eitaa logo
منبرطلاب
20.4هزار دنبال‌کننده
214 عکس
67 ویدیو
65 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم #منبر در فضای #مجازی #ویژه_طلاب_و_مبلغین اخبار استخدامی ادمین @talabe_admin کانال شخصی است کانون تبلیغاتی پربازده منبر http://eitaa.com/joinchat/1201668109Cc875229ef3
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اطلاع رسانی طلاب🔻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گوشت گوساله تنظیم بازار رسید🐄 با حضور مستقیم ناظر دامپزشکی آدرس:قم بلوار الغدیر روبروی هتل پارسیا تنها کانال توزیع محصولات تنظیم بازاردر قم👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3737780308C7aebe07ec1
✍️ نامه استاد قرائتی به دختران ایرانی | خانم ها این نامه را بخوانند 🔹حجت الاسلام و المسلمین استاد قرائتی، مفسر قرآن کریم و رئیس ستاد اقامه نماز، در نامه ای به دختران ایران اسلامی، با نگاهی پدرانه به اهمیت جایگاه و منزلت زن پرداخته است. 🔻متن نامه بدین شرح است (قسمت اول): بسم الله الرحمن الرحیم گوهر پاکی و پاکدامنی خواهرم و دخترم؛ چون نمی‏ دانم دامنه مطالعات و مقدار تحصیلات شما چقدر است، از همه استدلال‏های علمی و فنی دوری می ‏کنم و ساده و خودمانی حرف می ‏زنم و خیلی هم با شما بیگانه نیستم، سالهاست شب‏های جمعه در تلویزیون منزل شما هستم. خواهرم و دخترم! غفلت بزرگترین خطر برای انسان است. غفلت از خدا و قیامت؛ غفلت از جوانی، استعدادها، ارزش‏ها و کرامت‏های انسانی؛ غفلت از جامعه، دوستان و محرومان‏؛ و غفلت از توطئه‏ ها و ترفندهای دشمنان. خواهرم و دخترم؛ هرچیز و هر کس ما را غافل کند، ما را به خطر انداخته و دشمن ماست و هر چیز و هر کس ما را از غفلت بیرون آورد و هشدار دهد، بهترین دوست ماست. دوست ما، خداوند است که هستی را به ما داد و همه چیز را در اختیار ما گذاشت و به ما عقل، فکر، علم، هدایت، قدرت تشخیص و انتخاب داد و طبیعت را تسخیر ما کرد و کارهای نیکوی ما را چندین برابر خریداری می ‏کند. دوست ما، پیامبر عزیز اسلام است که در روزگاری که دختر مایه ننگ بود و چه بسا زنده به گور می شد، با بوسیدن دخترش، به دختران مقام داد و برای زنان حق مالک‏ شدن، رأی داشتن، تحصیل کردن، انتخاب همسر و نظارت بر امور جامعه، یعنی حق امر به معروف و نهی از منکر قائل شد و زن را مثل مرد، مستعدّ رسیدن به همه کمالات دانست. دوست ما، شهدایی هستند که با قبول جراحت و اسارت و شهادت، دشمن را از این کشور بیرون راندند، تا من و شما هر شب در امنیت استراحت ‏کنیم. اما دشمن ما، شیطان است که پدر و مادر ما، آدم و حوا را به نافرمانی خدا کشاند که نتیجه اش کنار رفتن پوشش آنها شد. آری اولین پیروی از وسوسه شیطان، نتیجه اش برهنگی بود. دشمن ما، تفکری است که زن را برای کامیابی و هوسبازی می خواهد و تصویر نیمه عریان او را وسیله تبلیغات اجناس قرار می دهد. خواهرم و دخترم؛ آیا تاکنون به این سؤالات فکر کرده اید: ۱- چرا دشمنان اسباب پیشرفت‏های علمی را از ما بخل و نسبت به آنچه دختران و پسران ما را منحرف می‏ سازد، بخشش می ‏کنند؟ ۲- در دفاع از میهن، مادران محجبه فرزندان خود را به جبهه فرستادند یا زنان بی ‏حجاب؟ ۳- اگر امروز به کشور عزیز ما هجومی شود، مردان و زنان باایمان ایستادگی می‏ کنند یا عناصر سست‏ ایمان؟ ۴- در همه جوامع بشری، آزار دختران عفیف و پوشیده بیشتر است یا دختران رها و لاابالی؟ ۵- اگر برادر شما بنای ازدواج داشته باشد و شما را وکیل خود کند، شما دختری را انتخاب می‏ کنید که هر روز خود را در معرض نگاه جوانان هرزه قرار داده یا کسی که عفاف و حجاب او کامل‏تر و از چشم هوسبازان‏ به دور بوده است؟ ۶- آمار طلاق، افت تحصیلی، افسردگی و اضطراب، امراض روانی و مقاربتی، سقط جنین، فرار از خانه، اسراف و تجمل‏گرایی، گناه و بی ‏بند و باری در میان دختران پاک و عفیف بیشتر است یا دختران رها و لاابالی؟ ادامه 👇👇
