی میکرم به بچه ها غذای خوب بدهم هر روز بازار میرفتم و زنبیل را پر می کردم از جنس هایی که در حد توانم بود. زنبیل را روی کولم می گذاشتم و به خانه بر میگشتم زمستان و تابستان بار سنگین را به کولم می کشیدم. سیر کردن هفت تا بچه که شوخی نیست.
هر روز بازار می رفتم اما تا شب هر چی بود و نبود می خوردند و تمام می شد و شب دنبال غذا می گشتند.
#زینب بین بچه هایم از همه #سازگارتر بود. از هیچ چیز ایراد نمی گرفت. هر غذایی که را می خورد. کمتر پیش می آمد که از من چیزی بخواهد.
کلاس اول دبستان سرخک خیلی سختی گرفت، تمام بدنش له شده بود با همه ی دردی که داشت گریه نمی کرد. زینب را توی پتو پیچیدم و به درمانگاه بردم.
دکتر چند تا آمپول برایش نوشت و من هر روز صبح و بعد از ظهر او را به درمانگاه میبردم و آمپول ها را برایش میزدند.
#مظلومانه دراز میکشید و سرش را روی پاهایم می گذاشت. وقتی بلند میشدم که به درمانگاه ببرمش زودتر از من پا میشد. او بدون هیچ گریه و اعتراضی درد آمپول ها را تحمل میکرد.
در مدتی که مریض بود ، دوای عطاری توی آتش می ریختم و خانه را بو میدادم.
دکتر گفته بود که فقط عدس سبز آب پز بدون چاشنی و بدون روغن به اش بدهید. چندین روز غذای زینب همین عدس سبز آب پز بود و زینب غذایش را می خورد و دم نمیزد به خاطر شدت بیماری اش اصلا خوابش نمی برد ولی صدایش در نمی آمد.
#ادامه_دارد....
#نویسنده_معصومه_رامهرمزی
#رسانه_الهی 🕌 @mediumelahi
سبک زندگی شاد🌈🌈🌈🌈
برای اینکه بتونیم یک فرد مفید برای جامعه،خانواده واطرافیانمون باشیم
بایدوباید کتابخوان بشیم 📚
#انگیزشی
#رسانه_الهی 🕌 @mediumelahi
کسی که بعد از غسل بفهمد به قسمتی از بدنش آب نرسیده
#احکام_غسل
#پرسش_پاسخ_احکام
#رسانه_الهی 🕌 @mediumelahi