گفتمـ پدرشمـ، با من این حرف ها را
ندارد.گفتمـ حسینـ،بابا! بده منـ لباساتو
مـےشورم؛ یڪ دستش در جنگ قطع
شده بود. گفت نہ چرا شما؟ خودم
یک دست دارم با دوتاپا، نیگا کن.
پاچہ شلوارش را تا زد بالا، رفت تو
تشت. لباس هایش را پامال مـےکرد.
یک سر لباس هایش را مـےگذاشتـ
زیر پایش ، با دستش مـےچلاند.
#شهید_حسین_خرازے
@melat_emam 🌱