eitaa logo
محمد ابراهیم کفیل
2.2هزار دنبال‌کننده
818 عکس
757 ویدیو
414 فایل
لَهُمْ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ هُوَ وَلِيُّهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُون انعام/127 ارتباط با ادمین @mekafil1348 @mojtabakafil
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹️ گلهای بی گلدان و گلدانهای بی گل ✍ ... در این شلوغی شهر که هر کسی به فکر خود و کارهای خودش است بانویی را دیدم که با آرایش و هیئت خاصّی کنار خیابان ایستاده! گویا میخواهد گدایی محبّت کند. ◀️ ناگهان گویا گلی تنها را دیدم که از ریشه و گلدانش کنده شده و اینجا افتاده! نمیداند گل وقتی در گلدان است مورد محبّت و رسیدگی قرار میگیرد! ◻ وقتی در گلدان است ریشه میدواند و رشد میکند و شکوفا میشود! وقتی در گلدان است عمرش طولانی شده و گلهای دیگر داده و فضا را معطّر میکند! ولی وقتی از گلدانش بیرون آمد دیگر نه برای محبّت بلکه برای منفعت و لذّت این و آن استفاده میشود! تبدیل به یک شیء تزیینی برای مصرف این و آن میشود! دیگر رشدش متوقّف شده و عمرش کوتاه میشود! وقتی از گلدان بیرون آمده و در دست و نظر این و آن می افتد توجّهات بیشتری را به خودش جلب میکند ولی توجّهاتی بس ناپایدار و کوتاه و غرق در خودخواهی! به زودی پژمرده شده و اگر به کار بهره کشی ها و مشاغل دیگر نیاید از چشمها افتاده به گوشه ای انداخته میشود. ✔ آری جای گل در گلدان است. گلدان او خانه و محارم اوست. محارم او همانهایی هستند که پیوندشان با او پیوند حبّی است. در پی منفعت و لذّت و سوء استفاده از او نیستند. 🚫 این گل هم در پی محبّت از گلدانش بیرون آمده ولی نمیداند وقتی از گلدانش بیرون آمد دیگر محبّتی نثارش نمیشود! گلدان هم وقتی گلش بیرون بیاید بی هویت میشود! خانواده همان گلدانی است که قرار است این گلها در محیط آن در بستری از محبّت رشد یافته و شکوفه های معطّر بدهند. 🙏 ای کاش هیچ گلی بی گلدان و هیچ گلدانی بی گل نماند.
🔹️ «طُوبَى‏ لِمَنْ‏ شَغَلَهُ عَيْبُهُ عَنْ عُيُوبِ النَّاس‏» ✍ ... مدتها قبل بین دو نفر اختلاف شده بود و از هم عیب جویی میکردند! ایّام امتحان همسر ما بود و استرس شبهای امتحان! برایش این موضوعات دیگر اهمیتی نداشت و یکباره یک نکته ی حکیمانه ای را گفت: مشکل اینها این است که فردا مثل من امتحان ندارند! 👌 آری مشکل بسیاری از ماها و درگیری هایی که داریم این است که گویا بیکاریم و امتحان نداریم! همین است که دیگر خبری از «افشاءُ العارفة و سترُ العائبة» نیست؛ دیگر خبری از «اطفاء النائرة» نیست. امیر المؤمنین علی(ع) ریشه ی این حالت را در بیکاری میدانند! 👈 لابد میگویید نخیر! گاهی خیلی هم سرمان شلوغ است ولی اینگونه با دیگران درگیر میشویم! بگو مگو پیدا میکنیم. پاسخش این است که درونت بیکار است! آدم بیکار وقت و انگیزه برای این درگیری ها دارد! برایش هیجان دارد! 🔹 حضرت میفرماید اگر انسان شغلش پرداختن به درون خودش و اصلاح معایب خودش باشد آنقدر مشغول میشود که دیگر وقت و انگیزه ای برای گلاویز شدن با دیگران ندارد. مگر بیکار است؟! «طُوبَى‏ لِمَنْ‏ شَغَلَهُ عَيْبُهُ عَنْ عُيُوبِ النَّاس‏» 🔸 محاسبه و مبارزه با عیوب خود درک انسان را بالا میبرد. انسان شناسی اش را قوی میکند. چون مشکل خودش را با این نفس و شیاطین میبیند و اینکه چطور عاجز شده بهتر دیگران را درک میکند. دلسوزتر میشود. صبورتر و حلیمتر میشود. برایش کارهای بد دیگران غیر منتظره و عجیب و غریب نیست. قابل درک و دلسوزی است. ترحّم برانگیز و گاهی خنده دار است. جدّیشان نمیگیرد! تلاش میکند آرامشان کند. به دل نمیگیرد!
