میغان جوان(121)
🔴 چرا ستاد ملی مبارزه با #کرونا با باز شدن پارک ها و پاساژها موافقت کرده؛ ⁉️اما خبری از باز شدن اما
🔴 اگر ابتدا مساجد باز می شد...
🔹دو هفتهای است که به مرور اجازه فعالیت دوباره برای بازارها، پاساژها، فروشگاههای زنجیرهای، بوستان ها و...صادر شده است؛
⁉️اما همچنان مساجد و اماکن مذهبی تعطیل است!
🔹فقط یک لحظه فکرش را بکنید:
اگر این روند برعکس می بود...؛
😈چه جوسازی گستردهای علیه مذهب و اماکن و مناسک مذهبی توسط #غرب زدهها ایجاد شده؛
👈و طی آن، قشر مذهبی افرادی بی منطق، عقب مانده و متحجر معرفی میشدند؛
🆗اما امروز، صدای -نحس- هیچ کدام شان در نمیآید!
🔹چه قدر تلاش کردند تقابل #کلیسا و کشیشها با اطبا و دانشمندان قرون وسطا را در اسلام شبیه سازی کنند؛
🆗اما "خرد و عقلانیت شیعی" که با بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی شروع و با مواضع مراجع عظام(حفظهم الله) ادامه پیدا کرد؛
🌸آنتیتز ماجرا شد و همراهی دین اسلام با #علم و #عقل را به رخ جهانیان کشید.
🔹مردم مؤمن و ولایت مدار ایران بیش از هر چیزی دلتنگ حضور در حرم اهلبیت(علیهم السلام)، صفهای نماز جماعت مساجد، مجالس ذکر و دعا هستند؛
✍اما خوب میدانند که حفظ سلامت مؤمنین از هر امری #مهم_تر است...
🔹ان شاءالله هرچه زودتر با رعایت دستور العملهای بهداشتی و نظر متخصصین امر، اجازه #بازگشایی مساجد و اماکن مذهبی نیز صادر شود!
✍گرچه مساجد از صدر اسلام و ابتدای تاسیسشان، علاوه بر محل اقامه نماز، پایگاه خدمت رسانی به مردم و رفع مشکلات آنان بوده است؛
🆗اما با شرایط امروز ، مؤمنین همچنان پای کار انقلاب و نظام و مردمند؛ و فقط عرصه فعالیتشان تغییر کرده است...
#مصطفی_محجوب
🌐 @pelakdez
میغان جوان(121)
🔘 عمر سعد هم گریه کرد! ▪️بله یک گریه برای #امام_حسین (علیهالسلام) میتواند همه دردها را علاج کند ا
🔳 عمر سعد، چگونه عمر سعد شد؟!
▪️ #عبرت_های_عاشورا
بی شک یکی از عبرت آمیزترین، سرگذشتها در کربلا، سرگذشت عمر سعد است.
▪️در واقع عمر سعد فقط یک شخص نیست، نماد و نمایندهی یک جریان و نوعی تفکر است که اگر بر جامعهای حاکم شود، عمر سعدها در آن پرورش مییابند!
او از کودکی هم بازی امام حسین(ع) بوده است و از جایگاهش نزد خدا و رسول(ص) کاملا آگاه است!
اما، یک #آرزوی دیرینه دارد(یک نقطه ضعف)، دست یافتن به حکومت سرزمین ری!
ابن زیاد این را خوب میداند، بنابراین از همین راه وارد میشود:
حکم حکومت ری را آماده میکند، عمر سعد را فرامیخواند و حکم را به او میدهد اما شرط رسیدن به حکومت ری را رفتن به کربلا و رویارویی با فرزند پیامبر خدا(ص) قرار میدهد!
عمر سعد، مات و مبهوت از آرزویی که در یک قدمی دستیابی به آن است و شرطی که سرانجام آن....
یک شب مهلت می طلبد و تمام شب را با خود فکر می کند. هر بار تصمیم میگیرد، که از رویایی با امام حسین(ع) سرباز زند، تصور حکومت بر سرزمین خوش آب و هوا و پر نعمت ری مانع میشود...
(دو گانههایی که بارها درون هر کدام از ما شکل گرفته ، دوگانهی نفس و عقل)
و بالاخره تصمیم خود را میگیرد:
به کربلا میروم و کاری میکنم بین حسین و عبیدالله صلح ایجاد شود، تا نه حسین را کشته باشم و نه حکومت ری را از دست بدهم.
روز سوم محرم، در راس چهار هزار نفر، به کربلا میآید، در حالی که تصورش را هم نمیکند، چند روز دیگر دستش به خون پسر پیامبر آلوده شود....
▪️امام(ع) در این چند روز، بارها با او سخن میگوید، تا بازگردد، اما عمر سعد بهانه میآورد...
در آخر امام به او میگوید: امید دارم که به فضل خدا از گندم عراق نخوری
و او با طعنه می گوید: اگر گندم آن به من نرسید به جوی آن راضی خواهم بود.
و باز میگردد...
▪️تلاش های عمر سعد برای برقراری صلح نتیجه نمی دهد، نه امام، میپذیرد زیر بار ذلت بیعت با یزید برود و نه شمر میگذارد، عبیدالله پیشنهادهای عمر سعد برای صلح را بپذیرد و روز نهم محرم، با آمدن شمر، همه چیز تمام میشود.
شمر که میآید، همه میدانند که دیگر کار کربلا تمام است...
به عمر سعد می گوید، یا نبرد با حسین را آغاز کن و یا فرماندهی را به من بسپار و....
🔳امان از دنیا طلبی...
عمر سعد فرماندهی را از دست نمی دهد و فردای عاشورا، اولین کسی است که به سمت خیمههای حسینی تیر پرتاب میکند...
▪️به همه میگوید: شاهد باشید که من اولین تیر را در کربلا پرتاب کردم!!!
#مصطفی_محجوب.
┈••✾•🌿🌹🌿•✾••┈
✅ @yasarall