ادامه 👇👇 🔹حجت الاسلام و المسلمین استاد قرائتی، مفسر قرآن کریم و رئیس ستاد اقامه نماز، در نامه ای به دختران ایران اسلامی، با نگاهی پدرانه به اهمیت جایگاه و منزلت زن پرداخته است. 🔻متن نامه بدین شرح است (قسمت دوم): خواهرم و دخترم؛ حجاب از ضروریات دین است و شما بحمداللَّه فرزند اسلام هستید. امروز هزاران دختر تحصیلکرده با حجاب کامل به عالی ‏ترین درجات علمی رسیده اند و با حضور خود در عرصه‏ های علمی، سیاسی و اقتصادی، نشان داده اند که حجاب مانع فعالیت های اجتماعی و رشد و پیشرفت نیست. خواهرم و دخترم؛ اگر هر چیز را انکار کنیم، مرگ را نمی ‏توان انکار کرد. من و شما دیر یا زود باید پاسخگوی کارهای خود در برابر خدا باشیم. در حجاب کامل رضای خدا، پیامبر خدا و امامان معصوم است، ولی در کشف حجاب و ولنگاری، رضای شیطان و افراد لاابالی و چشم ‏چرانان هرزه است. خواهرم و دخترم؛ مگر شما خود طلا و جواهرات قیمتی را در پوشش قرار نمی ‏دهید و آنها را از دسترس نااهلان دور نگه‏ نمی دارید؟ چه گوهری گرانبهاتر از وجود خود شما است؟ چرا خود را ارزان در برابر هر چشمی قرار دهید؟ مگر نه این است که چشمان ناپاک شما را برای خودشان‏ می‏ خواهند و خدا شما را برای خودتان می‏ خواهد؟. خواهرم و دخترم؛ اگر جلوه‏ گری امروز شما دلربایی کرد و علاقه مردی را به همسرش کم کرد، فردا زن زیبایی با جلوه ‏گری خود دل شوهر شما را خواهد ربود و رونق زندگی شما را کم خواهد کرد. خواهرم و دخترم؛ لباس و آرایش فریبنده شما در خیابان، زخمی را در دل فقرایی که این نوع لباس‏ها را ندارند، به وجود خواهد آورد که با آه خود از شما انتقام خواهند گرفت. خواهرم و دخترم؛ مراقب دوستان خود باشید، زیرا بعضی غافل و گول‏ خورده اند. خیال می ‏کنند بی ‏حجابی نشان تمدن است یا گمان می ‏کنند جلب توجه و نگاه دیگران، به سود آنهاست. خیال می‏ کنند جلوه‏ گری گناه ساده‏ ای است، ولی نمی‏ دانند چه بسا آرامش خانواده ای را به نگرانی تبدیل می ‏کند. این نامه ‏را به خاطر در امان ماندن شما و جامعه از خطرات غفلت و وسوسه های شیطان نوشتم؛ یک بار دیگر آن را بخوانید و اگر مفید دیدید به دیگران نیز بدهید. اگر مرا معلم خود می دانید، حق معلمی را با نماز و تقوا و قرب به خدا ادا فرمایید. محسن قرائتی ✅ کانال محتوایی منبر طلاب🔰🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
🏴 متن سخنرانی ویژه محرم سخنرانی استاد عالی – اوّل محرم 98 تسلیت عرض می کنیم ایام سوگواری سید الشهداء رو خدمت همه عزیزان حاضر در جلسه. ان شاء الله که این ایام را بتوانیم عرض ادب کنیم به ساحت مقدس سیدالشهداء علیه السلام و استفاده کنیم از رزقهایی که به طور خاص در این ایام خداوند متعال فراهم کرده است؛ رزق اشک، رزق حزن، رزق تولی و تبری، رزق شفاعت سید الشهداء علیه السلام، رزق معیت و همراهی با امام حسین علیه السلام. بتوانیم استفاده کنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد (اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم) یکی از اساتید می گفت من به دین هلال ماه محرم مشتاق تر هستم از دیدن هلال ماه رمضان با این که مؤمنین معمولا استهلال می کنند و به دنبال این هستند که هلال ماه رمضان