سخنرانی مکتوب | حجت الاسلام والمسلمين حسینی قمی – راههای تحکیم خانواده در کلام امیرالمؤمنین علیهالسلام"سمت خدا"
http://eheyat.com/%D8%B3%D8%AE%D9%86%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%85%DA%A9%D8%AA%D9%88%D8%A8-%D8%AD%D8%AC%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%B3%D9%84%D9%85%D9%8A%D9%86-%D8%AD-3/
امام هشتم عليهالسلام به نقل از جد بزرگوارشان رسول خدا صلي الله عليه و آله ميفرمايند:
أقربکم مني مجلسا يوم القيامة احسنکم خلقا و خيرکم لاهله. [1] .
نزديکترين شما از نظر جايگاه به من در روز قيامت خوش اخلاقترين شما و خوش رفتارترين شما نسبت به خانوادهاش ميباشد.
و در روايتي ديگر حضرتش فرمودند:
احسن الناس ايمانا، احسنهم خلقا، والطفهم باهله، و انا الطفکم باهلي. [2] .
بهترين مردم از نظر ايمان، بهترين آنهاست از نظر اخلاق و با احسانترين آنهاست نسبت به خانوادهاش و من با احسانترين شما نسبت به خانوادهام هستم.
و اين مقام و منزلت شخصي که به اهل و عيالش نيکي کند، به خاطر اين است که هميشه خداوند متعال مدافع ضعيفان و زيردستان است و با توجه به اين که خانوادهي شخص از نظر رتبي زيردستان او هستند، خداوند متعال براي حفظ حقوق آنها و توجه فوق العاده به آنها اين مقام و منزلت را براي شخصي که به خانواده خود نيکي ميکند، مقرر نموده است
گوهرناب
داستان ها و حکایات حسن بصری و جنگ جمل
تاریخ انتشار : 1396/7/22 بازدید : 777 منبع : الإحتجاج ترجمه جعفری، ج 1، ص: 369
از ابن عبّاس نقل است که چون حضرت أمیر علیه السّلام از جنگ جمل فراغت یافت چند جهاز شتر بر هم نهاده به صورت منبری در آوردند و آن حضرت علیه السّلام بر بالای آن رفته و پس از حمد و ثنای خداوند فرمود:
ای اهل بصره، ای گروه منحرف و منقلب، ای دردمندان بی درمان، ای پیروان چهارپای، ای لشکر زن، شما به صدای چهارپایی جمع شدید و چون کشته شد پراکنده گشتید! آب آشامیدنی شما تلخ و ناگوار است و آئین شما نفاق است و افراد حلیم و بردبارتان ضعیف و سستند!.
سپس از منبر به پایین آمده و ما بهمراه آن حضرت راه افتادیم، و در میان راه به حسن بصری که در حال وضو گرفتن بود رسیده و بدو فرمود: ای حسن در وضوی خود دقّت کن و آداب آن را بجای آور. او گفت: ای أمیر المؤمنین دیروز افرادی را کشتی که همگی شهادت به توحید و رسالت داده و نمازهای پنجگانه را اقامه می کردند و با تمام آداب وضو می گرفتند!. حضرت در پاسخش فرمود: اگر این گونه بوده و تو شاهد آن بودی پس برای چه به یاری دشمنان ما نشتافتی؟
حسن بصری گفت: بخدا که راست فرمودی، و من آن را تصدیق می کنم، ماجرا از این قرار بود که در روز أوّل جنگ بود که از خانه بیرون آمده غسل کردم و حنوط به بدنم مالیدم و شمشیر را با خود برداشتم، و من هیچ شک و تردیدی نداشتم که تخلّف از امّ المؤمنین عائشه کفر است، ولی وقتی به «خریبه» (نام محلّی است در بصره) رسیدم آوازی مرا ندا ساخت که: «ای حسن کجا می روی؟ برگرد، که قاتل و مقتول هر دو (در این کارزار) جهنّمی هستند»، پس با حالتی ترسان بازگشته و در خانه ام نشستم، پس چون روز دوم رسید هیچ شک نکردم که تخلّف از امّ المؤمنین عائشه کفر است، پس همچون روز گذشته حنوط به بدن مالیده و سلاح بر کمر بسته و قصد رفتن به کارزار را نمودم، تا به «خریبه» رسیدم ندایی از پشت سرم گفت: «ای حسن دوباره کجا می روی، که قاتل و مقتول هر دو اهل آتشند».
حضرت أمیر علیه السّلام فرمود: راست گفتی، آیا هیچ فهمیدی که آن منادی که بود؟
گفت: نه. فرمود: او برادرت ابلیس بود، و راست گفت که قاتل و مقتول از آنان هر دو اهل آتشند. حسن بصری گفت: ای أمیر المؤمنین اکنون دریافتم که این قوم در هلاکت و گمراهی هستند.