eitaa logo
مهر فرشته ها👼
2.9هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
896 ویدیو
48 فایل
گاهی خدای مهربان می‌خواهد با دست تو، دست دیگر بندگانش را بگیرد؛ وقتی دستی را به یاری می‌گیری، بدان که دست دیگرت در دست خداست. *مهر فرشته‌ها* دستان شما را به خدا میرساند https://zil.ink/mehre_fereshteha شماره کارت`۵۸۹۲۱۰۷۰۴۴۲۱۹۴۱۱` گروه جهادی مهرفرشته ها
مشاهده در ایتا
دانلود
دوستان عزیز،سلام🤚 شبتون بخیر😌 اگه یادتون باشه دو هفته پیش در این خصوص باهم صحبت کردیم که چطور رضایت همسر رو برای فرزند اوری جلب کنیم و شما تجاربتون رو با هشتک ارسال کردید✍ اما به خاطر فرارسیدن دهه‌ی اول محرم و مراسمات و مطالب مخصوص به خودش امشب فرصت شد راه حل نهایی رو در رابطه با این موضوع بذاریم🙂 از همراهی شما کمال تشکر رو داریم❤️ https://zil.ink/mehre_fereshteha
دودل بودم🤯 از طرفی سختی های بارداری و‌ بزرگ کردن بچه ها، از طرفی نیاز به فرزندآوری که چند وقتی بود توجیه شده بودم به لزومش...👌 دل را که یکدله کردم و تصمیم به بارداری مجدد گرفتم، خانِ بزرگتری سر راهم بود.... همسرخان!🤦‍♀ هیچ جوره راضی به فرزند جدید نمیشد، دلایل مختلفی برای خودش داشت، از سختی های بارداری های قبل، تا مشکلات بچه ها و خرج و‌ تربیت و...📄 ناامید نشدم💪 قدرت ما زنان بیشتر از این حرفهاست...😁 چند سخنرانی و مطلب را کوتاه و خلاصه کردم، و جواب دغدغه هایش را شیرین و لقمه پیچ در اوج عطوفت گفتم، از آیات و روایات و استدلالات عقلی🤓 و رهایش کردم، امیدم به او نبود، به خدای همه کاره اش بود، او که *دل همسرخان* دستش بود... مقلب القلوب را خواندم، نیت کردم و دعا... از خودشان طلب کردم اذن دهند *امت پیامبر* را زیاد کنم... نسلی جدید از خودم باقی بگذارم و صدقه ای جاریه... نذر و نیاز و دعا... چندی بعدی این همسر بود که دلش هوایی شده بود ودلتنگ نی نی😍 دلش را نرم کرده بود همه کاره ی عالم.... https://zil.ink/mehre_fereshteha
دودل بودم🤯 از طرفی سختی های بارداری و‌ بزرگ کردن بچه ها، از طرفی نیاز به فرزندآوری که چند وقتی بود توجیه شده بودم به لزومش...👌 دل را که یکدله کردم و تصمیم به بارداری مجدد گرفتم، خانِ بزرگتری سر راهم بود.... همسرخان!🤦‍♀ هیچ جوره راضی به فرزند جدید نمیشد، دلایل مختلفی برای خودش داشت، از سختی های بارداری های قبل، تا مشکلات بچه ها و خرج و‌ تربیت و...📄 ناامید نشدم💪 قدرت ما زنان بیشتر از این حرفهاست...😁 چند سخنرانی و مطلب را کوتاه و خلاصه کردم، و جواب دغدغه هایش را شیرین و لقمه پیچ در اوج عطوفت گفتم، از آیات و روایات و استدلالات عقلی🤓 و رهایش کردم، امیدم به او نبود، به خدای همه کاره اش بود، او که *دل همسرخان* دستش بود... مقلب القلوب را خواندم، نیت کردم و دعا... از خودشان طلب کردم اذن دهند *امت پیامبر* را زیاد کنم... نسلی جدید از خودم باقی بگذارم و صدقه ای جاریه... نذر و نیاز و دعا... چندی بعدی این همسر بود که دلش هوایی شده بود ودلتنگ نی نی😍 دلش را نرم کرده بود همه کاره ی عالم.... https://zil.ink/mehre_fereshteha