را ببینند که از همان ابتدا استفاده کنند، خدا رحمت کند ایشان را می گفت من به دیدن هلال ماه محرم شوقم بیشتر هست. چون انسان در ماه محرم به طول ملموس و محسوس در همین چند روز تا عاشورا یک عشق و محبتی را در خودش حس می کند که تجدید شده، باورهایش تقویت شده، گردگیری می شود، غفلتها از او رفع می شود، با این اشک شستشو می شود. انسان خودش با تجربه یک چیزی را در این چند روز تا عاشورا در دل خود حس می کند که ایمان در او تقویت می شود، و به اهل بیت نزدیکتر می شود. از این جهت ایشان می گفت من به دیدن هلال ماه محرم شوقم بیشتر هست تا ماه رمضان. ان شاء الله که به برکت امام حسین علیه السلام بتوانیم استفاده ی کامل را از این ایام ببریم. من چون جلسه اول است اجازه می خواهم به عنوان ورود به بحث چیزی را خدمت شما عرض کنم ان شاء الله از روزهای آینده یک بحثی را که مناسب باشد توفیقش را خواهیم داشت ان شاء الله خدمت شما مطرح خواهم کرد. 🔹 کسانی که می خواهند به قرب خدا برسند به دو صورت می توانند به قرب برسند هم با عبادات هم با بلاها. هم عبادت انسان را رشد می دهد هم بلاها اگر انسان از آن استفاده کند آدم را رشد می دهد. منتهی عباداتی که ما انجام می دهیم می توانند دو آسیب داشته باشند؛ یکی اینکه عبادات می توانند ما را دچار غرور و عجب بکنند با اینکه عبادات برای این است که انسان در خانه خدا متواضع باشد، بشکند، خاضع شود اما ما ضعیف هستیم. تا چهارتا قطره اشکی می ریزیم چندتا نماز می خوانیم، چهار هفته جمکران می رود کم کم از خدا طلبکار می شود و دچار عجب و غرور می شود. چه بسا لحن حرف زدنش با خدا طلبکارانه بشود که خدایا من آمدم ها! دیگه حالا نوبت تو است. گاهی این شکلی می شود. ادامه دارد👇👇 ✅ کانال محتوایی منبر طلاب🔰🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
در یک نقلی هست که حضرت ایوب که انواع و اقسام بلاها را کشید، وقتی که در یک بلایی اموالش از بین رفت، گفت خدایا صبر می کنم و شکر. بعد از مدتی در یک بلای دیگری فرزندانش از دنیا رفتند. گفت خدایا صبر می کنم، امانتی بود که به من دادی و از من گرفتی صبری می کنم و شکر. در یک بلای دیگری مبتلای به بلاهای جسمی شد و زمینگیر شد. گفت خدایا صبر می کنم و شکر. یواش یواش بعضی ها شروع کردند در مورد ایشان شایعه درست کردن که ایوب یک گیری در کارش با خدا هست که از در و دیوار برایش می بارد. یک مشکلی دارد. شروع کردند اینطوری آبرویش را بردن. در این نقل دارد که عرض کرد خدایا! اموالم از بین رفت، صبر کردم، فرزندانم از بین رفتند صبر کردم. خودم مبتلا به بلاهای جسمی شدم، صبر کردم. اما این یکی را دیگر نمی توانم که با آبرویم دارند بازی می کنند. این را دیگر نمی توانم صبر کنم. خطاب رسید ایوب! آن قبلی ها را هم تو صبر کردی یا ما توفیق صبر به تو دادیم!؟ اینکه می گویی صبر کردم، صبر کردم، صبر کردم، این را نمی توانم، مگر قبلی ها را تو بودی؟! آدم لحن حرف زدنش تا چندتا کار خوب و عباداتی انجام می دهد با خدا عوض می شود. اگر دعایی کرد و مستجاب نشد از خداوند گله مند می شود. ای چه بسا حتی بعضی ها با اهل بیت قهر می کنند که چرا مثلا ما که در خانه شما هستیم، ما که عزاداری می کنیم، ما که همه اش این شکلی هستیم چرا وقتی یک چیزی می خواهیم برای ما جور نمی شود. خدا رحمت کند حافظ را در یک غزلی به قدری زیبا این درس را داده است. اول شروع می کند با یک لحن طلبکارانه ای با خدا حرف زدن. می گوید: دیری است که دلدار پیامی نفرستاد ننوشت پیامی و سلامی نفرستاد صد نامه فرستادم و آن شاه سواران پیکی ندوانید و کلامی نفرستاد افسوس که آن ساقی شکر لب سرمست دانست که مخمورم و جامی نفرستاد هرچند زدم لاف کرامات و مقامات هیچم خبر از هیچ مقامی نفرستاد همه اش گله است. بعد آن آخر درس خودش را می دهد. می گوید: حافظ به ادب باش که واخواست نباشد گر شاه پیامی به غلامی نفرستاد تو داری خدا را مؤاخذه می کنی؟ تو کی هستی؟ مگر تو چه کار کردی؟ مگر با او چه کار کردیم که از خدا طلبکاریم؟ مگر بر عزت خدا افزودیم؟ مگر ما چیزی به خدا دادیم؟ اگر هم کاری کردیم برای خودمان کردیم. چرا آدم طلبکار است؟ تازه اگر اعمال ما را خدا بخواهد مو را از ماست بیرون بکشد و ترازوی دقیق بگذارد، حالا گناهانمان هیچ، اصلا خدا حساب نکند، کارهای خوبمان را بخواهد خدا نزد کارهای امیرالمؤمنین بگذارد کم می آوریم! امیرالمؤمنین که نه، پیش کارهای سلمان بگذارند، نمازمان را کنار نماز سلمان بگذارند از همین نمازمان باید استغفار کنیم. یعنی سرمان پایین می افتد که این چه نمازی بود؟ این نماز توهین به خدا است! شما با یک بچه ی پنج ساله حرف می زنی یا او با شما حرف می زند و شما مدام صورتت این طرف و آن طرف باشد، این بچه ناراحت می شود می گوید بابا! من دارم با تو حرف می زنم، ناراحت می شود. آن وقت ما درنماز مدام دلمان این طرف و آن طرف است. خدا به رویمان هم نمی آورد می گوید باشد من قبول دارم. خب اگر خدا بخواهد به همین مؤاخذه کند همین گناه است. توهین است. ادامه دارد 👇👇 ✅ کانال محتوایی منبر طلاب🔰🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
خدا رحمت کند آیت الله مدنی شهید محراب را. ایشان یک شب بیست و سوم ماه رمضان در مصلای تبریز همه ی جمعیت نشسته بودند ایشان اول بسم الله بعد از خطبه گفت مردم تبریز! شما همه از من بهتر هستید؛ چون شما امشب آمده اید از گناهانتان استغفار کنید، معلوم می شود یک کارهای خوبی کرده ای و خیالتان از آنها راحت است و آمده اید از گناهانتان استغفار کنید. اما من آمده ام امشب از همان کارهای خوبم استغفار کنم! خیالم از همانها راحت نیست. عبادات ما اگر خدا بخواهد ترازوی دقیق بگذارد و مو را از ماست بکشد کم می آوریم. البته خدا را شکر می کنیم که همینها را هم انجام می دهیم اما این دیگر کلاس برای خدا گذاشتن و ناز کردن و منت کشیدن و عجب و غرور ندارد. عبادات یک چنین آسیبی می توانند داشته باشند. اما بلاها نه. بلا منم منم برای انسان نمی آورد بلکه آدم را می شکند. انسان در بلا و مریضی و قرض و قسط و فشار و مشکلات زندگی و مصیبتها همه اش التماس است و خدا خدا. می گوید خدایا به دادم برس، خدایا کمکم کن. انسان می شکند و دیگر منم منم ندارد. پیغمبر اکرم به عیادت سلمان که مریض بود رفتند. پیغمبر فرمود سلمان! خدا در این مریضی سه چیز به تو می دهد. نه اینکه این سه چیز فقط مال سلمان باشد. بلکه کلا در مریضی سه چیز خدا می دهد: یکی اینکه انت من الله بذُکر؛ مدام خدا خدا می کنی، به یاد خدا هستی. خب این خیلی چیز خوبی است. انسان می شکند و التماس می کند در خانه خدا. یکی از فایده های بلاها همین است که انسان را در خانه ی خدا می کشاند. دوم اینکه دعاؤک فیها مستجاب؛ دعایت در مریضی مستجاب است. یکی از آداب عیادت مریض این است که انسان وقتی عیادت مریض می رود، به مریض بگویید که برای شما دعا کند. علاوه بر اینکه شما برای مریض دعا می کنید به او بگویید برای شما دعا کند چون دعاؤه کدعاء الملائکه. دعایش مثل دعای ملائکه است. خدا مریض را قبول دارد. چون افتاده است. چون از پا افتاده است. و سوم اینکه لا تدع العلة علیک ذنبا الا حطته؛ این مریضی