eitaa logo
معراج
118 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
229 ویدیو
1 فایل
حد انسان آسمان است و باید پله‌های ترقی را پیمود و به آسمان رسید!☁️🕊 -کپی؟ +فقط در صورت عضویت در کانال😇 برای ثبت نظرات ارزشمند شما: https://daigo.ir/secret/1476496805 برای ارتباط با ما: @Rana17
مشاهده در ایتا
دانلود
شخصی مسجدی ساخته بود و نام خود را بر سر درِ آن نصب کرده بود. بهلول، نام او را شبانه از سر درِ مسجد کند و نام خود را به جای آن نصب کرد. بانی مسجد وقتی نام بهلول را بر سر درِ مسجد دید، با عصبانیت سراغ او رفت و او را سرزنش کرد که چرا نام مرا از سر در مسجد برداشته‌ای و نام خود را به جای آن نصب کرده‌ای. بهلول گفت: «اگر مسجد را به خاطر خدا ساخته‌ای، چه فرق می‌کند که نام من باشد یا تو؟» @meerag ••✾••🕊••✾••
شخصی در حال نماز چنین دعا کرد: «خدایا! من و حضرت محمد صلی الله علیه و آله را بیامرز و جز ما هیچ کس را مورد رحمت قرار نده!» وقتی نمازش به پایان رسید، پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله به او فرمود: «تو یک چیز وسیع را محدود ساختی. » (بگو خدایا همه ما را بیامرز). @meerag ••✾••🕊••✾••
یکی از حکیمان گفته است: «همچنان که مگس بر جراحت نشیند و آن را بگزد و از جاهای سالم دوری کند، مردم بدبین نیز عیب دیگران را پی گیرند و آن را یاد کنند و خوبی‌هایشان را از نظر دور دارند». @meerag ••✾••🕊••✾••
شخصی نزد دیگری رفت و لابه‌لای سخنانش از مردی به بدی یاد کرد و عیبی از او به زبان آورد. شخص دوم گفت: «اگر مایلی، درباره سخنت بررسی و تحقیق می‌کنیم. در صورتی که گفته‌ات دروغ درآمد، فاسق و گنه کاری و خبری که داده‌ای، مشمول این آیه است: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا؛ ای مؤمنان هرگاه فاسقی خبری برای شما آورد، تصدیق مکنید تا تحقیق کنید. » (حجرات: ۶) و اگر راست گفته باشی، عیب جو و سخن چینی و مشمول این آیه هستی: «هَمّازٍ مَشّاءٍ بِنَمیمٍ؛ همیشه عیب جویی و سخن چینی می‌کنند.» (قلم: ۱۱) اگر میل داری تو را می‌بخشم و مورد عفوت قرار می‌دهم.» مرد که از گفته خود سخت پشیمان شده بود، با سرافکندگی درخواست عفو کرد و متعهد شد که دیگر از کسی عیب جویی نکند. @meerag ••✾••🕊••✾••
عارفی را از غفلت آدمی در دنیا پرسیدند. گفت: «او را عقبه‌های عظیم در پیش است و از آنچه در گمان‌ها می‌افتد، بیش است. او در دریای عشق دنیا، به موج غفلت چنان غرق گشته که نه از سابقه خود و نه از خاتمه کار می‌ترسد. هر روز بامداد، فرشته‌ای ندا می‌کند: ای فرزندان آدم، شما را برای امری عظیم آفریدند، در حالی که شما از آن غافلید». @meerag ••✾••🕊••✾••
حکایت است که مردی از غلام خود خواست قدری گندم بکارد. غلام جو کاشت. وقتی زمان درو رسید، با اعتراض به غلام گفت: «مگر نگفته بودم که گندم بکاری؛ چرا خلاف امر من را انجام دادی و جو کاشتی؟» غلام در پاسخ گفت: «گمان می‌کردم از جو هم گندم می‌روید.» گفت: «ای نادان! آیا دیده‌ای که کسی جو بکارد و گندم بردارد؟» غلام گفت: «پس چگونه است که تو گناه می‌کنی و انتظار ثواب داری؟» @meerag ••✾••🕊••✾••
روزی امیرالمؤمنین علی علیه السلام به اصحاب خود فرمود: «من در تمام عمر خود، در حق کسی، نه نیکی کرده‌ام و نه بدی.» اصحاب با تعجب عرض کردند: «ای امیرمؤمنان! معنی این سخن را نفهمیدیم.» فرمود: «هر کس در حق کسی نیکی کند، جزای آن به خودش برمی گردد و چنان که بدی از او به کسی برسد، خودش گرفتار مجازات آن بدی خواهد شد. بنابراین، در حقیقت، در حق خود نیکی و بدی کرده است». @meerag ••✾••🕊••✾••
از امام صادق علیه السلام پرسیدند: «چرا بعضی از مؤمنان و کافران هنگام مرگ راحت جان می‌دهند و خندانند؟» فرمود: «علت شادی مؤمن این است که زمان گرفتن ثوابش فرا رسیده است و خوشحالی کافر به این جهت است که پاداش حسنات و اعمال نیک دنیایی خود را می‌گیرد». @meerag ••✾••🕊••✾••
قالب الصخره (برگرداننده صخره) در طمع آن قدر مشهور بود که اعراب به او مثل می‌زدند. نام او در اصل چیز دیگری بود و پس از مرگ به این نام معروف شد. سبب شهرت او به این نام آن بود که روزی در صحرایی، صخره‌ای بزرگ دید که روی آن نوشته بودند: «اگر مرا برگردانی، به تو فایده ای می‌رسد.» قالب الصخره به طمع افتاد که شاید زیر این صخره، گنجی پنهان باشد. پس به طمع یافتن گنج، رنج بسیاری کشید و آن صخره را برگردانید. با این حال، این نوشته را بر روی دیگر صخره دید: «چه بسا طمعی که شخصی را غمگین و ناراحت می‌کند.» قالب الصخره وقتی این نوشته را خواند، خشم وجودش را فرا گرفت و چنان سرش را به صخره زد که مغزش پریشان شد. @meerag ••✾••🕊••✾••
عایشه از رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسید: «چه کسی به درجه شهیدان می‌رسد؟» پیامبر فرمود: «کسی که در هر روز بیست بار به یاد مرگ بیفتد». @meerag ••✾••🕊••✾••
به شخصی گفتند: «آغاز توبه تو چه بود؟» گفت: «قصد کردم تا غلامی را بزنم و او به من گفت: از شبی بترس که فردایش روز قیامت است». @meerag ••✾••🕊••✾••
گویند هنگامی که هارون الرشید به بیماری سختی دچار شد، طبیب از او خواست وصیت کند. هارون که به مرگ خود یقین کرده بود، کفنی برای خود انتخاب کرد. سپس دستور داد برایش قبری آماده کنند. آن گاه نگاهی به قبر انداخت و گفت: «ما اغنی عنی مالیه هلک عنی سلطانیه؛ مال و ثروتم هرگز مرا بی‌نیاز نکرد، قدرت من هم از دست رفت.» سپس جان داد. @meerag ••✾••🕊••✾••