🌹🌹🌹🌹🌹
راز #شهادت؛
همین است . . 🕊!'
- شهید محسن حججی . .
رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
🌹🌹🌹🌹🌹
❤️❤️❤️❤️❤️
از اینکه به سمتِ خدا #آهسته حرکت
میکنی نترس؛👌
از این بترس که برای
رسیدن بهش هیچ کاری نکنی !✨❌
به سمت#خدا حرکت کنیم....✅
#انگیزشی
رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
❤️❤️❤️❤️❤️
🌸🍃🌸🍃🌸
#تصمیم بگیرید #هدف گذاری کنید، #برنامه بریزید و سپس #حرکت کنید✅
حتی اگر اشتباه هم بود بعدا حسرت نمی خورید، اما اگر تنبلی کنید و یک جا بنشینید و کاری نکنید، قطعا حسرتهای زیادی در آینده خواهد داشت👀😒
✅گاهی اتفاقات کوچک راه ومسیرشمارا تغییرمیدهد وشمارابه سمت اهدافتان می برد👌🌹
امروز وفردانکنید🌺
افکار منفی را رها کنید (اگرنشد...اگر خوب نبود ....اگروقت نکردم ....اگربه نتیجه نرسیدم ...)🙈
#مشاوره
رسانه الهی🕌 @mediumelahi
🌸🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
یک سنگ ریزه،🔸 ناچیز است.🧐
اما اگر همین سنگ در جوراب یا کفشمان👞 باشد، ما را از رفتن و حرکت باز میدارد..👌
🍃بعضی چیزها ریز است، ناچیز است اما انسان را از #حرکت در راه #خدا و به سمت #خوبیها باز میدارد.🍃
🔸مثل نامهربانی نسبت به #پدرومادر،😟
هرچند کم باشد و درحد اه گفتن باشد!
راه بندان خواهد کرد...
🍃این کلام خداست که فرمود:
به پدر و مادر خود، اُف نگویید. 🙏
(سوره اسراء/23)
#تلنگرانه
رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
🌸🍃🌸🍃🌸
رسانه الهی
🌹🌹رمان #سجده_عشق 🖌 نویسنده : عذرا خوئینی قسمت سی و دوم 🌾با صدای گوشیم از خواب بیدار شدم پی
🌹🌹رمان #سجده_عشق
🖌 نویسنده : عذرا خوئینی
قسمت : سی وسوم
🌱نمی دونم چه ساعتی از نیمه شب بود که با گریه خودم از خواب بیدار شدم پیشانی و صورتم خیس عرق بود نگاهی به لیلا انداختم خوابش حسابی عمیق بود.
🌼با احتیاط از پله ها پایین رفتم به تاریکی عادت نداشتم ، وارد آشپزخونه شدم که آب بخورم اما صدایی از سمت حیاط شنیدم آروم آروم خودم رو به در رسوندم سایه ای دیدم از ترس تمام تنم لرزید جیغ کوتاهی کشیدم! و به در چسبیدم. صدای قدم هاش به من نزدیک میشد تا خواستم دوباره داد بزنم دستی جلوی دهانم رو گرفت از شدت ترس نفس نفس میزدم!
🌾سرش رو نزدیک گوشم آورد و گفت:_نترس عزیزم منم! . لامپ سوخته بود می خواستم عوضش کنم! حیرت زده نگاهم رو به چهره اش دوختم. با خنده گفت:_آخه دختر خوب چرا برق رو روشن نکردی؟!.
🌺ناراحتیم از خندهش نبود دلم غصه فردا رو داشت نمی تونستم جلوی ریزش اشکام رو بگیرم سرمو روی شونه اش گذاشتم. با لحن غمگینی گفت:_این عشق برات درد سر شد همش غصه می خوری و چشمات بارونیه. تو رو خدا حلالم کن. خیالم از بابت مامانم و لیلا راحته فقط تنها نگرانیم تویی. بعد از من...
🌸سرمو بلند کردم و توچشماش نگاه کردم.
_این حرف رو نزن، من کنار تو خوشبختم. تازه معنی زندگی رو می فهمم. بیا از چیزهای خوب بگیم. با دستش اشکام رو پاک کرد
_باشه اول تو بگو.
🌻_وقتی برگشتی یه جشن ساده می گیریم فقط اقوام نزدیک رو دعوت می کنیم بعدش هم میریم مشهد! آخه تا حالا مشهد نرفتم. هیچ وقت قسمتم نشده...
_آره عزیزم حتما می ریم
🍀چفیه رو دور گردنش انداختم بغضم گرفت و دوباره اشکام جاری شد نگاهم رو ازش دزدیدم .صدام کرد باز هم بی قرار شدم دستش رو گذاشت زیرچونم و سرم رو آورد بالا!
🌷_گلاره جانم ، داری اذیتم می کنی من طاقت اشکات رو ندارم. دلم می خواد همسرم صبور و مقاوم باشه.
به سختی لبخند زدم:_(بعد این همه مدت اونم موقع رفتن اسمش رو صدا کردم) محسن ...
🍂_جان محسن.
_بهم قول بده زود برمی گردی. باشه؟
.لب هاش رو روی هم فشرد با اینکه سکوتش زیاد طول نکشید اما هزاران حرف داشت!.
_هرچی خواست خدا باشه همون میشه.
🌴لیلا قرآن به دست اومد حیاط، فاطمه خانم هم نای راه رفتن نداشت. با اینکه نگران به نظر می رسید اما ناراضی نبود. به صبوریش غبطه خوردم. از زیر قرآن رد شد.
🍁مادرش رو درآغوش گرفت لحظه سختی بود. از ما خواست بیرون نیاییم در رو که باز کرد احساس کردم قلبم از کار افتاد دلم طاقت نیاورد دویدم تو کوچه ،صداش کردم یک لحظه ایستاد اما به عقب برنگشت حتما می ترسید اراده اش سست بشه دوباره به راهش ادامه داد!...
❄ تازه یادم افتاد پشت سرش آب نریختم اما دیگه فایده ای نداشت رفته بود!....
🍃در رفتن جان از بدن گويند هر نوعي سخن
من خود به چشم خويشتن ديدم که جانم مي رود
ادامه دارد....
رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
🌸🍃🌸🍃🌸
خوشا به حال كسي كه همه چيز را
وامي نهد و به خدا اعتماد مي كند.☺️
و در هر گام به او تكيه مي كند. 💪
با عشق به خدا،
دستاني توانا راهگشاي
همه مشكلات ما هستند. 👌
در واقع، خوشبخت ترين انسان ها
كسي است كه:
زندگي اش را زير سايه
حمايت خداوند قرار مي دهد. 😍
به هرسو رو مي كند،
عشق او را مي يابد✅
و
هر روز بيش از پيش
با اين عشق رشد و نمو مي كند. 👌
رها كن، ❌
بي خيال شو، 😁😁😁😁
به خدا واگذار...✅✅✅
خدا جونم دلم به بودنت قرص و محکمه 😍😍😍😍😍
خودت هوای ما رو داشته باش✅
#انگیزشی
رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
🌸🍃🌸🍃🌸