eitaa logo
مهر فرشته ها
2.4هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
656 ویدیو
47 فایل
گاهی خدای مهربان می‌خواهد با دست تو، دست دیگر بندگانش را بگیرد؛ وقتی دستی را به یاری می‌گیری، بدان که دست دیگرت در دست خداست. *مهر فرشته‌ها* دستان شما را به خدا میرساند... شماره کارت `۵۸۹۲۱۰۷۰۴۴۲۱۹۴۱۱` گروه جهادی مهرفرشته ها
مشاهده در ایتا
دانلود
چه خوب بود قبل سفر از ۲۴ساعت قبل اهالی منزل رو از خونه به جایی غیییر از خونه دیپورت کرد😬 لاااامصب جمع میشه مگههههه😄 این جمع شدشه😌 با بذر پاشی عروسک.. تزئین شده با دستای کوچیک نرمالو😋 امااااااا خونه ی بچه دار مال بچست حق بچسست سهمممم بچست والا😎 خونه ای که گوشه گوووشش نشون داره مهرو امضا داره از تشت تو حمام پر از آب و حیوونایی که رو سطحش شناورن تا دوتا گربه پشمالوهای لای سطل برنج که با کلههه فرو رفتن زیر آوار برنج .. تا جناب گاو وگوسفندکه توی کشوی یخچال کنار پلاستیک کلم کاهو ردیف شدن وسایل تزئینی خونه ی ما .. یه گله حیوون اهلی لای پایه ی چوبی میز تلویزیونه ... یا کوسن های مبلی که میشن دیوار خونه یا میشن ماشین زیر پاشون ویا ترامبولین های سیار😬 یا اون اسباب بازی های خیالی شاخ و دم دار با لگوهای خونه سازی توی کتابخونه ..☺️ حالا ترجیح مادرانه ی ما اینه که پامون بجای اینکه بره روی خرده شیشه های گلدون شیشه ای تو پذیرایی بره روی شاخ تیز عروسک ریزه ی تیراناسور پسرک😖 یا رومیزی های گل گلی روی اپن و کابینت باشه سفره ی پر از مهر بازی های خاله بازی بچه ها ... وبله باعشق کیف مهمونیمونو تقدیم دقیقه ای میکنم به خواهری درنقش مامان ... حالا صبحش از توش پرتقال لهیده یا دستمال خیسیده هم در آوردیم ... باکی نیست☹️... شیرو پلنگ توی فریزر کنار اون دنبه های آبگوشتی یخ نزنن تا برگردیم .... ی بچه دار همیشه یه شگفتی داره😍 مثل فرش آشپزخونه ی خیسونده با آب بطری های یخچال و ظرف نمک یک شب قبل سفر 😐😐 گاهی به شوری فرش آشپزخونه گاهی به شیرینی خنده ها و بازی های دسته جمعیشون😍😍.... https://zil.ink/mehre_fereshteha
یه چیزی من کشف کردم امروز بعد از اینکه با سبد خالی سیب زمینی پیاز مواجه شدم ونیاز به خرید یه سری وسایل دیگه باخودم گفتم که من واااقعا از این بندگان بزرگوار خدایی که پیشنهاد غذا میدن چهه انتظاری دارم وقتی ازشون پیشنهاد برای درست کردن غذامیپرسم 🤨 راستشو بگو وااابده لععنتی بله این توقع رو دارم که عزیزی که میگه کوکو بزار بگه ببین عزیزم از مواد کوکوسیب زمینی که سیب زمینی و تخم مرغ روغن و نونو زردچوبه ونمکو وایناست شما چی شو داری من بگم والا یه نصف قاشق چایخوری زردچوبه با دوتا نون لواشو.. بعد اون عزیز بگه خووب پس عالیه عزیزم زردچوبتو پخش کن لا نون لواش بزار توفر سجادتم ببر دم گاز پهن کن دورکعت نماز نیت دار بخون صد تا استغفار بعد غذایی که تو ذهنته تصور کن لابهلاش یکی پنج تا صلوات بفرست و یااااعلی پاشو کوکو سیب زمینی هارو از تو فر در بیار☺️☺️☺️ یا عزیزی که میگن ساندویچ مرغ بزار من برم یه تخم مرغ از تو یخچال دربیارم بزارمش لای پتو دستمو بزارم روش صدتا الغوث الغوث بخونم