بررسی سند روایت علی الید
#سند این قاعده در کتب ما وجود ندارد، یعنی نه در کتب اربعه و نه در غیر کتب اربعه سندی برای این روایت در کتب ما نیست.
#اما در کتب اهل سنت است.
#ولی دقت کنید که سند در کتب آنها است، اما موردش عاریه است و این خیلی عجیب است
#عجیبتر آن که ما ازاین قاعده در عاریه استفاده نمی کنیم. وقائل به عدم ضمان در عاریه هستیم.
1: روی أبو داود السجستانی الأزدی( 202 – 2075 ه ) فی باب (( فی تضمین العاریة )) ، سنن ابوداود- بسنده عن الحسن عن سمرة عن النبی(ص)، قال: (( علی الید ما أخذت حتی تؤدیه )) ثم إن الحسن نسی فقال: هو أمینک لا ضمان .
2: روی الترمذی( 209 – 279 هـ ) - فی باب (( ما جاء فی أن العاریة مؤدّاة )) عن قتادة عن الحسن عن سمرة عن النبی(ص) قال: (( علی اید ما أخذت حتی تؤدیه ))، قال: ثمّ نسی الحسن فقال: «فهو أمینک لا ضمان علیه»، یعنی العاریة.
3: روی ابن ماجة ( 207 – 275 هـ ) فی باب العاریة، عن قتادة عن الحسن عن سمرة أن رسول الله(ص) قال: (( علی الید ما أخذت حتی تؤدیه
آخرین راوی این روایت(علی الید) طبق همه نقل ها سمرة بن جندب است.
سمره را بشناسیم.
#اول پیغمبر اکرم به سه نفر فرموده که :« أخرکم أهل النار»، ابوهریرة است، سمرة است و ابی محذوره است، پیغمبر اکرم فرمود:« آخرکم موتاً فی النار»ابو محذورة فوت کرد، بعداً ابوهریرة در سال پنجاه و هشت هجری فوت نمود، بعداً سمرة فوت کرد، پس چطور میشود حدیثی که سمرة نقل میکند و پیغمبر اکرم در حق او فرمود:« آخرکم موتاً فی النار» و تطبیق بر این آدم کرد.
#ایشان در دار الأمارة کوفه صد ها نفر را سر به نیست کرده و کشته،راوی میگوید به او گفتم،تو این همه انسان را کشتی، هیچ پروا نداشتی؟ در جواب گفت اگربیشتر از اینها را هم میکشتم پروا نداشتم، اینها را ذهبی و دیگران نقل کرده است.
#در زمان معاویه بازار جعل حدیث داغ شد، آخوند های درباری که پول بگیرند و جعل حدیث کنند، زیاد بود فلذا در باره عثمان جعل حدیث فراوان است، در باره عثمان به قدری جعل روایت کردند که همه فهمید، یعنی به قدری شور بود که خان هم فهمید، از این رو بخش نامه کرد و گفت حدیث در باره عثمان بس است، یک مقداری هم در باره شیخین روایت کنید، جعل حدیث فراوان است و یکی از جعلان حدیث همین سمرة بن جندب است، معاویه گفت من یک مبلغی به تو میدهم،این دوتا آیه را از نظر شأن نزول عوض کن. (سایت در خارج آیت الله سبحانی)
#حسن بصری، ابن ابی الحدید در مورد وی مینویسد: انّه یبغض علیّاً(ع) و یذمّه (ابن ابی الحدید بیتا ج 4: 95). ابن ترکمانی نیز در الجوهرالنقی از قول بیهقی میگوید: «اکثر اهل العلم بالحدیث رغبوا عن روایة الحسن عن سمرة و ذهب بعضهم الی انّه لم یسمع منه غیر حدیث العقیقه»: بسیاری از دانشمندان علم حدیث از روایتی که حسن بصری از سمره نقل میکند، اعراض کردهاند، و برخی نیز بر این عقیده هستند که او حدیثی به جز حدیث عقیقه از سمره نشنیده است (ابن ترکمانی بیتا ج 6: 90). در مورد قتاده نیز گفته شده که وی از مدلّسین بوده است (الارنووط 1417 ج3: 178)
#داستان معروف پیامبر(ص) و سمره در قاعده لاضرر و لا ضرار که راضی نشد به سخن پیامبر (ص) گوش کند.
