همراهان همیشگی مهرفرشتهها
ماه مبارک رمضان نزدیکه،
اگر مایل به خیرات نور برای رفتگان، کسانیکه حقی بر گردن مادارند و یا ناخواسته حقی ازشون زایل کردیم و یا رفتگان گذشته اسلام و مسلمین هستید؛
مهر فرشتهها یک فرصت بینظیر براتون فراهم کرده 👇👇
طرح #خیرات_نور
✅ در ازاء یک دور کامل قرائت قرآن، به همراه یک زیارت نیابتی(حرم امام رضا علیهالسلام و حضرت معصومه سلامالله علیها) مبلغ ۵۰۰هزار تومان دریافت میشه
⛔️ تمامی مبلغ اهدایی شما برای ختم قرآن و زیارت، صرف طرحهای حمایتی مجموعه خاص خانوادههای پرفرزند و طرحهای تشویقی فرزندآوری میشه.
چی از این بهتر؟😍
هم ختم قرآن و زیارت هدیه میکنید، هم به افزایش فرزندان نسل ظهور، یاری میرسونید
✅ ختمقرآن توسط همراهان مجموعه و زیارت، توسط رابطین ما در مشهدالرضا و قم انجام میشه
برای سفارش
🔹 ختم قرآن و یا
🔹 پیوستن به گروه ختم قرآن(قرائت ختمهای تقبل شده) در ایتاء
با ادمین کانال در ایتاء، بله، سروش، اینستاگرام و یا با شماره زیر در واتساپ ارتباط برقرار کنید
۰۹۱۹۱۴۷۶۷۳۶
#ایرانم_برای_ظهور_جوان_بمان
#پویش_فرزند_آوری
@mehre_fereshteha
#ایرانم_جوان_بمان
حدود ۲ ماه فرصت دارید با اضافه کردن یک فرزند به فرزندان فعلی خود، از فرصت ثبتنام در این طرح، بهرهمند شوید❤️
✅ طرح، خاص عزیزانیست که شروع بارداری آنها در بهار ۱۴۰۰(ابتدای فروردین تا ۳۱ خرداد ۱۴۰۰) باشد.
مزایای مشمولین طرح شامل👇👇
🔹 مشوق های اقتصادی
بسته ی هدیه ی کودک
بسته ی خوراکی های مقوی
کمک هزینه ی پوشک
کمک هزینه ی زایمان
کمک هزینه ی مخارج کودک
🔹 امکان عضویت در گروه اعضای طرح
یه جمع باحال از خانمهای باردار و با کلی برنامه خاص
🔹 مراقبت های پزشکی منظم بصورت مجازی و حضوری
❌ لطفا پیش از ارتباط با ادمین جهت ثبتنام، با جستجوی هشتگ #ایرانم_جوان_بمان از جزئیات طرح مطلع شوید❌
@mehre_fereshteha
ف2.jpg
10.3M
#ایرانم_جوان_بمان
#شرح_طرح
جزئیات طرح ایرانم جوان بمان را در پوستر بالا میتوانید مشاهده بفرمایید
ایرانم🇮🇷 برای ظهور، جوان بمان🌺
@mehre_fereshteha
#طرح_هدیه_بسته_نوزاد
#دریافت_کد
مامانهایی که فرشته سوم به بعدشون، متولد ۱۶ اسفندماه ۹۹ تا پایان فروردین ۱۴۰۰ هستند، میتونن برای دریافت هدیه بسته نوزاد ثبتنام کنن
درصورت بیشتر بودن ثبتنامی ها از ظرفیت مشخص شده(۱۰ بسته برای هر ماه)، اولویت با خانوادههاییه که تعداد فرزندان بیشتری دارن❤️
📆 تا ۲ اردیبهشت ماه فرصت دارید برای ثبتنام
✅ برای ثبتنام، وارد کانال فروشگاه بشید و بعد به مسئول ثبت کد ویژه که آیدیشون در مشخصات کانال درج شده پیام بدید🌷
@doostdar_jamiat
ایرانم🇮🇷 برای ظهور، جوان بمان🌺
@mehre_fereshteha
برداشت اول
ایستگاه اتوبوس مثل همیشه مملو از جمعیت بود،جای خالی برای نشستن نبود.
زن به دختر کوچولو یش گفت چادرم رو ول نکنی ها، با دست دیگرش دست پسر سه ساله اش را محکم گرفت و سعی کرد فرزند یک ساله اش را هم محکم در آغوش بگیرد.