بعد از تو تخم مرغ دوتا سینه مرغ دربیاد 😐😐😐😐 یا اون عزیز بگه برو اون گوجه ای که نصفش گندیده شده با اون هویج پلاسیده رو بزار لا قابلمه با ده تا ایة الکرسی اب بریز توش فوت کن بهش یه ساعت دیگه بیا باقالی پلو باماهیچه رو بکش ببر بخور من که هدفم اینه چرا اینجوری نمیشه واقعا از این ورد مردا تو دست و بالتون ندارین خدایی بگین که من تنها نیستم 🤨 شما هم ذهنتون همینقدر فانتزیاش گاهی رقص عربی وترکی رو قاطی میکنه😐😄🤓🙄 🙄 https://zil.ink/mehre_fereshteha
ببین خواهر کوچولو باید چوبو مسسستقیم فشار بدی بعد تاب بدی که دیواررو سوراخ کنه 🤨 _داداشی میشه منم امتحان کنم☺️ _نه بچه🤨 توهنوز قدت به این کارا نمیرسه فعلا این کارا برای سن منه🤨 حالا فعلا فقط نگاه کن یادبگیر تا به وقت خودت بله 😐 چه معنی میده خونه بچه دار درو دیوار سالم داشته باشه 🙄 از این آثار هنری نداشته باشه 🤯 خلاقیتا باید بزنه بیرون این سوراخ هم با قدمت حدود دوسال ونیم از خواهر و برادر بزرگتر رسیده به دستان پرمهر برادر کوچک 😐 تاایشون ادامه دهنده ی راه باشن ببینن آخرش به کجا میرسه فقط مادر جان داری میزنی به ... دیوار دستشویی حالا شما سوراخ میبینی من یههههه عالمه خلاقیت وهنر😕 اینکه باهمچین پشتکاری بدون وسایل بنایی برسین به اووون قسمت از دیوار 😐😐😐.... نه اینکه بزاریم دیوار سوراخ کنن اینم برای وقتایی که بزرگا حواسشون نبوده هاتونو خونتون دعوت نکنید سوراخ رو میشه بعد یه مدت پر کرد تعمیر کرد نقاشی هارو پاک کرد یا مجدد دیوار هارو رنگ اما حفره هایی که توی وجود بچه ها با بکن نکن های بیجا و الکی و زیاد به وجود اومده رو ..... https://ble.ir/rezvannnnnnnnnnnnnnnnnn https://zil.ink/mehre_fereshteha
_مامان میدونستی تو بهترین مامان دنیایی😍 و همانطور که تا مچ، دستش را توی مشمای پنیر پیتزا میکرد 😋 خیلی ریز، میان حرف هایش به کامش میگذاشت. _مامان من هروقت به اسمت فکر میکنم یاد فرشته ها میفتم 😌 وپنیر پیتزای دراز را با لبهایش به داخل دهانش هل میداد..🥲 میگفت و میخورد ومن مشغول کار نگاهش میکردم یعنی سکوتم را، ومنع کردنش از پنیر خام نخوردن را الان، پای این تعریف های منفعت طلبانه اش گذاشته؟🧐 انقدر مرا سرگرم کرده که عیبش را نبینم؟ تذکر به جانش نخرد؟! یعنی میدانست میبینم اما به رویش نیاوردم؟ میشنوم حتی صدای خش خش کردن مشمای پنیرهارا؟! بویش را میفهمم بوی کلمات زیبای فریبنده اش را که حال طعم وبوی پنیر ممنوعه را داشت؟؟؟؛🧐 لبخند به لب هایم نمی آمد 😐 حسی که روز قبل موقع بغل کردنم و قربان صدقه رفتنم و رفتنش داشتم امروز و الان اصلا حتی یک صدم درصد نداشتم, منتها حال خدایی را داشتم که باز بنده ی فراموشکارش به طمع وحرص چیزی که ندارد و دل را به طمع داشتنش خوش کرده ✨🤩 کفش های آهنی به پایش کرده و روانه ی حضور خدایش کرده گردن کج می کند و شیرین زبانی ..🥰 حرف می زند و حرف می زند و حرف... انقدر مشغول که حتی متوجه ی رزق وتوشه ی طلب شده ای که حال میان دستانش جاخوش کرده بود نبود❤️ حتی آن لحظه که میان دهانش میگذاشت ..😅 وخدایی که باز خیره ی او بود....🥲 https://zil.ink/mehre_fereshteha