#سه اصطلاح متفاوت در ارتکاب جرم
مباشر، شریک، معاون و سبب
👈مباشر: کسی است است که جرم را انجام می دهد.
👈شریک: کسی است که در انجام دادن جرم مستقیما با مباشر شریک است یعنی جرم به شریک هم استناد داده می شود.
👈معاون: کسی است که در نفس جرم نقشی ندارد اما امکانات مقدمات جرم را فراهم میکند.
👈سبب: : تسبيت در جنايت آن است كه انسان سبب تلف شدن يا جنايت عليه ديگري شود یا خود مستقيماً جنايتی را مرتکب شود. مانند اينكه شخص چاهي حفر كن دو ديگري در آن ميافتد و كشته ميشود.
🤔بحث در این است آیا معاونت در جرم، جرم مستقلی است و جداگانه می تواند مورد تعقیب قرار گیرد یا خیر؟
در قانون مجازات اسلامی ماده ۴۳ و ۶۲۳ و ۶۲۲ قانونگذار تعیین تکلیف نکرده که آیا معاونت جرم مستقل نیست یا خیر .
👌برای تعیین تکلیف در این خصوص، طبق اصل ۱۶۷ قانون اساسی باید به فقه مراجعه کنیم که آیا معاونت در جرم جرم مستقل نیست یا نه؟
تمییز بین تسبیب و معاونت در فقه و حقوق هم نیاز به بررسی دارد😳
#انواع اطلاق
اطلاق احوالی: اطلاق اگر نسبت به حالات معنا لحاظ گردد.
اطلاق افرادی: اطلاق اگر نسبت به افراد معنا لحاظ شود.
اطلاق لفظی: سکوت متکلم از آوردن قید برای معنایی که تلفظ کرده است.
اطلاق مقامی: سکوت متکلم از گفتن چیزی که مقام، اقتضاء گفتنش بوده است.
#تجری مخالفت با ظن یا مخالفت با قطع
بعضی فکر می کنند تجری مخالفت با ظن هست.
ولی در واقع تجری مخالفت با قطع است و آنچه موجب شده بعضی تجری را مخالفت با ظن بنامند خلط گمان متجری با واقع هست.
یعنی متجری در برابر واقع گمان می کند که مثلاً این ظرف شراب هست در صورتی که در واقع آب است نه اینکه ظن به شراب داشته باشد.
#قابل توجه اساتید و طلاب محترم
با توجه به اینکه اکثر مطالب نظرات حقیر است در صورت نقد به شخصی مراجعه فرمایید.
۲_اکثر مطالب قابلیت تدوین پایان نامه و مقاله رو دارند در صورتی که موضوعی مورد پسند واقع شد به شخصی مراجعه فرمایید.Mmt1014@
اگر در باب متعارضین، قاعده ثانوی وجود دارد که بر اساس روایات میتوان وضع متعارضین را روشن ساخت.(تخییر، توقف و احتیاط)
چه نیازی به بحث از مقتضای قانون اولی و عقلی است؟ آیا این بحث بیهوده و عبث نیست؟
👌قانون ثانوی(خاص است) فقط مربوط به دو حدیث متعارض است.
ولی ادله متعارض(عام است) به روایت منحصر نمیباشد.
بلکه شامل دو اجماع منقول، یا دو شهرت فتوایی، یا دو ظاهر قرآن و یا یک ظاهر قرآن با یک ظاهر خبر واحد با هم تعارض میکنند. 👈بنابراین، باید قاعده کلی در باب متعارضین به دست آورد، تا هر جا قاعده ثانوی نبود، از قاعده اولی استفاده شود.(الحلقة الثالثة فی اسلوبها الثانی، ایروانی، باقر، ج۴، ص (۳۸۷-۳۸۵)شرح اصول فقه، محمدی، علی، ج۳، ص۴۴۱).
در السنه #ادباء مشهور شده که فعل دلالت بر زمان می کند، فعل ماضی بر زمان گذشته، مضارع بر زمان حال و آینده، و امر و نهی بر حال
شرح کافیه: الفعل ما دل علی معنی مقترن باحد الازمنة الثلاثة
#اصولی ها قائلند این سخن از مصادیق «ربَّ مشهور لا اصل له» می باشد. زیرا سه دلیل داریم که فعل بالدلاله المطابقی دلالتی بر زمان ندارد.
👈دلیل اول: اگر فعل دلالت بر زمان داشته باشد در دو جا تجرید و تجوّزش لازم می آید، یکی در جایی که فعل به خود زمان نسبت داده شود، دیگر در جایی که به مجردات نسبت داده بشود، خود زمان که نمی تواند تحت زمان واقع گردد، زمان در زمان معنی ندارد و غیر معقول است. مجردات هم همینطور، چون فوق زمان هستند و نسبت زمان به آنها بی معنی است، افعالشان در ظرف زمان نیست
👈دلیل دوم: فعل مضارع را اعم از حال و استقبال دانسته اند در حالی که حال و استقبال مغایر با یکدیگر اند، پس یک فعل در آن واحد نمی تواند برای هر دو وضع شده باشد مگر با اشتراک لفظی، اشتراک لفظی غلط است، پس باید مشترک معنوی باشند. اشتراک معنوی یعنی چه؟ یعنی وضعِ برای جامع. ما زمانی نداریم که جامع برای زمان حال و استقبال باشد مگر مفهوم زمان، در حالی که فعل دلالت بر واقع الزمان می کند نه مفهوم الزمان، پس اشتراک لفظی غلط است اشتراک معنوی هم که ممکن نیست، لذا از این مطلب خُلف این را می فهمیم. یعنی اصل فعل دلالت بر زمان ندارد و اصل این حرف که فعل دلالت بر زمان می کند غلط بوده و زمان در معنای فعل دخالتی ندارد.
👈دلیل سوم: وقتی می گویند فعل ماضی دلالت بر زمان گذشته می کند مراد از زمان گذشته گذشته ی حقیقی است، در حالی که در خیلی موارد می بینیم که فعل ماضی دلالت بر زمان گذشته ی اضافی می کند نه حقیقی، حال و استقبال فعل مضارع هم در خیلی موارد اضافی است نه حقیقی حال آنکه مدعای آقایان این است که دلالت بر زمان حقیقی می کند نه اضافی
👌ادباء تکلیف افعال بیچاره رو مشخص کنند.
پژوهش 2.mp3
2.07M
#پژوهشی
#معرفی هدایه الطالب الی اسرار المکاسب
#منبعی که مورد توجه و رجوع حقوقدانان می باشد
#استاد_محمدی
Mmt1014
نزاع آخوند و عضدی در نزاع حال در مشتق با دو مثال ذیل واضح می شود.
1. زید کان ضاربا بالامس
2. زید ضارب امس
مثال اول، کلمه #امس، بیان کننده زمان تلبس است و کلمه #کان برای بیان حال نسبت است، 👈 تلبس و نسبت هر دو ماضی هستند فالاطلاق حقیقة.
مثال دوم، امس بیانگر حال تلبس است و من می خواهم بگویم الان ضارب است و اختلافی می شود.