فرق مالکیت منفعت و حق انتفاع
منفعت ملکه یعنی می توانیم بفروشیم هبه کنیم و غیره
اما انتفاع حقه فقط می توانیم استفاده کنیم مثل غذای مهمانی
مالکیت منافع، لحظه ها و ذره های منفعت در ملک صاحب آن به وجود می آید ولی در حق انتفاع منفعت به مالک عین تعلق دارد و در ملک او هم به وجود می آید و صاحب حق فقط می تواند از آن منتفع شود
#تطبیق فقه با اصول
با توجه به سند حدیث علی الید که من اسمش را حدیث یتیم یا حدیث بی پدر و مادر میگذارم ببینید چه کارایی هایی را دارد.
کارایی حدیث علی الید زمانی معلوم می شود که مسائل ضمان در فقه و مسئولیت مدنی را در حقوق دنبال کنید.
چیزی که باعث کارایی علی الید( بی پدر و مادر) شده است شهرت عملی فقهاست که از مسائل علم اصول است.
اگر این مبنا را بپذیریم که شهرت عملی جبران ضعف سند می کند به این حدیث به ظاهر یتیم و بی پدر و مادر اعتباری بخشیدیم که گاهاً روایات صحیح چنین کارایی هایی رو ندارد.
و این تاثیر اصول بر فقه و حقوق است.
سلام علیک
بیش از ۱۰ کانال عضو بودم همه این کانالها بدون استثنا یک پیامک رو پشت سر هم به صورت تکراری می گذارند آنهم پیامک هایی که اکثراً تبلیغاتی است.
گفتم شاید این کانال متفاوت باشد.🌹🌹🌹
تشریف بیارید. 👈 mehditooraneh@
#عدم النفع اصطلاحی است که نیاز است در کنار ملکیت منافع و حق انتفاع از آن صحبت شود
#در کتاب های فقهی معمولاً به صورت صریح و واضح از آن صحبت نشده فقط در کتاب مکاسب به ذکر مثال هایی اکتفا شده است.(ضمان مقبوض به عقد فاسد)
#در حقوق موضوعه حقوقدانان و دکترین حقوقی مباحثی در این باره انجام داده اند.
اما نیاز است به صورت جدی تر به مبانی فقهی این مهم پرداخت شود.
اصلاً آیا عدم النفع مال است یا خیر؟
چگونگی جبران عدم النفع و ...
یکی از شرایط عقد که بعد از فراز و نشیب های زیادی مرحوم شیخ انصاری آن را فقط به خاطر دلیل اجماع قبول کرد تنجیز است.
#تنجیز یعنی عقد اگر و مگر نداشته باشد.
در مقابل تنجیز، تعلیق وجود دارد.
تعلیق دو نوع است.
#تعلیق در انشاء: یعنی وابسته نمودن ایجاد عقدی است که الفاظ آن انشا شده است اما تکمیل انشای آن به منظور تحقق عقد مورد نظر به امر دیگری وابسته است.
#تعلیق در منشاء: وابسته نمودن ایجاد و انشا نیست بلکه عقد به صورت منجز انشاء می شود اما اثرگذاری عقد وابسته به تحقق امر دیگری است.
مرحوم علامه رحمت الله علیه و سایر کتب فقهی به صورت صریح از واژهای تعلیق در انشاء و تعلیق در منشاء استفاده نکرده اند.
اما این دو مثال رو زده اند و معتقدند مثال اولی اشتباه است و مثال دومی صحیح است.
«أنت وکیلی في یوم الجمعة، أن تبیع عبدي»
«أنت وکیلی و لا تبع عبدي إلا فی یوم الجمعة»
فقهاء در این مسئله اختلاف نظر های زیادی دارند.
بعضی فقهاء قائل به این تقسیم بندی هستند.
بعضی فقهاء هم این تقسیم بندی را قبول ندارند.
این گروه دوم معتقدند عقد معلق مطلقا باطل است.
گروه اول نیز دو دسته اند.
دسته اول معتقدند بین تعلیق در انشاء و تعلیق منشاء تفاوت وجود دارد.
اما دسته دوم معتقدند اساساً تعلیق در منشاء ممکن نیست و تعلیق در انشاء اشکال ندارد. (کتاب البیع مرحوم امام ج۱)
مثلی و قیمی، دو اصطلاح شرعی نیستند؛ یعنی نه حقیقت شرعیه است نه متشرعه بلکه از ناحیه فقیهان بیان شده است. مقصود از آن، همان معنایی است که عرف از آن می فهمد؛ از این رو مصادیق آن، به حسب زمان، مکان و کیفیت تغییر می یابد.
