2.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در دل من چيزیست،
مثل يك بيشهی نور مثل خواب دم صبح!
و چنان بیتابم كه دلم میخواهد،
بدوم تا تهِ دشت ، بروم تا سر كوه...
دورها آوايیست ، كه مرا میخواند...
#سهراب_سپهرى
#حدیث_دل 🍁
1.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زندگی باید کرد ، گاه با یک گل سرخ
گاه با یک دل تنگ .. 🌿
#سهراب_سپهری
#حدیث_دل 🍁
مثل کبریت کشیدن در باد...
زندگی دشوار است...
من خلاف جهت آب شنا کردن را،
مثل یک معجزه باور دارم...
آخرین دانه کبریتم را میکشم در این باد...
هرچه باداباد!...
#سهراب_سپهری
#حدیث_دل 🍁
به تماشا سوگند
و به آغاز کلام
و به پرواز کبوتر از ذهن
واژه ای در قفس است
حرف هایم ، مثل یک تکه چمن روشن بود
من به آنان گفتم:
آفتابی لب درگاه شماست
که اگر در بگشایید به رفتار شما می تابد
و به آنان گفتم : سنگ آرایش کوهستان نیست
همچنانی که فلز ، زیوری نیست به اندام کلنگ
در کف دست زمین گوهر ناپیدایی است
که رسولان همه از تابش آن خیره شدند
پی گوهر باشید
لحظه ها را به چراگاه رسالت ببرید
و من آنان را، به صدای قدم پیک بشارت دادم
و به نزدیکی روز ، و به افزایش رنگ
به طنین گل سرخ ، پشت پرچین سخن های درشت
و به آنان گفتم :
هر که در حافظه چوب ببیند باغی
صورتش در وزش بیشه شور ابدی خواهد ماند
هر که با مرغ هوا دوست شود
خوابش آرام ترین خواب جهان خواهد بود
آنکه نور از سر انگشت زمان برچیند
می گشاید گره پنجره ها را با آه
زیر بیدی بودیم
برگی از شاخه بالای سرم چیدم، گفتم
چشم را باز کنید، آیتی بهتر از این می خواهید؟
می شنیدیم که بهم می گفتند
سحر میداند، سحر!
سر هر کوه رسولی دیدند
ابر انکار به دوش آوردند
باد را نازل کردیم
تا کلاه از سرشان بردارد
خانه هاشان پر داوودی بود
چشمشان را بستیم
دستشان را نرساندیم به سر شاخه هوش
جیبشان را پر عادت کردیم
خوابشان را به صدای سفر آینه ها آشفتیم
شعر #سوره_تماشا از
#سهراب_سپهری