اتوبوس آمد سیل جمعیت به سمت اتوبوس روان شد دختر کوچولو به مادرش گفت: مامان بیا دیگه این یکی رو سوار شیم خسته شدم من
مادر که تردید داشت گفت دخترم خیلی شلوغه اجازه بده با اتوبوس بعدی بریم که خلوت تر بشه...
اتوبوس بعدی که آمد زن به سختی سعی کرد سوار اتوبوس بشه، بازهم جای نشستن نبود، پسر کوچولو شروع کرد بهانه گرفتن برای آب
مادر گفت یکم صبر کن پسرم اب تو کیفم هست ولی الان تو این شلوغی نمیشه دربیارم
پیرزنی از ته اتوبوس داد زد ساکت کن اون بچه رو دیگه...
خانم جوانی با اخم نگاهی کرد و گفت مجبوری با سه تا بچه سوار اتوبوس بشی اخه
زن فقط سکوت کرد....
برداشت دوم از این صحنه رو شما بنویسید...
بهترین برداشتها در کانال منتشر خواهند شد....
#مادرم_با_افتخار
#مزه_شیرین_مادری
@mehre_fereshteha
🌸 کارگاه مجازی روزه و شیردهی 🌸
در بستر اسکای روم
با حضور
🍃 خانم دکتر آقاجانی متخصص کودکان و
🍃 خانم دکتر ثمنی متخصص فقه و حقوق زنان و خانواده
📆 امروز دوشنبه ساعت ۱۷
✅ با توجه به اهمیت موضوع و نزدیک شدن به ماه رمضان، فرصتی ویژه برای اعضای کانال فراهم شده
اعضای کانال، با ارائه کد زیر هنگام ثبت نام میتوانند از تخفیف ویژه مهر فرشته ها جهت ثبت نام استفاده بفرمایند👇👇
✅ کد تخفیف برای مجموعه مهر فرشته ها: ۴۳۱۲۰۴
⛔️ استفاده از این کد شرعا فقط برای اعضای کانال مهرفرشته ها جایز است⛔️
⏰ مهلت ثبت نام: ساعت ۱۶ امروز
این فرصت رو از دست ندید👌
اطلاعات بیشتر و ثبت نام:
www.iranrahnemoon.ir
@mehre_fereshteha
برداشت اول
ایستگاه اتوبوس مثل همیشه مملو از جمعیت بود،جای خالی برای نشستن نبود.
زن به دختر کوچولو یش گفت چادرم رو ول نکنی ها، با دست دیگرش دست پسر سه ساله اش را محکم گرفت و سعی کرد فرزند یک ساله اش را هم محکم در آغوش بگیرد.
اتوبوس آمد سیل جمعیت به سمت اتوبوس روان شد دختر کوچولو به مادرش گفت: مامان بیا دیگه این یکی رو سوار شیم خسته شدم من
مادر که تردید داشت گفت دخترم خیلی شلوغه اجازه بده با اتوبوس بعدی بریم که خلوت تر بشه...
اتوبوس بعدی که آمد زن به سختی سعی کرد سوار اتوبوس بشه، بازهم جای نشستن نبود، پسر کوچولو شروع کرد بهانه گرفتن برای آب
مادر گفت یکم صبر کن پسرم اب تو کیفم هست ولی الان تو این شلوغی نمیشه دربیارم
پیرزنی از ته اتوبوس داد زد ساکت کن اون بچه رو دیگه...
خانم جوانی با اخم نگاهی کرد و گفت مجبوری با سه تا بچه سوار اتوبوس بشی اخه
زن فقط سکوت کرد....
بهترین برداشت های دوم با قلم شما همراهان👇👇
#مادرم_با_افتخار
#مزه_شیرین_مادری
@mehre_fereshteha
ارسالی شما👇👇
ایستگاه اتوبوس مثل همیشه شلوغ بود جایی برای نشستن نبود
دختر کوچکترش درحالی که کیسه های خرید رو از مادرش میگرفت گفت مامان اینها رو هم بدید من بیارم
اتوبوس آمد سیل جمعیت به سوی اتوبوس روان شد
دختر بزرگترش گفت مامان بیاید با همین اتوبوس بریم شما پاهاتون درد میکنه اذیت میشید
مادر که تردید داشت گفت نه دخترم خیلی شلوغه
با اتوبوس بعدی بریم که خلوت تربشه ...