است باعث می شود که گناهان قبلی است پاک بشود. در روایات ما خیلی داریم که مریضی ها و دردهایی که انسانها می کشند خدا این را کفاره ی گناهانشان قرار می دهد که در همین دنیا پاک شوند. بستگی دارد به نوع دردها و مریضی ها. در روایت هست که حمّی لیلة کفارة سنة؛ یک شب تب، کفاره ی یک سال گناه است. حالا آن تب هم ممکن است به خاطر این باشد که مثلا خودم یک جایی حواسم نبوده و ناپرهیزی کرده ام و باعث شده ام که سرما بخورم، عیبی ندارد، خدا میگوید بالأخره داری درد می کشی، من همین را کفاره ی گناهانت قرار می دهم. حالا مقصودم آن اولیش هست که فرمود سلمان اولین چیزی که خدا در این مریضی به تو می دهد این است که به یاد خدا هستی و منم منم نداری.همه اش خدا خدا است، التماس است. اگر این بلاها نبود در روایت دارد که آدمها سر جلوی خدا هم خم نمی کردند و نمی شکستند، مغرور می شدند. امام صادق علیه السلام فرمود اگر سه چیز نبود آدمها حتی جلوی خدا هم سر خم نمی کردند. لولا ثلاث لابن آدم ما طأطأ رأسه شیء؛ الفقر و المرض و الموت. یکی فقر و یکی مریضی و یکی مرگ. فقر باعث می شود انسان التماس کند، مریضی باعث می شود انسان التماس کند. مرگ باعث می شود که انسان بفهمد مرگ در کار است، التماس کند، عجز داشته باشد. من از خود شما بزرگواران سؤال می کنم اگر این سه چیز نمی بود در دنیا این سه بلا را خدا خلق نمی کرد یعنی نه کسی فقیر می شد، همیشه مرفه بود و هرچه می خواست برایش مهیا بود، همیشه سالم بود و هیچ وقت مریض نمی شد و همیشه هم جاودانه بود و هیچ وقت نمی مرد خب چنین کسی اصلا جلوی خدا سر خم می کرد؟! این دیگر غمی نداشت که التماسی بکند. یکی از فواید بلاها این است که انسان را می شکند. مجذوب تبریزی یک شعرهایی دارد که خیلی زیباست. انصافا زیباست که گاهی مواقع بعضی از این خواننده ها این اشعار را می خوانند ولی توجه به معانیش نیست. می گوید: یک شب آتش در نیستانی فتاد سوخت چون عشقی که بر جانی فتاد آتش در نیستان افتاد. مقصودش از آتش، آتش بلاهاست و نی در ادبیات عرفانی یعنی انسان. که اول مثنوی مولوی هست که بشنو از نی چون حکایت می کند از جدایی ها شکایت می کند. نی مقصود انسان است که توخالی است اما سر و صدایش زیاد است البته یک سوزی هم دارد مثل نی. یک شب آتش در نیستانی فتاد. بلا افتاد به جان انسان سوخت چون عشقی که بر جانی فتاد. نی به آتش گفت … انسان به بلا گفت نی به آتش گفت کین آشوب چیست؟ چرا به جان من افتادی ادامه دارد 👇👇 ✅ کانال محتوایی منبر طلاب🔰🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
مر تو را زین سوختن مطلوب چیست؟ چه حکمتی داشت که این بلاها را خدا خلق کرده است. خداوند متعال می توانست دنیایی خلق کند که در آن بلا نباشد. عالمی خلق کند که هیچ رنجی در آن نباشد کما اینکه عوالم اینطوری خلق کرده است. الان عالم ملائکه هیچ رنجی ندارد. در بهشت هیچ رنجی نیست. پس خدا بلد بود. اینطور نیست که خدا می خواست یک عالم بی رنج و بلا و دردی خلق کند اما عاجز شد یا از باب سوء مدیریت از دستش در رفت و این شد!! نخیر!! خدا از اول عالم دنیا را با همین بلاهایش خلق کرد، حکیمانه هم بود نی به آتش گفت کین آشوب چیست؟ مر تو را زین سوختن مطلوب چیست؟ چرا به جان من افتادی و ما را می سوزانی گفت آتش بی سبب نفروختم دعوی بی حاصلت را سوختم این ادعاهای منیت تو را می خواهم از بین ببرم. این منم منمت را می خواهم بزنم. زانکه گفتی من نیم با صد نمود همچنان در بند خود بودی که بود پس یکی از فرق های بلا با عبادات این است که عبادات می تواند انسان را دچار غرور بکند ولی بلا انسان را می شکند و از این جهت ارزشمند است. ادامه دارد 👇👇 ✅ کانال محتوایی منبر طلاب🔰🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