🔹️ انتهای فیلمنامه دنیا ✍ 📜 الْمَوْتُ فَضَحَ الدُّنْيَا ... یکی از ترسها برای فیلم سازان و بینندگان آن است که داستان فیلم قبل از اکران یا تماشا لو برود! دیگر جذابیتش کم میشود. دوست دارند در هاله ای از معمّا و بیم و امید تا انتها با فیلم زندگی کنند. ↩ زندگی هر کدام از ما هم فیلمی است که در سینمای دنیا برایمان اکران شده! چون آخرش را نمیدانیم هر لحظه اش برایمان تازه و با حرارت تجربه میشود. همین است که اینقدر برایش هیجانی میشویم! غرقش میشویم! جدّی اش میگیریم! ✅ اگر میخواهیم کلّ عمرمان در دنیا مشغول فیلم دیدن نباشیم و کمی هم به حقیقتش بپردازیم باید هر چه زودتر از پایش بلند شویم! ولی مگر به همین سادگی هاست؟! بهترین کمک برایمان آن است که آخر فیلم را کسی برایمان لو بدهد! تا دیگر جذابیتش برایمان فروکش کند و از پایش پا شویم! ⚪ راستی میدانید تهِ داستان دنیا چیست؟! قرار است بعد از عمری بالا و پایین شدن تنهای تنها شویم و همه ی این اموال و اوهام و خیالات را از ما پس بگیرند و در کفنی لخت لختمان کنند! خاکمان کنند! آنجاست که تازه میفهمیم همه اش فیلم بود! همه اش خواب و خیال بود! همه اش لهو و لعب بود. این دنیایی که غرقش بودیم و مالکش بودیم مال هیچ کداممان نبود! ◀️ وقتی آخر فیلم را عمیقا فهمیدیم دیگر هیجانش برایمان کم میشود. بلکه شاید اندکی هم در خلوت سحرها و بین الطلوعین ها و مجاهدت روزها به فکر تماشای حقیقتش بیافتیم. انبیاء آمدند تا ته ِداستان را زودتر لو بدهند! همین است که فرمودند زیاد به باشید! مرگی که آخر داستان دنیا را مفتضح کرده.
🔹️ -بزرگ! شوخی و طنز با شعائر و مقدسات ✍ ... برخی داروها هستند که باید کاری کرد با فضای دهان و اسید معده چندان درگیر نشده و به شکل سالمی به قسمتهای پایینتر دستگاه گوارش برسند. اینجاست که اثر بیشتر و بهتر خود را میتوانند بگذارند. راهکاری که برای این منظور کشف شده ابداع است. کپسولها برخلاف قرص دارو را تا جایی که بشود به نقاط درونی تری از بدن هدایت میکنند. ولی دو مشکل وجود دارد. یکی اینکه جنس این کپسول باید طوری باشد که با آب دهان حل نشده و از طرفی راحة الحلقوم بوده و در گلو گیر نکند و دیگر هم اینکه به راحتی بعدا حل شود و مشکلی ایجاد نکند! راهکاری که برای این منظور کشف شده ساختن کپسول از مادّه ی است. خاصیت ژلاتین آن است که اوّلا طعم و بوی تحریک کننده ای ندارد و ثانیا در آب سرد دهان حل نمیشود و ثالثا تا ۱۰ برابر وزن خود آب جذب میکند و به همین دلیل خیلی سُر و لیز شده و راحت فرو میرود و رابعا در دمای ۳۷ درجه ذوب میشود و راحت در شکم هضم میگردد. ↩ حالا با این مقدمه ای که بیان شد میتوان گفت: گاهی کپسول ذهنی با روکشی نامرئی ژلاتینی در امور معنوی نیز برای مقاصدی استفاده میشوند. یکی از استفاده های خطرناک و شیطانی آن پر کردن محتوایی از کفر و شک و تردید در کپسولی از جنس طنز و شوخی با مقدّسات و شعائر الهی است. ◀️ طنز و شوخی ژلاتینی است که از طرفی در نگاه اوّل رنگ و بویی ندارد که انسان را تحریک کند و از طرف دیگر لذیذ و راحة الحلقوم