eitaa logo
‹ ملت عشق؛
495 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
205 ویدیو
16 فایل
اگر قلب می‌توانست فکر کند، می‌ایستاد. حرفی، سخنی: https://daigo.ir/secret/9167202337 ‹ بعد هر آمدنت رفتن اگر هست، نیا! ›
مشاهده در ایتا
دانلود
حرف تو که می‌شود؛ من چقدر ناشیانه وانمود می‌کنم که بی‌تفاوتم. -ریچارد براتیگان
أنا بين ذراعيك لقد ذهبت إلى الجنة عدة مرات... +من از آغوش تو بارها به بهشت رفته‌ام...
هدایت شده از خاکستر زرد''
Mahmood Karimi - New Version Heydar Heydar (128).mp3
4.01M
اشکاتو پاک کن .. مگه زینب مُرده؟!
-
هروقت تونستم رفیقی پیدا کنم که روز بعد از عید و روز قبل از عید به خاطرم بیاد مدرسه اونوقت میتونم بگم که منم رفیق دارم ولی فعلا همه دوستن!
وقتی ما حرفی میزنیم با عمل کردن به حرفمون درواقع داریم خودمونو در نظر دیگران قابل احترام میکنیم یه وقتایی یه شرایطی پیش میاد که ما نمیتونیم به حرفمون عمل کنیم این استثناعات وجود داره ولی وقتی همش یه حرفیو بزنیم و بعد از سر تنبلی یا دلایل مسخره... بزنیم زیرش و از همه دنیا توقع داشته باشیم که درکمون کنن... این ما رو در نظر دیگران بی ارزش میکنه مردم بازیچه حرفای ما و اعمال ما و جوگیر شدن هامون نیستن درواقع ما با احترام گذاشتن به خودمون و حرفامون، باعث میشیم که دیگران بهمون بزارن!
شاید یه مسئله خیلی کوچیک باشه مثل فردا مدرسه نرفتن ولی اصلا قضیه‌ی حرف من فردا مدرسه نرفتن نیست اینجور اتفاقات کوچیکه که ما رو برای یه جامعه بزرگتر آماده میکنه الان یهو میگی که اوکی من ۱۴‌ام نمیرم مدرسه ولی دو فردای دیگه نمیتونی بگی من ۱۴‌ام نمیرم سر کار چون اگه نری اخراج میشی پس میبینید دبیرستان و در کل مدرسه فقط برای این نیستش که تو زیست و شیمی و فیزیک نمره خوب بیاری و تهش تاثیر ۵۰ درصدیش تو کنکورتو ببینی برای آموزش یه همچین آدابی هم هست! آدابی که باعث میشه توی یه جامعه بزرگتر قابل احترام و مورد اعتماد بقیه باشیم!
بعدِ دل کندنت از من دلت آرام گرفت؟ خوب شد زندگی ات؟ یا که بدهکار شدی؟
بی تو اینجا خبری نیست به جز غصه و درد حال خوش بودی و رفتی و دل آزار شدی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌
بودنت، پنجره ای باز به رویاها بود ناگهان پنجره را بستی و دیوار شدی
عشق را با طمعِ منطق خود تاخت زدی تا نهایت به دلت سخت بدهکار شدی