eitaa logo
دکتر میثم لطیفی
410 دنبال‌کننده
688 عکس
96 ویدیو
23 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
به بهانه اعزام آخرین کاروان حجاج کار واجب خدمت به مردم را برای عمل مستحبی حج تعطیل نکنید. چهارشنبه شب، جلسه خودمانی چند نفر از وزرا و معاونین رئیس‌جمهور بود. بحث‌های متعددی طرح شد. درباره حج امسال هم صحبت شد و اینکه آخرین کاروان، فردا عازم سرزمین وحی می‌شود. گفتم خیلی دوست داشتم مشرف شوم. مادرم برای اولین‌بار امسال مشرف شده‌اند و به من گفتند بیا که در اعمال کمکم باشی. پدرم هم با آرزوی حج تمتع در اوایل کرونا به رحمت خدا رفته‌اند و دوست داشتم به نیابت ایشان بروم؛ ولی متأسفانه جور نشد. آقای اسماعیلی وزیر ارشاد گفت من امسال از طرف دولت عربستان دعوت شده‌ام؛ ولی کارهایم زیاد است و نمی‌توانم بروم. با طرف عربستانی صحبت می‌کنم؛ اگر قبول کردند جای من بروید. پنجشنبه ۱ تیر ۱۴۰۲ ساعت ده تا اذان ظهر جلسه مشترک قوه مجریه و قضائیه بود. گوشی همراهم نبود. از جلسه که آمدم بیرون دیدم گوشی چند بار زنگ‌خورده است. از وزارتخانه تماس گرفته بودند. زنگ زدم. گفتند کار سفر حج‌تان درست شده است. اگر می‌خواهید تشریف بیاورید هزینه سفر را واریز کنید و ساعت نه شب فرودگاه همدان باشید که آخرین کاروان از آنجا اعزام می‌شود. باورم نمی شد؛ با خوشحالی وصف‌ناشدنی رفتم دفتر رئیس‌جمهور. نماز ظهر و عصر را به امامت خواندم. بعد از نماز موضوع حج را گفتم. گفتم با آخرین کاروان می‌روم و با اولین کاروان برمی‌گردم. با روحیه معنوی که حاج‌آقا داشت فکر می‌کردم فی‌الفور موافقت می‌کند. گفت حداقل دو هفته طول می‌کشد. اگر مستحبی است نباید بروید؛ ولی اگر واجب است من مانع نمی‌شوم. گفتم به نیابت از پدر می‌خواهم بروم و به مادرم می‌خواهم کمک کنم. گفت در هرصورت خودت در امام صادقی و صاحب نظری، تصمیم با خودت. ولی قاعده من این است که کار واجب خدمت به مردم را برای عمل مستحبی حج تعطیل نکنید. در مسیر برگشت به منزل خیلی در فکر بودم که چه کنم. دلم می‌گفت برو، آقای رئیس‌جمهور هم که محکم نگفتند نرو! اول با قران یادگاری مرحوم پدرم استخاره کردم آیه «قد اجیبت دعوتکما» آمد؛ پیش خودم فکر کردم یعنی خیلی خوب؛ برو! با حاج‌آقا عمویم که از علمای قم است مشورت کردم. گفت به پدر واجب نبوده به شما هم واجب نیست، به حرف حاج‌آقا گوش کنید. در یک برزخ عجیبی بودم. برخی از دوستان و آشنایان می‌گفتند برو و برخی می‌گفتند نرو. تا ساعت چهار فرصت داشتم تصمیم بگیرم که بروم یا نروم. در یک کشاکش فراوان و کشنده که قابل وصف نیست نهایتاً به جمع‌بندی رسیدم که نروم. جمعه حالم خیلی گرفته بود. شنبه ۳ تیر از دفتر رئیس‌جمهور زنگ زدند. گفتند آقای رئیس‌جمهور گفته است آقای لطیفی برای تغییر ساعت کارکنان در تابستان متنی تهیه و بخشنامه کند که برای خانم‌های دارای فرزند خردسال و افراد توان‌یاب ساعت شروع کار منعطف باشد که به ایشان فشار نیاید. این یعنی حواس رئیس جمهور هست و کار هم هست و... بعد از ظهر یکشنبه ۴ تیر جلسه دولت بود. آقای رئیس‌جمهور که وارد هیئت وزیران شد با هم خوش‌وبش کردند. به من هم لبخند معناداری زدند. احساس کردم خرسند بودند که بالاخره خودم به جمع‌بندی رسیدم. رسم‌شان این بود که اول جلسه هئیت دولت چند توصیه اخلاقی داشته باشند. آن روز لابه‌لای حرف‌ها گفتند: در همین جایگاه خدمت به مردم، به اذکار و ادعیه توجه کنیم. باید از ملکه فرقان بهره‌مند شویم و این ملکه با توجه‌ به خدا ایجاد می‌شود. آقایان بدانید مقدمه جامعه‌سازی، خودسازی است. روحش شاد و در ملکوت اعلی به طواف بیت المعمور مشغول بله | ایتا | روبیکا | ویراستی
دولت کار و امید.pdf
حجم: 38.53M
برخی دوستان سوال کردند آیا گزارش جامعی از تهیه شده است؟ به نظرم این گزارش می‌تواند به صورت خلاصه، نموداری از زحمات رییس جمهور شهید، و یاران او ارائه نماید.