بوده و گاردها و ایست و بازرسی های ورودی ادراکات انسان را دور زده و به راحتی وقتی به عمق ضمیر و ناخودآگاهمان رسید هضم شده و تازه آنجاست که شوخی ها آن چهره ی تلخ و جدّی شیطانی خودشان را نشان میدهند! ◻ ولی شوخی با مقدسات و شعائر چگونه اثر میکند؟! از راه تلقین مخفی نوعی و شعائر دینی! از راه القاء اینکه اینها امور مهمّی نیستند! امور دم دستی هستند! دقّت کنید! شوخی خودش در باطنش نوعی تصدیق جدّی وجود دارد. شوخی با مقدّسات نوعی تلاش منافقانه برای از پشت خنجر زدن به ایمان است. موریانه ی ایمان است. به شکل خزنده پشت باورهای ایمانی را خالی میکند! از درون به شکل تدریجی به ایمانمان شبیخون میزند! انسان را غافلگیر میکند! در حیات خلوت انسان وارد شده و سلاح دفاعی انسان را از او میگیرد. خود این لذّت و خنده، در ناخودآگاه قداست را از این امور میگیرد! را گرفت را گرفته! عظمت را گرفت را گرفته است! قدرت را گرفت اثر بزرگ را گرفته است! و وقتی اثر حقیقتی را بگیری در واقع آن را نابود و باطل کرده ای! قدرت، مشروعیّت آور و زبونی مشروعیّت زداست! ⚪ از همه بدتر اینکه به انسان تجربه ی شومی از جنس لذّت بردن از تحقیر مقدّسات میدهد! لذّتی که در دل خود حاوی نوعی تصدیق گرایی منافقانه به ضدّ مقدّسات است. آدمی به دلیل هوای نفسش چیزی که به او لذّت و نفعی برساند را امر صادقی توهّم میکند و از باب وجوب شکر منعِم خودش را مدیون وجودی آن پیام شوم قرار میدهد و چه لذّت شومی است که از راه برای انسان حاصل میشود. 👈 این همان حقیقتی است که قرآن کریم به شکلی در آیات سوره مبارکه توبه به آن اشاره نموده است. قرآن کریم یکی از ویژگی های منافقین را این میداند که اینها اهل استهزاء با خدا و آیات و رسولان الهی هستند. وقتی هم به آنها اعتراض شود بهانه شان این است که بابا سخت نگیرید! ما هم مؤمنیم! اینها شوخی است! «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّما كُنَّا نَخُوضُ وَ نَلْعَبُ قُلْ أَ بِاللَّهِ وَ آياتِهِ وَ رَسُولِهِ كُنْتُمْ تَسْتَهْزِؤُنَ» 🔸️ ولی قرآن برخلاف خنده ی آنها با یک لحن بسیار جدّی و کوبنده با آنها ظاهر میشود: «قُلْ أَ بِاللَّهِ وَ آياتِهِ وَ رَسُولِهِ كُنْتُمْ تَسْتَهْزِؤُنَ» چون مساله خیلی جدی تر از این حرفهاست! شاید خودشان هم ندانند! اینجاست که در آیه ی بعدی باطن این را میداند! میفرماید بهانه نیاورید! اینها کفر بعد از ایمان است. 👈 شاید وقتی این آیات را در لایه ی درونی تری تلاوت کنیم از این کید شیطانی پرده برداری میکند! اساسا ریشه در دارد! کار هوای نفس نیست. هوای نفس به خودی خودش الاغتر از آن است که این چیزها سرش شود! 🔽🔽🔽🔽🔽
