رسانه الهی
🌸🍃🌸🍃🌸 #تلنگر #عبور_از_لذتهای_پست 4 ➖چرا باید با برنامه باشه؟ چون کار مبارزه با نفس خیلی پیچیده
🌸🍃🌸🍃🌸
#تلنگر
#عبور_از_لذتهای_پست 5
🔹مثلاً طرف میخواد افطاری بده که ثواب کنه
هوای نفس میاد و میگه :
♨️ خب شما رییس اداره ات رو دعوت کن و بهش افطاری بده که ثوابش رو ببری!😈
⚠️در حالی که افراد فقیرتری توی فامیلش هستن
و افطاری دادن به اونا اولویت داره👌
اما هوای نفس میاد و این عملِ ثواب رو برای خودش میبره...👀
🔸یا خیلی وقتا میشه که افرادی برای مراسمهای مختلف نذر میکنن🤔
⛔️ اما هوای نفس میاد و نیت انسان رو خراب میکنه....⚡️
رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
🌸🍃🌸🍃🌸
رسانه الهی
🌾🌾🌾 🌾🌾 🌾 👌#واجب_فراموش_شده #قسمت_ششم 🛑📣 هر امر دینی مانند نماز و حج و روزه و #امر_به_معروف_و_نهی
واجب فراموش شده قسمت ششم 👆
1_1110626376.mp3
7.2M
🌾🌾🌾
🌾🌾
🌾
👌#واجب_فراموش_شده
#قسمت_هفتم
🛑📣 هر امر دینی مانند نماز و حج و روزه و
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر و .... احکام و آموزش خاص خودش را دارد که یادگیری آنها بر هر مسلمان #واجب است و ترک هر واجب دینی و شرعی کفر دینی به همراه دارد🧐
و من الله التوفیق
🎵 استاد علی تقوی، استاد حوزه و دانشگاه
رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
رسانه الهی
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ #رمان_قبله_من #قسمت_دهم #بخش_اول ❀✿ محمد مهدے پناهے باوجود ریش نه چندان ڪوتاه و یقه ے ب
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿
❀✿
#رمان_قبله_من
#قسمت_دهم
#بخش_دوم
❀✿
بے اراده لبخند مے زنم. چقدر برایم درس شیرین شده! سڪوت مے ڪنم و به فڪر مے روم. "ڪاش مے شد بهش زنگ بزنم، چند روز صداش رو نشنیدم! اما به چه بهانه اے؟!" مادرم چند بارے دستمال را خیس مے ڪند و روے پیشانے و پاهایم مے گذارد.خم مے شود، صورتم را مے بوسد و براے آماده ڪردن سوپ از اتاق بیرون مے رود. سرم سنگین شده و حالت تهوع دارم. از سرماخوردگے بیزارم! بنظرم ازسرطان هم بدتر است! از همه چیز میمانے! باحرص زیر لب زمزمه میڪنم: دیگه گندشو در میاره اه!
همان لحظه صداے ویبره ے تلفن همراهم از داخل ڪیفم مے آید. با اڪراه از جا بلند مے شوم و دستم را سمت ڪیفم ڪه ڪنارتخت و روے زمین افتاده، دراز مے ڪنم. زیپش را باز میڪنم و تلفنم رابیرون مے آورم. شوڪه از دیدن نام میم پناهے دستمال را از روے پیشانے ام بر میدارم و به هوا پرت مے ڪنم. گلویم را گرچه مے سوزد، صاف مے ڪنم و جواب میدهم: سلام استاد!
_ به به سلام محیا خانوم! چطورے؟
_ خوبم! " البته دروغ گفتم! یڪ دروغ شاخ دار!
_ خوبه! خداروشڪر ڪه خوبے! همین مهمه!
_ شما خوبید؟
_ من شاگردم خوب باشه، بیست بیستم!
به سختی مے خندم. باورم نمے شود خودش با من تماس گرفته! سعے میڪنم باصداے آرام صحبت ڪنم تا از گرفتگے صدایم باخبر نشود. با حالتے نرم مے پرسد:
_ از ڪلاس ها خسته شدے دیگه نمیاے؟! یا از استادش؟
_ این چه حرفیه!
_ دو جلسه غیبت خوردے سر ڪلاس فیزیک. سه جلسه هم سر ریاضی!
_ راستش...
_ راستش؟
_ دوروزه تب ڪردم!
مڪث مے ڪند و اینبار جدے مے پرسد:
_ دروغ گفتی؟؟؟
_ ببخشید!
_ دخترخوبا دروغ نمیگن ڪه! رفتی دڪتر؟!
_ نه!
_ برو دڪتر! باشه؟
❀✿
💟 نویسنــــــده:
#میم_سادات_هاشمی
❀✿
👈 ڪپے تنها با ذڪر #نام_نویسنده مورد رضایت است👉
❀✿ رمان های عاشقانه مذهبی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
رسانه الهی 🕌 @mediumelahi