دومین فرق بلا با عبادات این است که عبادات اعمال ما است؛ نماز ما، روزه ی ما، حج ما، خمس ما، زکات ما، قرآن خواندن ما. عبادات عمل ما است و عمل ما به اندازه ی خود ما است. تا بی نهایت آدم را بالا نمی برد. مگر اعمال ما چیست؟ مگر نماز ما چیست که ما را تا ملکوت اعلی و تا سدرة المنتهی ببرد؟! اعمال ما به اندازه ی خود ما است. نردبان قله ها نیست. تا بی نهایت ما را نمی برد اما بلاها از طرف خدا است، از بالا است. از این جهت آدم را خیلی بالاتر می برد البته به شرطی که انسان بتواند از بلاها استفاده کند. خدا رحمت کند مرحوم حاج اسماعیل آقای دولابی را. از اهل معرفت بود از آدمهای بزرگوار و باعظمتی بود. ایشان یک جمله ی معروفی داشت می گفت خداوند متعال برای اینکه آدمها را در دنیا جذب کند سه چیز دارد؛ هم تار دارد هم تور دارد هم تیر دارد. تار خدا صداها و نغمه های زیبا و ملکوتی است در این دنیا برای جذب آدمها. یک صدای زیبای قرآن، تلاوت زیبای قرآن، یک صدای قشنگ مداحی، یک صدای زیبای دعا و مناجات که دل آدم را گاهی مواقع می برد و می کَند. این تار خدا است. تور خدا آن مناسبتهایی است که خداوند متعال مشتری برای خودش جلب می کند مثل شبهای قدر، محرمها، اینها تور خدا است که بنده ها در آن بیفتند و مشتری برای خدا جمع شود. ما که در محرم دور هم دیگر جمع می شویم امام حسین را که بالاتر نمی بریم؟! امام حسین به بالاترین مقام رسیده است. ماها اینجا خودمان جذب خدا می شویم، جذب امام حسین می شویم. اینها تور است که خدا برای خودش مشتری جذب می کند. مناسبتهایی که هست. یا همسر خوب، دوست و رفیق خوب، یک کتاب خوب، یک مجلس خوب اینها تورهای خدا است که مناسبتهایی است که انسان با آنها جذب خدا می شود. گاهی مواقع یک کتاب خوب می خواند زندگیش عوض می شود من خدمت رفقا عرض کرده ام به خصوص دوستان جوان اگر می توانید این کتاب زندگی شهید ابراهیم هادی را بخوانید. این از آن کتابهایی است که اگر انسان بخواند چه بسا زندگیش عوض بشود. بعد از آن زندگیش طور دیگری شود. رضوان خدا بر او باد. یک آدم جوان پاک خود ساخته ی باعظمتی بود که اگر الان زنده بود از بزرگترین فرماندهان جنگ بود. منتهی آن موقع بی نام و نشان بود و بی نام و نشان هم شهید شد منتهی خدا نخواست که گمنام باقی بماند و در این سالهای اخیر اسمش زنده شد. اینها تورهای خدا است. اما ایشان (حاج اسماعیل) می گفت تیر خدا، بلاها است. بلاها تیری است که خدا نشانه می گیرد و بعضی ها را می زند. نشانه می گیرد ها! اینطوری نیست که خدا یک تیری در تاریکی انداخته و به تو خورده است. نخیر. نشانه گرفته و زده است به تو. و لذا در فرهنگ قرآن به بلا گفته می شود مصیبت یعنی تیری که اصابت کرده است. یعنی تیر نشانه گرفته که اصابت کرده است. شما ببینید شکارچی وقتی شکار می رود کفتار و شغال و گرگ را نمی بیند که نشانه بگیرد. با او کاری ندارد. آهو را می بیند و نشانه می گیرد و می زند. خدا تو را دیده و این بلا را فرستاده است. کسی که آن بلا به او رسیده بداند این نشانه گرفته است. تیر در تاریکی نبود که شانسی به تو خورد. و لذا کسانی که اهل معرفت بودند، کسانی که چیز حالیشون بود اگر بلایی به سرشان می آمد شکر می کردند. ما خیلی هنر کنیم صبر می کنیم در بلا و کفر نمی گوییم. این خیلی خوب است البته که انسان صبر کند اما کسانی که اهل معرفت بودن نه فقط صبر می کردند بلکه شکر می کردند. امام سجاد در صحیفه ی سجادیه می گوید خدایا شکر من را بر بلاها بیش از شکر من بر نعمتها قرار بده. اللهم اجعل شکری لک علی ما زویت عنی اوفر من شکری ایاک علی ما خولتنی. حتی شکر می کردند. ادامه دارد 👇👇 ✅ کانال محتوایی منبر طلاب🔰🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