🔹️ رزومه ات چیست؟! ✍ ... یکی از عزیزان مدّتی پیش اصرار کرد برای تدریس فلان مادّه درسی برای سطح چهارم و تخصّصی در فلان مؤسّسه بیایید! مسؤولان آنجا علاقمند همکاری هستند! بنده هم گفتم نه وقتش را دارم و نه اولویّتم است. بعد از مدّتی باز این درخواست را مطرح کردند و باز از ما ناز و از آنها نیاز! گفتند حالا لطفا رزومه تان را بیاورید! گفتم اصلا من رزومه ای هم ندارم! اتّفاقا برای آن سطحی که میخواهید من مدرک آن سطح را هم ندارم! خلاصه تا این مطلب گفته شد گویا تیر خلاص زده شد! ایشان محترمانه خدا حافظی کرد و ماجرا تمام شد! ↩ حالا من که نه درخواستی داده بودم و نه رغبتی داشتم! ولی انصافا اینکه اینگونه اسیر اعتبارات شویم هم خوب نیست! این مدرکها و رزومه ها آمده تا نشانی از حقیقت باشد نه آنکه حجابی بر حقیقت باشد. 🔸️ به دلم افتاد آن دنیا هم از انسان رزومه میخواهند! وقتی از این عالم برویم اوّلین مواطنی که متوقّف‌مان کنند از ما و میخواهند! نگهمان میدارند! آنجا تمام وجودمان میکند! شهادت میدهد! چه به سودمان یا زیانمان! صحیفه ی اعمالمان هم گشوده میشود! دیگر آقای پروفسور و دکتر و مهندس و حجّة‌الاسلام و ... کنار میرود! میگویند اینها برای دنیا بود! رزومه آخرتت چیست؟! بگو ببینیم کیستی؟! تقی فرزند نقی! اهل فلان شهر و فلان شغل و فلان مدرک و... این اعتبارات را کنار بگذار! بگو وزنت در دار حقیقت چقدر است؟! چقدر ایمان و تقوا آورده ای! و در آن روز هر کسی همان است که بوده نه آنکه میگفته یا فکر میکرده که بوده یا فکر میکردند که بوده!
🔹️حکمتی از نور بالای ماشین ✍ «وَ كَأَيِّنْ مِنْ آيَةٍ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَمُرُّونَ‏ عَلَيْها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُون‏» ... در مسیر طولانی قم-مشهد در تاریکی شب رانندگی میکردم. قسمتهایی از جادّه خیلی تاریک میشد! ماشینها کم بود و نور های دیگر نبود تا علامتها را ببینم. 🚘 گاهی نور بالا میزدم! یک دفعه صحنه ی جادّه عوض میشود! جادّه پر از علائم و دلالتهای آشکار و نشانه های گویا میشد! انسان دیگر راهش را به سادگی میتوانست تشخیص بدهد! علائمی که با نور پایین هر چند بودند ولی چندان به چشم نمی آمدند حالا وقتی نور بالا میزدم همگی در جادّه زنده میشدند! گویا این جادّه آن جادّه ی قبل نبود! ↩ به دلم افتاد آیات و نشانه های راه های آسمانی هم همینطور است. اینها هستند و خیلی آشکار هم هستند ولی برای کسی که نور بالا بزند! سرش را بالا بگیرد! کسی که نگاهش را به پایین و به دنیا دوخته اینها را نمیبیند! دلالتی ندارد! گویا اصلا نیست! ◀️ ولی برای کسی که دلی بیدار و خداجو پیدا کرده گویا گردی از یک شبرنگ بر روی همه ی موجودات عالم پاشیده اند که در نگاه او همه چیز آیه و نشانه میشود! کوه و دشت و دریا و درخت و آسمان و زمین همه اش دلالتها دارد! اینها هست ولی نور بالا زدن میخواهد! لب و مغز بینی میخواهد! عقل رها شده از غل و زنجیرهای دنیا میخواهد! 📖 «إِنَّ في‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْبابِ 🌐 الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ في‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»