آنچه اهمیت دارد کشف ارتکازات ذهنی عرف و عقلا نسبت به اشیای مثلی است.
به عنوان مثال پارچه که در عهد شیخ قیمی بوده الان با آمدن صنایع و کارخانجات مختلف نوعا مثلی به حساب می آیند.
مثلی و قیمی بودن اشیا گاهی اوقات اثرات زیادی در معاملات و اقتصاد کشور می گذارد.
مسئله مثلی و قیمی بودن تاثیر اصول را در احکام شرعی بیش از پیش آشکار می گرداند.
زیرا کاملاً به فهم عرف برمیگردد.
مسئله مثلی و قیمی از دو جهت حائز اهمیت است
۱ - اختلاف نظرها از جهت پرداخت آن که عبارتند از یوم القبض، یوم التعذر ، یوم الادا یا یوم التلف و غیره
۲- با توجه به تورمهای امروز
در زمان شیخ با وجود اینکه این همه تورم نبود اون همه اختلاف وجود داشت الان مسئله تورم مسئله را حساستر می کند.
از مسئله ربا هم در این قضیه نباید غافل شد.
بیع منابذه: انداختن کالا را در مقابل مشتری بیع منابذه گویند.
بیع ملامسه: لمس کردن و دست گذاشتن بر روی کالا را به این ملامسه گویند.
بیع حصاه: پرتاب سنگ ریزه بر روی کالا را بیع حصاه گویند.
آیا احکام وضعیه به افراد نابالغ هم تعلق میگیرد یا مختص افراد بالغ است.
مسئله با توجه به مبانی در حکم وضعی و حکم تکلیفی متفاوت می شود.
نظر شیخ انصاری این است که احکام وضعی به افراد نابالغ تعلق نمیگیرد زیرا ایشان معتقد است حکم وضعی منتزع از حکم تکلیفی است وقتی حکم تکلیفی با حدیث رفع قلم از بین رفت (منشاء انتزاع)حکم وضعی هم از بین می رود.
اما طبق مبانی فاضل تونی و مرحوم آخوند مسئله فرق می کند.
#پیرامون تعریف حکم وضعی و حکم تکلیفی و همچنین پیرامون #ماهیت این احکام اقوال فراوانی وجود دارد و آثار زیادی از جمله تعلق حکم وضعی به افراد نابالغ بار می شود.
#برخی از کارهای ما انسانها، هم حکم تکلیفی دارد و هم حکم وضعی
مانند زنا با زن شوهردار
از نظر حکم تکلیفی، حرام است
از نظر حکم وضعی، موجب حرمت ابدیِ زنادهنده با زناکار میشود.
#برخی از کارها فقط حکم تکلیفی دارند.
مانند زنا با زنی که شوهر ندارد و در عده کسی نیز نمیباشد و خاله و عمه زناکار نیز نباشد.
این کار عمل حرامی است؛ ولی جدا از حرمت، حکم دیگری بر عهده مکلف قرار نمیدهد.
دلیل لبی در مقابل دلیل لفظی یعنی دلیلی که از راه غیر لفظ مکلف را به حکم شرعی می رساند.
مثل اجماع، سیره متشرعه، بناء عقلاء ممضاة، شهرت فتوائی
#چند نکته در خصوص دلیل لبی
اولاً تقدم دلیل لفظی بر دلیل لبی.
ثانیاً در دلیل لبی بر قدر متیقن اکتفا می کنیم، بخلاف دلیل لفظی که به اطلاقات و عمومات آن تمسک می شود.
ثالثاً دلیل لبی قابل تأویل نیست چون تاویل از خصوصیات لفظ است، چرا که دلیل لبی لفظ ندارد که بتوان برای آن اطلاق درست کرد لذا به قدر متیقن آن اکتفا می شود.
اهمیت مطالعه زندگی نامه علماء
#تلنگر
ابوجعفر محمد بن علی شلمغانی، معروف به ابن ابی عزاقر از علمای دوران غیبت صغرای امام زمان(عج)
وی ابتدا از فقها و شیعیان امامی و بر عقیده درست بود تا اینکه حسین بن روح به مقام نیابت خاصه رسید.
