بر جایجایِ دشنهی او بوسه میدهم
هیچم اگرچه عشق جز این زخمها نداد
#حسین_منزوی
چه جای صحبت سال و مَه و بهار و خزان؟
که دل گرفتهام از روزگار دور از تو
#حسین_منزوی
چه غم که عشق به جایی رسید یا نرسید
که آنچه زنده و زیباست نفْسِ این سفر است!
#حسین_منزوی
نخفتهایم که شب بگذرد، سحر بزند
که آفتاب چو ققنوس، بال و پر بزند
نخفتهایم که تا صبحِ شاعرانهی ما
زِ ره رسیده و همراهِ عشق، دَر بزند!
#حسین_منزوی
من زخمِ مهلکی به دلم هست و بارها
مرهم نهاده دست تو، زخم مرا، رفیق🤍:)
#حسین_منزوی