❗️ قابل توجه اونایی که فکر میکنن مذاکره با غرب وضعیت کشور رو بهتر میکنه
📖 آیه ۸ سوره توبه:
کَيْفَ وَ إِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْکُمْ لا يَرْقُبُوا فيکُمْ إِلاًّ وَ لا ذِمَّةً يُرْضُونَکُمْ بِأَفْواهِهِمْ وَ تَأْبي قُلُوبُهُمْ وَ أَکْثَرُهُمْ فاسِقُونَ
چگونه [با مشرکان عهدشکن، عهد و پیمان بست] درحالیکه آنها اگر بر شما ظفر و غلبه یابند مراعات هیچ علاقه خویشی و عهد و پیمان را نخواهند کرد! به زبان بازی و سخنان فریبنده، شما را خشنود می سازند در صورتی که در دل جز کینه شما ندارند و بیشتر آنان فاسق و نابکارند.
16.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟢 استوری
واتساپ، اینستاگرام، تلگرام
📌محض اطلاع رأی دهندگان به پزشکیان!
پزشکیان هم مثل ما امروز صبح جمعه این موضوع رو فهمیده 😂
*کمبود_بنزین
#انتخاب_ملت #حکومت_مردم_بر_مردم #فرق_میکنه_کی_رئیس_جمهور_باشه
💫اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🆔@MellatDana
ملت دانا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رستمی: مدالم را از ائمه معصومین دارم و آن را به رهبر انقلاب و همۀ مردم ایران تقدیم میکنم.
ملت دانا
#سلام_امام_زمانم 💚 سلام علی آل یاسین... 🍃 در میان ازدحام زندگی در رفت و آمد و قدم های بی تفاوت شهر
#سلام_امام_زمانم 💚
🌱ما منتظریم... از سفر برگردی
سرشارتر از صبح سحر برگردی...
🌱با شوق به پیشوازتان میآییم
گل میدهد این باغ اگر برگردی!
#امام_زمان
💫اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🆔@MellatDana
ملت دانا
ملت دانا
و خداوند به افراد با ایمان پاداش عظیمی خواهد داد 👈سوره نساء آیه 146 __ 🌹أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَط
به جز تو خدایی نیست، منزهی تو، من از ستمکاران بودم
👈سوره انبیاء آیه 87
__
🌹أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ 🌹
یاد خدا آرامبخش دلهاست
—
#قرآن
💫اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🆔@MellatDana
ملت دانا
ملت دانا
پيروزى، در گرو اراده قاطع و دورانديشى است. حضرت محمد (ص) 💠💠💠 #حدیث #سبک_زندگی 💫اللّهُمَّ عَجِّل
خداوند عزوجل براى بدى، قفلهايى قرار داده و شراب را كليدهاى اين قفلها قرار داده است.
امام محمدباقر (ع)
💠💠💠 #حدیث
#سبک_زندگی
💫اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🆔@MellatDana
ملت دانا
ملت دانا
🕌 #رمان #دمشق_شهرعشق 🕌 #قسمت_هشتاد_و_نهم نمیدانستم چه خبری شنیده...😟😨 که با چند دقیقه آشنایی، مصطف
🕌 #رمان #دمشق_شهرعشق
🕌 #قسمت_نود_و_یک
و من همه احساسم را با پرسشی پنهان کردم
_زحمتتون نمیشه؟
برای اولین بار حس کردم با چشمانش به رویم خندید..
و او هم میخواست این خنده را پنهان کند که نگاهش مقابل پایم زانو زد و لحنش غرق محبت شد
_رحمته خواهرم!
در قلبمان غوغایی شده و دیگر میترسیدیم حرفی بزنیم مبادا آهنگ
احساسمان شنیده شود...
که تا آمدن ابوالفضل🕊 هر دو در سکوتی ساده سر به زیر انداختیم.
ابوالفضل که آمد،..
از اتاق بیرونش کشیدم و التماسش کردم
_چرا میخوای من
برگردم اونجا؟
دلشوره اش را به شیرینی لبخندی😊 سپرد و دیگر حال شیطنت هم برایش نمانده بود..
که با آرامشی ساختگی پاسخ داد
_اونجا فعلاً برات امنتره!
و خواستم دوباره اصرار کنم که هر دو دستم را گرفت و حرف آخرش را زد
_چیزی نپرس عزیزم، به وقتش همه چی رو برات میگم.😊
و دیگر اجازه نداد حرفی بزنم، لباس مصطفی را تنش کرد و از بیمارستان خارج شدیم...