خدا رحمت کند آیت الله بافقی را. شیخ محمدتقی بافقی. عاشق امام زمان بود. اگر قم رفتید برای زیارت حرم حضرت معصومه سلام الله علیها در مسجد بالاسر، قبر ایشان آنجا است. کنار قبر مرحوم آیت الله حائری یزدی و بزرگان دیگری که آنجا دفن هستند. حتما سر قبر ایشان هم فاتحه ای بخوانید. ایشان کسی بود که با رضاخان در قضیه کشف حجاب در افتاد که خانواده ی رضاخان می خواستند بی حجاب وارد حرم حضرت معصومه بشوند هیچ کس جرأت نمی کرد، شوخی نبود، کسی جرأت نمی کرد به خانواده ی رضاخان تو بگوید. این پیرمرد رفت جلو گفت اگر مسلمان نیستید، پس در حرم چه می کنید؟ اگر مسلمانید چرا اینطور می خواهید وارد حرم بشوید. جلویشان ایستاد. اینها خبر دادند به رضاخان که در تهران بود که یک شیخی اینطور جلوی ما ایستاده است. رضاخان خودش با یک کامیون ارتشی آمدند. آمدند و گفتند این شیخ را بیاورید. مرحوم بافقی را آوردند در حرم حضرت معصومه و او شروع کرد با باتوم و لگد به او زدن. هیچ کس هم نبود از او دفاع کند. او فقط زیر آن چوبها و باتومها و لگدهایی که میخورد فقط می گفت یا صاحب الزمان. عاشق امام زمان، واقعا عجیب بود. در عین حالی که آدم شجاعی بود و این چنین در افتاده بود. بعد هم او را از قم به شهر ری تبعید کردند که خدا رحمت کند امام راحل در جوانیش هروقت می رفت تهران برای حرم حضرت عبدالعظیم و زیارت به دیدن ایشان هم می رفت. حوزه ی علمیه ی قم را وقتی آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی می خواست تأسیس کند پشت سرش ایشان بود می گفت حاج آقا شما مرجع تقلید هستید شما بیفت جلو هرجا از جهت مالی کم آوردید من می روم از امام زمان میگیرم. شما نترس. واقعا همین طور بود می رفت جمکران از حضرت می گرفت. من اگر بخواهم در مورد ایشان بگویم یک منبر فقط در مورد ایشان باید بگویم. ایشان آخر عمرش در پیرمردی سکته کرده بود و زمینگیر شده بود. بعد از چند روز سکته ی دومی کرد و دستهایش هم از کار افتاد یعنی باید غذا دهانش می گذاشتند، این طرف و آن طرف می بردنش، خیلی عذر می خواهم برای دستشویی و اینها خیلی مشکل پیدا می شود. یک نفر به عیادت ایشان رفت. گفت حاج آقا حالتان چطور است؟ حالا ببنید در این بلا و سختی با آن لهجه ی غلیظ یزدی اش گفت الحمدلله از این دیگر بهتر نمی شود. از صبح تا حالا ناز دستهایم را می کشند می گویند دستها دیگر کار نکنید ما لقمه دهانت می گذاریم. از این بهتر نمی شود. بعضی ها هستند در بلا شاکر هستند. به هر حال تیر خدا به تعبیر ایشان همان بلاها است که خدا نشانه گرفته است. لذا بعضی از خوبان اگر مدتی دچار بلا نمی شدند می ترسیدند که نکند از چشم خدا افتاده ایم و خدا دیگر ما را نمی بینید، این تیر نیامد. شیخ بهایی در یکی از شعرهایش خیلی قشنگ گفته است. می گوید: شد دلم آسوده چون تیرم زدی ای سرت گردم چرا دیرم زدی ادامه دارد 👇👇 ✅ کانال محتوایی منبر طلاب🔰🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