24.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
توفیق شد در جمع خانواده گسترده و باصفای مجتمع آموزشی و مدارس امام مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف بندر ترکمن استان گلستان باشم. سخنرانی داشتم؛ ولی بیشتر از صفا و صمیمیت و اخلاص همکاران مدرسه بهره‌مند شدم. خداوند بر توفیقات اولیای مدرسه، معلمان، دانش‌آموزان و خانواده‌هایشان در این خطه بیافزاید.
آقای دکتر لطیفی.mp3
زمان: حجم: 4.12M
امروز به عنوان سخنران پیش از خطبه‌های همزمان با توفیق پیدا کردم در زمان کوتاهی که داده شده بود به گوشه‌ای از دستاوردهای و قطره‌ای از دریای ویژگی‌های ممتاز شهید اشاره کنم.
چند وقتی است شب‌ها کتاب سه‌جلدی را می‌خوانم؛ خاطرات پدر موشکی ایران، سردار . کسی که خودش در سال ۱۳۸۸ و در خواب، امام خمینی را دیده بود که به او فرمودند: شما قدرت اسلام را بیمه کردید. (ص ۳۱۹ جلد سه) حالا و بعد از ۱۵ سال، این رویای صادقه تعبیر شد. درود خدا به مرد ابدی موشکی ایران و همه شهدای این راه که با و دستان آقایمان را پر کردند. بله | ایتا | روبیکا | ویراستی
انصافاً هم جامع و هم با جزئیات، مطالب خوب و قابل استفاده‌ای گفتند. بعد از جلسه با آسانسور رفتیم پارکینگ سازمان. در آسانسور گفتند: آقای دکتر لطیفی، شما جوان‌های خوب و با انگیزه‌ای را در این سازمان جمع کرده‌اید؛ از شما انتظار دارم تحول ایجاد کنید. گفتند در دفتر رئیس جمهور با رئیس بانک مرکزی جلسه‌ای دارند و الا دوست داشتند بیشتر بمانند و به اتاق همه کارکنان سر بزنند. گفتند به همکاران سلام مرا برسانید. چند برگه‌ای که نوشته بودم و فرصت نشد در جلسه بگویم را به ایشان دادم که مطالعه کنند. ساعت یازده رفتند. بعد از رفتن ایشان، بلافاصله معاونین را جمع کردم. به دکتر مشفق گفتم صحبت‌های حاج‌آقا کامل پیاده شود و تکلیف هر کس مشخص تا بر اساس زمان‌بندی حرکت کنیم. امروز روز مهمی برای همه ما و نظام اداری بود که رئیس جمهور وقت گذاشتند و شخصاً به سازمان‌مان آمدند. این یعنی ایشان می‌دانند که این سازمان چقدر مهم است و می‌تواند منشأ تحول در و کشور باشد.
5.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عند ربهم یرزقون؛ شهیدی در محضر شهیدی دیگر. سالروز شهادت دانشمند مجاهد، بی‌ادعا و آینده‌نگر شهید محسن گرامی باد.
