eitaa logo
اشعار مهدی کبیری
1.2هزار دنبال‌کننده
125 عکس
157 ویدیو
16 فایل
ارتباط با بنده @Mehdikabiri_qome #سبک #مداحی #شعر #سرود #هم_خوانی #مناجات #زمزمه #زمینه #شور التماس دعای فرج
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام خدا درد دل با امام رضا علیه السلام آقا ما حزب توییم حریفمون باد نمیشه صیدی که مال توئه اسیر صیاد نمیشه ما ایراد داریم ولی بدون رخصت نمیایم خوندن اذن دخول بدون ایراد نمیشه خادمات نمیزازن اما برای چرت زدن هیچ کجای حرمت صحن گوهرشاد نمیشه زائرا با خادمات یه وقتا دعوا میکنن زیارت تو این روزا بدون فریاد نمیشه دلمون گیر افتاده تو صحن آزادی تو هرچی دنیا روز و شب میکشه آزاد نمیشه انقده تو فکر مشهدم که حتی واس من بین فوتبالیستا هم هیشکی خداداد نمیشه خیلی از کرامتاتونو از ایشون شنیدم میون آخوندا هم هیشکی فرحزاد نمیشه آب سقاخونه دادن دیگه لب به شیر نزد کی میگه که بچه ی شیرخواره معتاد نمیشه آقا ما هرجا میریم قبل غذا دسر میدن غذای حضرتی که بدون سالاد نمیشه میون همه گرون فروشیای مشهدت هیچ کجا مثل فروشگاه تو بیداد نمیشه ما زمستونا میایم تا خرجمون زیاد نشه تور آفراتونم با یک و هشتاد نمیشه 🌟کانال سبک و شعر مداحی👇 https://eitaa.com/mehdikabiri_qom
به نام خدا شوخی با خادمان حضرت‌معصومه‌سلام‌الله‌علیها 😅 ۱ هر روز به التماس مانند گدا رفتیم در مضیف‌تان بهر شفا ما جیره خور توایم اما خُدّام یک دانه برنج هم ندادند به ما ۲ خادم شده تا شور و نشاطی بدهد از جانب تان تحفه براتی بدهد می رفت و نگاهمان به دنبالش بود شاید که به ماهم شکلاتی بدهد ۳ یارب بنگر که در نهان عیدی داد از جیب که نه! از آستان عیدی داد از صحن کریمه زود اخراجش کن خادم که فقط به کودکان عیدی داد ۴ هر جور که میلش بکشد می تازد هرجا برسد قلمرویی می سازد ای کاش خدا زائر مظلومت را با خادم قلدر تو در نندازد ۵ خادم شده،زور مدرکش بیشتر است از بچه ی بالا، دهکش بیشتر است از بس نمک سفره ی تان را خورده از مابقی ما نمکش بیشتر است ۶ هر قدر که کرده ام تقاضا نگرفت یکریز قسم دادم اما نگرفت انگار که من حامل بمب اتمم کشوانیه ات کوله ی من را نگرفت ۷ ای کاش که در صحن تو راهم بدهند خدام تو با خنده پناهم بدهند چی میشد اگر کنار نقل و شکلات یک بار به من فیش غذا هم بدهند ۸ با گریه و زاری ام سرش را بردم نالیدم و صبر آخرش را بردم خادم به من شکسته جوری زل زد انگار که حق پدرش را بردم ۹ هرقدر صدا زدم نزن! آخر زد از پشت به قلب خسته ام خنجر زد ای کاش به گوشه چشمتان سوسک شود آن خادم اخمو که مرا با پر زد ۱۰ هر پاکت و کیف الکی را میگشت لال و کل و کور و عینکی را می گشت دیدیم که زیر دست و پایش غش کرد تا یک پسر قلقلکی را می گشت ۱۱ دربان که وجب تا وجبم را میگشت از بس که بزرگ است لبم را میگشت آنها به کنار، با غم این چه کنم: با حوصله جیب عقبم را میگشت ۱۲ با اینکه فرشته های باغ ارمند مانند دَمند و حیف بی بازدَمند این ها که سروده ام همه شوخی بود البته که خُدّام همه محترم اند ۱۳ از شب تا به سحر الهی العفو بر ریشه زدم تبر الهی العفو با خادم مهربان این صحن و سرا شوخی کردم اگر الهی العفو خدایا توبه😅 ... https://eitaa.com/joinchat/2429092063C72b36da105