eitaa logo
🚩 هی هات | جهاندار
1.7هزار دنبال‌کننده
451 عکس
254 ویدیو
15 فایل
موسی به فرعون گفت: خودت را به کدام کوچه می‌زنی! خوب می‌دانی کجا چه‌خبر است... (سوره إسراء، آیه ١٠٢) @hey_hat
مشاهده در ایتا
دانلود
🚩 هی هات | جهاندار
یکی از مهمترین عوامل موفقیّت یک فیلم، ریتم آن است. ریتم تند داشتن لزوماً به معنی دویدن و تند تند حرف زدن و با سرعت رانندگی کردن نیست؛ بلکه علاوه بر یک تدوین خوب، به "محتوای دراماتیکی" و "خلق اندیشه" در آن فیلم بستگی دارد. کیست که دوستدار سینمای ایران باشد و با یادآوردن فیلم "آژانس شیشه ای" حاتمی کیا و یا فیلم "مادر" مرحوم حاتمی، پس از چند سال باز هم دلش به طپیدن نیفتد. خلاصه اینکه با گفتن بیش از 100 بار کلمۀ "بُدو" در یک فیلم ریتم آن تند نخواهد شد و این مقایسه شود با صحنه ای که بازیگر، دختربچه ای را روی دوش گذاشته و به دنبال مادرش می گردد. مولوی همان شاعری که در جایی از دیوان شمس در وزنی خیزابی می گوید: تیز دوَم تیز دوَم تا به سواران برسم در غزل دیگری با وزن جویباری می نویسد: کی شود این روان من ساکن اینچنین "ساکن روان" که منم و حیرت انگیز اینکه سرعت و ریتم این هر دو شعر، گویا با هم برابر است. @mehdi_jahandar
(قسمت دوم) "خلق اندیشه" در یک اثر هنری اتفاق نمی‌افتد مگر آنکه پس از در کنار هم قرار دادن "عناصر واقعی" و تجزیه و تحلیل آنها، یک "مفهوم تازه" بوجود بیاید که به همه‌ی آن عناصر پراکنده، وحدت و کلیّت ببخشد و در ذهن مخاطب یک "نقطه‌ی دید" ایجاد کند. دیالوگ‌های کلیدی فیلم مورد بحث، به چه کلیّتی می‌خواهد رهنمون شود؟ : - هر کسی بیشتر بترسه زودتر می‌میره - کم کم یاد می‌گیری که از چیز‌هایی که دوست نداری هم عکس بگیری - جنگ نه! دفاع؛ ما داریم از خودمون دفاع می‌کنیم. این خیلی فرق داره. پس برنده‌ای هم در کار نیست - نمی‌گم عراقی‌ها نمی‌تونن از تنگه رد بشن، اما قبلش باید از روی جنازه‌ی ما رد بشن - جنگ برنده نداره. تو جنگ فقط کسایی برنده می‌شن که اسلحه می‌فروشن به چه کلیّتی؟ اینکه جنگ بد است؟ اینکه ایثار خوب است؟ اینکه همه چیزم فدای وطن؟ اگر اینها باشد، که هالیوود خیلی بهتر و بیشتر به آن پرداخته است. پس فیلم با همه‌ی هزینه‌هایش در مرحله‌ی "کنار هم قرار دادن عناصر" باقی مانده و حتی به مرحله‌ی تجزیه و تحلیل و عبور از کلیشه‌ها نرسیده است تا چه رسد به خلق اندیشه و ایجاد نقطه‌ی دید. در هفت بیت ابتدایی غزل ساده‌ی "قوی زیبا"ی مرحوم حمیدی شیرازی، شعر به توصیف چگونه مردن یک قو اشاره دارد که این توصیف، هم برگرفته از افسانه‌هاست و هم از علم جانورشناسی بی‌بهره نیست: شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد فریبنده زاد و فریبا بمیرد شب مرگ تنها نشیند به موجی روَد گوشه ای دور و تنها بمیرد در آن گوشه چندان غزل خوانَد آن شب که خود در میان غزل ها بمیرد گروهی بر آنند کاین مرغ شیدا کجا عاشقی کرد، آنجا بمیرد شب مرگ از بیم آنجا شتابد که از مرگ غافل شود تا بمیرد من این نکته گیرم که "باور" نکردم ندیدم که قویی به صحرا بمیرد چو روزی از آغوش دریا برآمد شبی هم در آغوش دریا بمیرد تا اینجا روایت و گزارش محض؛ اما اتفاق اساسی آن هنگام می‌افتد که یک "حسّ تازه" بوسیله‌ی بیت پایانی در شعر جریان پیدا می کند و ما را به دوباره خوانی آن وا می دارد: تو دریای من بودی آغوش وا کن که می‌خواهد این قوی زیبا بمیرد @mehdi_jahandar