در اثنای بحث آقای رحیم‌پور ازغدی گفت: ظاهراً مشکل شخص آقای لطیفی است! به شوخی و خنده گفت: نیست و نابودش کنید تا مشکل برخی آقایان با ایشان حل شود. بعد از بحث‌های مفصل فنی و حقوقی، رای گیری صورت گرفت و مصوبه پیشنهادی دولت مبنی بر امکان مامور شدن اعضای هیئت علمی دانشگاه‌های غیردولتی به دولت تصویب شد. جلسه تا مغرب طول کشید. برای نماز رفتم دفتر رئیس جمهور و نماز را با آیت الله رئیسی خواندم. طبق برنامه ثابت هفتگی ایشان، یکی از محافظان، دعای توسل مختصری خواند. بلافاصله بعد از دعا با آقای رئیس جمهور و دکتر اسماعیلی قدم زنان رفتیم بازدید نمایشگاه روایت پیشرفت که در محل دفتر مقام معظم رهبری برپاست و توصیه کرده بودند دولتی‌ها هم بازدید داشته باشند. رئیس جمهور در راه به من گفت که از سحر بیدارم و یکسره در جلسه‌ام؛ خیلی خسته‌ام ولی مشتاقم نمایشگاه را ببینم؛ چون موقع دعای توسل که کنارش نشسته بودم دیدم که خستگی از سر و رویش می‌بارید و مچ پاهایش متورم شده است ولی ماشالله به این همت که ما جوانها کم آوردیم. رفتیم بازدید. از همان ابتدا با دقت و شعف به حرف تولیدکنندگان و فعالان گوش می‌کرد و به همراهان دستوراتی می‌داد. بازدید سه ساعتی طول کشید.خسته شدم؛ سریع‌تر بازدید را تمام کردم و از آقای رئیس جمهور جدا و از نمایشگاه خارج شدم. فردا صبح که جلسه دولت بود از دوستان پرسیدم گفتند آیت‌الله رئیسی دیشب ساعتها مشتاقانه به بازدید ادامه داده بودند تا کل نمایشگاه را با دقت دیده باشند و حرفها را شنیده باشند. @meisamlatifi بله | ایتا | ویراستی
در نم نم باران عصر امروز دیرتر رسیدم به بیت تا گوشه مجلس نشستم حضرت آقا فرمایشات خود را آغاز کردند؛ با ترنم یاد که سال گذشته در همین مجلس، پیش از فرمایشات ایشان، گزارشی از عملکرد دولت سیزدهم دادند. حالا مرد خستگی ناپذیر همیشه در میدان و شهید_خدمت بر سر سفره حضرت حق، پاداش آن زحمات را از دریای لطف و رحمت الهی دریافت می‌کند. @meisamlatifi
مراسم از ساعت شش عصر شروع شد. آقای دکتر هم با چند دقیقه تأخیر آمد. جلسات متعدد و پیگیری‌های منطقه و مذاکره جای استراحت و نفس کشیدن برایش نگذاشته است. با توجه به عملیات یک و گزارشی که در دولت داده بودند، درخواست کردم که در این جمع هم بخشی از گزارش را ارائه کنند. هم خوب، هم امیدبخش و هم شیرین گزارش داد. لابه‌لای بحثش یک ضرب المثل هم گفت که برایم جالب بود. گفت: باید مراقب بود و با کیاست به رفتارهای طرف غربی توجه کرد چون به قول معروف «رائحه قهوه از طعم قهوه خوشایندتر است.» جلسه را بعد از نماز مغرب ادامه دادیم. دکتر امیرعبداللهیان در میانه جلسه درگوشی از من معذرت خواست و گفت کارهای وزارتخانه را باید پیگیری کند و نمی‌تواند تا پایان جلسه بماند. گفتم تا همین جا هم خیلی بزرگواری کردید. واقعاً به اخلاق و زیرکی و مجاهدت وزیر امور خارجه‌مان غبطه می‌خورم. می‌دانم در این ایام همه‌اش درگیر موضوعات سیاست خارجی و منطقه است. خداحافظی کردم تا بروند. جلسه خودمان تا ساعت نه شب ادامه داشت.
کلیتی از ماجرا گفت و تقاضایش را مطرح کرد. از ظرفیت بازار تهران استفاده کرد. از صندوق‌های قرض الحسنه به اسم بیست-سی نفر از فرماندهان توپخانه، وام جور کرد و ترتیبی داد که چند نفر از خیرین بازار، اقساط وام‌ها را پس بدهند. مبلغی حدود دو میلیون تومان دست فرمانده توپخانه رسید که پایه هزینه ساخت کاتیوشا در شد. مرد ابدی، ج۱، ص ۴۱۲
الگوی تولید بدون کارخانه اوایل ۱۳۸۵ حاج حسن گفت ما صدها داریم ولی فقط شش داریم که خیلی کمه! در روز نبرد، دشمن امان نمیده که از یک لانچر چندبار استفاده کنیم. حتماً میزنه... راهکار روش بود؛ یعنی خودشان هیچ کارخانه خاصی نداشته باشند بلکه از ظرفیت تمام کارخانه‌ها و توانمندی‌های سطح کشور استفاده کنند. و این شد که صدها لانچر ساخته شد... مرد ابدی، ج۳، ص ۱۵۸-۱۶۲