اتوبوس بعدی که اومد زن به کمک دخترش سوار شد
جایی برای نشستن نمیدید که دخترش چادرش رو کشید گفت مامان بیاید اینجا خالیه
هنوز درست روی صندلی جابجا نشده بود که گوشی موبایل شروع به زنگ زدن کرد
تماس برقرار شد
- سلام پسرم
۰۰۰ -
- نه مادر زحمت نکش با اتوبوس برمیگردیم
۰۰۰ -
- خدا حافظ
بعداز پایان تماس
پیرزنی که کنارش بود گفت حاج خانم شما که پسرت میاد دنبالتون مجبورید سوار اتوبوس بشید آخه
زن لبخند کمرنگی زد و فقط سکوت کرد ...
#فرزند_آوری
#مدال_مادری
#مزه_شیرین_خواهر_برادری
#ایران_جوان
@mehre_fereshteha
ارسالی شما👇👇
برداشت دوم
ایستگاه اتوبوس مثل همیشه مملو از جمعیت بود، جای خالی برای نشستن نبود.
زن به دختر کوچولویش گفت چادرم رو ول نکنی ها ، با دست دیگرش دست پسر سه ساله اش رو محکم گرفت و سعی کرد فرزند یکسالهاش را هم محکم در آغوش بگیرد.
اتوبوس آمد سیل جمعیت به سمت اتوبوس روان شد
زن وقتی جمعیت را دید در ذهن به چندسال قبل رفت، زمانی که باردار بود و دانشجوی ترم آخر و مسیر خانه تا دانشگاه را با اتوبوس طی میکرد
آن روزها دوستانش به راحتی و فارغ از دنیای اطراف مشغول آماده کردن پایان نامه بودند و او را شماتت میکردند که چرا هول بودی زود ازدواج کردی و بچه دار شدی و او برای آنها توضیح میداد که ارزش زن در مادری و همسری هست بعد درس و کار
ولی آنها او را تمسخر میکردند...
صدای دخترکوچولو مادر را از خاطراتش بیرون آورد، مامان بیا دیگه این یکی رو سوار شیم خسته شدم من
وقتی سوار اتوبوس شدن جا برای نشستن نبود و پسر کوچولو شروع به بهانه گرفتن کرد برای آب
پیرزنی که در انتهای اتوبوس بود با اخم گفت: ساکت کن بچه رو .... و به شخص کناری خود گفت: نمیدونم چه جوری روش میشه با سه تا بچه بیاد بیرون، اگه سواد داشت که اینهمه بچه نمیآورد
ناگهان صدایی زن جوان رو صدا کرد و گفت: خانم دکتر ... خانم دکتر ....
زن به سمت صدا برگشت
صاحب صدا از جای خود بلند شد و با خواهش زن را در جای خود نشاند و با تعجب پرسید:
شما و اینجا!!!!
زن گفت: ماشین کنار خیابان خراب شد و نزدیک ایستگاه بودیم گفتیم امروز با اتوبوس بریم خونه
صاحب صدا گفت:
خانم دکتر خدا خیرتون بده ، اگه دیروز شما نبودین همسرم رو عمل نمیکردین از دست رفته بود
پیرزن انتهای اتوبوس سکوت کرد و به فکر فرو رفت.....
#فرزند_آوری
#مدال_مادری
#مزه_شیرین_خواهر_برادری
#ایران_جوان
@mehre_fereshteha
ارسالی شما👇👇
ایستگاه اتوبوس مثل همیشه شلوغ بود،
صف طولانی برای سوار شدن تشکیل شده بود.
علی دوساله بغل مادر بود و زهرای 4ساله چادر مادر را محکم گرفته بود که بین جمعیت گم نشود.
کیف سنگین روی دوش مامان هم، مدام سر میخورد و کلافه اش کرده بود.
آفتاب گرمی بود.
اتوبوس رسید و همه به نوبت سوار شدند.
مادر، علی به بغل و زهرا به دست و کیف به دوش وارد اتوبوس شد. جای نشستن نبود. گوشه ای ایستاد. علی که گرمش بود شروع کرد به گریه کردن.
محمد که از مدرسه برمیگشت و دراتوبوس نشسته بود، صدای علی را شناخت، برگشت و مادر را دید.
_سلام. محمدجانم چرا زود برگشتی از مدرسه پسرم؟
_ سلام مامان. امتحانم زود تمام شد.
کیفی چیزی دارید بدهید به من.
علی هم انگار دیگر کلافه نبود و پرید بغل داداشی.
دستان مادر که سبک شد، نفس عمیقی کشید و لبخندی زد و گفت، زهرا جان چه خوب اتوبوس خنک شد.
#فرزند_آوری
#مدال_مادری
#مزه_شیرین_خواهر_برادری
#ایران_جوان
@mehre_fereshteha