بخاطر #حسادت به وی از مقام خود سوء استفاده کرد و عقاید ناصحیح و کفرآمیز را تبلیغ نمود تا آنجا که از سوی امام زمان (عج)توقیعی در ردّ و لعن او صادر گشت.
#نجاشی در رجال خود می گوید: «ابوجعفر المعروف بابن ابی العزاقر کان متقدماً فی أصحابنا فحمله الحسد لأبی القاسم الحسین بن روح علی ترک المذهب و الدخول فی المذاهب الردئیه حتی خرجت فیه توقیعات.» (نجاشی، 1407: 378)
نظام عاقله نظامی مغفول در فقه و جامعه
معمولاً نگاه اکثر فضلا و دانشمندان به نظام عاقله این است که نظام عاقله برای گذشته که نظام قبیله ای بوده موثر است و با تشکیل جامعه و حکومت نیازی به نظام عاقله نیست در صورتی که ضرورت این نظام فقهی در جامعه احساس میشود.
به بیان چند مورد از کارکردهای نظام عاقله اکتفا می کنیم.
۱ - تسریع رسیدگی در دادرسی
۲ - پیشگیری از جرایم
۳ - احساس مسئولیت و تعاون بین اقوام و نزدیکان
۴- حفظ نظام خانواده
سلام علیکم
طلاب و دانشجویان زیادی دغدغه نوشتن پایان نامه و مقاله را دارند و دنبال موضوع می گردند.
موضوع خوب در خلال مباحثه و تدریس یافت می شود لذا در خلال تدریس و مباحثه به موضوعات جالبی برخورد می کنیم که به درد موضوع پایان نامه و مقاله می خورد.
عنوان هایی که در کانال گذاشته می شود اکثریت توانایی موضوع را دارند.
جهت بررسی موضوع به آیدی زیر مراجعه فرمایید.
@Mmt1014
@mehditooraneh
موفق و موید باشید.🌹
#جعاله عبارت است از التزام شخصي به اداءاجرت معلوم در مقابل عملي اعم از اينكه طرف معين باشد يا غير معين.ماده ۵۶۱ ق.م
#ايقاع: نهاد حقوقي است كه حقيقت و قوامش تنها بر الزام يك نفر متوقف است.
#عقد: تحققش بر دو التزام از دوطرف متوقف است.
#طرفداران نظريه ايقاع بودن جعاله
امام خميني (ره) در تحرير الوسيله ج 1 ص586
شيخ محمد حسن نجفي- جواهرالكلام ص191-189
حبيب ا... طاهري- حقوق مدتب-ج 4 – ص286
رسول ظاهري-جعاله در نظام بانكداري اسلامي
محقق حلي در شرايع-علامه در تحرير- محمد بروجردي عبده
دكتر لنگرودي- ترمينولوژي
#طرفداران عقد بودن جعاله
شيخ طوسي در مبسوط- ابن حمزه در الوسيله-يحيي بن سعيد حلي در جامع الشرايط((الجعاله عقدالجايز من الطرفين)).
مصطفي عدل – دكتر حسن امامي- دكتر شهيدي- دكتر كاتوزيان.عقود معين 1 -ش290
#به نظر شما جعاله عقد است یا ایقاع؟🤔
در عالم حقوق یکسری تقسیم بندی های جالب است که جهت جمع بندی مطالب ضروری به نظر می رسد.
به عنوان مثال #حقوقدانان اسباب تعهد را در دو قسم «عمل حقوقی» و «واقعۀ حقوقی» تقسیم بندی می کنند.
#وقايع حقوقي :
تعهداتی که منشا آن خارج از اراده میباشند.
وقایع حقوقی که باعث ایجاد تعهد هستند را « اسباب ضمان قهری » می گوییم.
#اعمال حقوقي :
اعمالي هستند كه آثار آن با اراده ی افراد بوجود مي آيد . که شامل عقد و ایقاع می باشد.
اعمال حقوقی که باعث ایجاد تعهد هستند را « اسباب ضمان قراردادی» می گوییم.
#گاهي اين اعلام اراده بصورت توافقي و طرفینی است كه عقد محسوب مي شود
#گاهي به صورت يك اراده ی یکطرفه است كه بدان « ایقاع » می گویند .
👌اقرار عمل حقوقی است یا واقعه حقوقی؟ عقد است یا ایقاع؟
به نظر شیخ انصاری رحمة الله علیه اقرار نه عقد است نه ایقاع! پس چیه؟