🔸روزی شخصی از بیابان به سوی مدینه می آمد، در راه دید پرنده ای به سمت لانه اش پرواز می کند. سراغ بچه های خود در لانه رفت.
🔹آن شخص کنار لانه رفت و دید که پرنده چند جوجه خیلی زیبا دارد.
🔸جوجه های آن پرنده را از لانه در آورد و با خود گفت: اینها را به عنوان هدیه نزد پیامبر(ص) ببرم.
🔹آنها را به حضور پیامبر(ص) آورد. در این هنگام جمعی از اصحاب حاضر بودند؛ ناگاه دیدند پرنده مادر، بی آنکه از مردم وحشت کند آمد و خود را روی جوجه های خود انداخت.
🔸 معلوم شد پرنده مادر، به دنبال آن شخص به هوای جوجه هایش آمده و محبت و علاقه به جوجه ها بقدری زیاد بوده که بی آنکه از دیگران وحشت داشته باشد که او را نیز دستگیر کنند، آمد و خود را به روی جوجه هایش انداخت و با زبان حال جوجه های خود را می خواست.
✳️ پیامبر(ص) به حاضران رو کرد و فرمود: «این محبت مادر نسبت به بچه هایش درک کردید، ولی بدانید خداوند هزار برابر این محبت، نسبت به بندگانش محبت و علاقه دارد!»
📚 منبع: اقتباس از لئالى الاخبار.
#خدای_مهربون_من
#کارگروه_محراب_بندگی
#حوزه_علوم_اسلامی
#دانشگاه_تربیت_دبیر_شهید_رجایی
@mehrab_bandegi_srttu