تا رسیدن به داریا...
سه بار اتومبیلش را با همکارانش عوض کرد،...
کل غوطه غربی دمشق را دور زد و مسیر ١٠ دقیقه ای دمشق تا داریا را یک ساعت طول داد..
#تامطمئن_شود کسی دنبالمان نیاید و در #حیاط_خانه اجازه داد از ماشین پیاده شوم...😟😥
حال مادرش🌷 از دیدن وضعیت مصطفی به هم خورد..😥
و ساعتی کشید تا به کمک خوش زبانی های ابوالفضل🕊 که به لهجه
خودشان صحبت میکرد، آرامَش کنیم...
صورت مصطفی به سفیدی ماه میزد،..
از شدت ضعف و درد، پیشانی اش
خیس عرق شده بود و نمیتوانست سر پا بایستد...
که تکیه به دیوار چشمانش را بست. کنار اتاقش..
🕌 #رمان #دمشق_شهرعشق
🕌 #قسمت_نود_و_دو
کنار اتاقش برایش بستری آماده کردیم،.. داروهایش را ابوالفضل از داروخانه بیمارستان خریده...
و هنوز کاری مانده بود و نمیخواست من دخالت کنم که رو به مادرش خبر داد
_من خودم برای تعویض پانسمانش میام مادر!
و بلافاصله آماده رفتن شد...
همراهش از اتاق خارج شدم، پشت در حیاط دوباره دستم را گرفت که انگار دلش نمی آمد دیگر رهایم کند...😥🤝🙁
با نگاه نگرانش صورتم را در آغوش چشمانش کشید و با بیقراری تمنا کرد
_زینب جان! خیلی مواظب خودت باش، من مرتب میام بهت سر میزنم!
دلم میخواست دلیل
این همه دلهره را برایم بگوید..
و او نه فقط نگران جانم که دلواپس احساسم بود و بی پرده حساب دلم را تسویه کرد
_خیلی اینجا نمیمونی، انشاءالله این دوره مأموریتم که تموم شد با خودم میبرمت تهران!😊
و ظاهراً همین توصیه را با لحنی #جدی_تر به مصطفی هم کرده بود که روی #نجابتش پرده ای از سردی کشید.. #ودیگرنگاهم_نکرد.
#کمتر از اتاقش خارج میشد #مبادا چشمانم را ببیند...
و حتی پس از بهبودی و رفتن به مغازه، دیگر برایم پارچه ای #نیاورد تا تمام روزنه های احساسش را به روی دلم #ببندد...
اگر گاهی با هم روبرو میشدیم،..
از حرارت دیدارم صورتش مثل گل سرخ میشد،..🌸
به سختی سلام میکرد و آشکارا از معرکه عشقش میگریخت...
ابوالفضل هرازگاهی به داریا سر میزد..
و هر بار با وعده اتمام مأموریت و برگشتنم به تهران، تار و پود دلم را میلرزاند..
و چشمان مصطفی را در هم میشکست و هیچکدام خبر نداشتیم این قائله به این زودی ها تمام نمیشود...
که گره فتنه سوریه هر روز کورتر میشد. کشتار مردم حمص و قتل عام...
💫اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🆔@MellatDana
ملت دانا
ملت دانا
⭕️ هنوز در اینجا مأموریتی دارم 🇮🇷 #شهید_احمد_کاظمی #شهید #شهادت *شاهد *شهدا *انقلاباسلامی *جمهوری
⭕️ پیشگو نیستم، من شهیدم!
🇮🇷 #شهید_احمد_کریمی
#شهید #شهادت *شاهد *شهدا *انقلاباسلامی *جمهوریاسلامی
💫اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🆔@MellatDana
ملت دانا
ملت دانا
🟢 استوری واتساپ، اینستاگرام، تلگرام 📌محض اطلاع رأی دهندگان به پزشکیان! پزشکیان هم مثل ما امروز صب
🟢 استوری
واتساپ، اینستاگرام، تلگرام
📌ما که در سایه خورشید معذب بودیم
چشممان کور سزاوار همین شب بودیم
*کمبود_بنزین
#انتخاب_ملت #حکومت_مردم_بر_مردم #فرق_میکنه_کی_رئیس_جمهور_باشه
💫اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🆔@MellatDana
ملت دانا