🔹️ بهشت و لذّتِ نعمتهایِ بی پایانِ بهشتی ✍ ... خیلی خسته بودم و شب زودتر خوابیدم. میانه های شب از خواب بیدار شدم! گفتم شاید وقتش شده بلند شوم! ساعت را دیدم که هنوز بیشتر از دو ساعت وقت هست. احتمالا همه تجربه کردید! 🙏 عجیب لذّت بخش است! گویا یک فرصت دوباره به شما داده اند! از آن احساساتی است که اگر قیمت داشت انسانها برای خریدنش صف میکشیدند و بهای گزافی میپرداختند! ↩ به دلم افتاد اگر این خواب مجدّد و تجربه ی آگاهی به ادامه ی نعمت، بعد از توهّم زوال آن اینقدر لذّت بخش است پس لذّت نعمتهای بهشتی دیگر چیست؟! نعمتهایی که نه کدورت و نقص دارد و نه ملالت و خستگی آور است و نه تکراری و یکنواخت است و نه از همه مهمتر تمامی دارد! نعمتهایی ابدی و بی ملالت و بی تکرار! ◀️ این همان حقیقتی است که در آیات پایانی سوره مبارکه کهف از آن پرده برداری شده: 📖 إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ كانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلا ○ خالِدينَ فيها لا يَبْغُونَ عَنْها حِوَلاً ○ قُلْ لَوْ كانَ الْبَحْرُ مِداداً لِكَلِماتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِماتُ رَبِّي وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَداً 👌 برای نماز که بلند شده بودم تصوّر این امر عجیب تکانم داد! به یاد کلام مولایمان امیر المؤمنین علی(ع) در خطبه متّقین افتادم که: «صَبَرُوا أَيَّاماً قَصِيرَةً أَعْقَبَتْهُمْ رَاحَةً طَوِيلَةً تِجَارَةٌ مُرْبِحَةٌ يَسَّرَهَا لَهُمْ رَبُّهُمْ» عجب تجارت پر سودی است! با تمام وجودم احساس میکردم دنیا تجارتخانه ی عظیمی است!
🔹️ حکمتی از روشن کردن ماشین با هل دادن! ✍ 📖 «يَا عَبْدَ اللَّهِ أَعِنَّا بِطُولِ‏ السُّجُودِ» ... وقتی باتری ماشین میخوابد گویا فرقی بین ماشین و مشتی آهن پاره نمیماند. در امور معنوی هم همینطور است. این قلب و باطن انسان بسان وسیله ای برای عروج معنوی طراحی شده! ولی چون مدتها از آن استفاده نشده و جایی مانده باتری اش خوابیده! استارت نمیخورد! اینجور وقتها هل دادن نیاز است! ↩ با این مقدمه این روایت نورانی را میخواستم توضیح بدهم. روزی شخصی نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آمد و گفت: حاجتی دارم! حضرت فرمود: حاجتت چیست؟! گفت: بهشت! حضرت مقداری مکث کرد و سپس فرمودند: باشد به تو ضمانت بهشت میدهم! ولی مرا برای رسیدن به خواسته ات با سجده های طولانی یاری کن: «يَا عَبْدَ اللَّهِ أَعِنَّا بِطُولِ‏ السُّجُودِ» ◀️ یعنی باشد من هلت میدهم! ولی خودت هم با سجده های طولانی سوییچ قلبت را باز کن و ترمز دستی قلبت را بخوابان و کلاچش را فشار بده و قلبت را روی دنده ی دو قرار بده! تا ماشین خاموش قلبت را وقتی هل دادم روشن شود! آری این سجده های طولانی واقعا اکسیری است. همین است که یکی از سفارشهای مکرر اولیاء الهی طول سجود است. ✅ اگر دنبال میانبر معنوی هستیم بدانیم نزدیکترین راه ها همین سجده های طولانی است: «أَقْرَبُ مَا يَكُونُ الْعَبْدُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ سَاجِدٌ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِب‏» باطن این سجود هم غروب کردن مدام از أنانیّتها برای رخ دادن آن خود ندیدنهای نهایی است. پیشنهاد میکنم لااقل روزانه چهل بار ذکر یونسیه را در سجده ها ترک نکنیم.