ترسیدم از چشمت افتاده باشم حالا می بینم نه از چشمت نیفتاده ام. الله اکبر. بعضی ها چطوری هستند اصلا نگاهشان به عالم طور دیگری است. اینها هیچ وقت کم نمی آورند. در سختی ها و بلاها هم شاکر هستند و کم نمی آورند چون نگاهشان اینطوری است. البته خدا هم کمکشان می کند و هیچ کجا درمانده نمی شوند. این طور آدمها به والله العلی العظیم هیچ موقع درمانده نمی شوند. در سخت ترین بلاها. نه اینکه بلا نیست، بلا می کشند اما درمانده نمی شوند، خوشند، آرامش دارند، مضطرب نمی شوند، نگران نمی شوند، نمی برند. اینطور آدمها این شکلی هستند پس عرض کردیم هم با عبادات می شود رشد کرد و بالا رفت هم با بلاها. اما عبادات دو تا عیب می تواند داشته باشد یکی اینکه غرور بیاورد، دوم اینکه عبادات ما به اندازه ی ما است، نردبان قله ها نیست، تا بی نهایت نمی برد اما بلاها هم عجب و غرور نمی آورد و آدم را می شکند هم چون از طرف بالا می آید آدم را خیلی بالا می برد اگر بتواند درست استفاده کند. تیری است که از بالا می آید، از طرف خدا. اینها بلاهای ما است. بلاهای ماها است که اگر درست استفاده کنیم این چنین است. تا چه برسد به بلاهای اولیای خدا. بلاهای معصومین با بلاهای ما ها یک فرقی دارد؛ ما اگر درست استفاده کنیم خودمان بالا می رویم اما بلای معصوم علاوه بر اینکه او در این بلا بالا می رود دست دیگران را هم می گیرد و بالا می برد. فرق بین بلای اولیای خدا و بلای دیگران این است. ما در بلا اگر بتوانیم صبور باشیم، خودمان فقط بالا می رویم اما اولیای خدا در بلا، که نه فقط صبور هستند که شاکر هستند یک سفره ای پهن می کنند که دیگران هم سر آن سفره بهرمند بشوند و بالا بیایند. این را من نمی گویم. امام صادق علیه السلام می فرماید. این روایت در اصول کافی است از کلیدهای معارف است. خیلی روایت زیبایی است. در باب صبر اصول کافی امام صادق در مورد بلای حضرت یوسف فرمودند که برادرانش وقتی او را در چاه انداختند بلای یوسف شروع شد. بیست سال از آن به بعد یوسف از پدر و خانواده اش جدا شد. خب در آن چاه شاید خطر مرگ بود که اگر کاروانی نمی آمد نجاتش بدهد و برادرانش هم شاید به همین قصد در چاه انداختند. بعد این پیغمبرزاده را بردند در بازار مصر به عنوان برده فروختند. بعد در خانه ی زلیخا دچار آن مشکلات شد. تهمت خورد و زندانی شد و تا چندین سال زندانی بود. اما خداوند متعال به پاس بلاکشی این بنده ی خوبش که در دل بلا صبر می کرد، شکر می کرد، بندگی می کرد، گله از خدا نداشت، با خدا قهر نبود امام صادق می فرماید رحم به امة به واسطه ی او رحمت بر یک جامعه ای فرستاد، دست یک جامعه ای را گرفت و بالا آورد. یک جامعه ای از بلای یوسف بهرمند شدند. شما می دانید همان زمان حضرت یوسف جامعه مصر قحطی و بلا از سرشان رفع شد به واسطه ی یوسف. برادران حسودش که او را در چاه انداخته بودند و مستحق جهنم بودند چون می خواستند بکشند ولی خدا را آنها هم توبه کردند و برگشتند به واسطه ی یوسف. پدرش یعقوب هم که در این مدت کمرش خم شده بود از گریه و چشمانش نابینا شده بود به مقاماتی رسید به واسطه ی یوسف. یعنی یکی در بلا قرار گرفت یعنی یوسف اما یک جمعی بهرمند شدند و بالا رفتند. حالا من از شما سؤال می کنم. اگر به فرموده ی امام صادق بلای یوسف باعث شد که یک سفره ی رحمت پهن شود و یک امت و جامعه ای بهرمند شد بلای سید الشهداء که بزرگترین بلا در این عالم است در بین تمام انبیاء و اولیاء، مصیبةً ما اعظمها و اعظم رزیتها فی الاسلام و فی جمیع السموات و الارض شوخی نیست تمام انبیای بزرگ در مصیبت سید الشهداء گریه می کردند و در کنار بلای او بلای خودشان را ناچیز می دیدند، خب اگر خدا برای بلای یوسف یک سفره ی رحمت برای جامعه ای پهن کرد برای بلای سید الشهداء چه سفره ای پهن می کند؟! که بزرگترین بلا و سنگین ترین بلا بود، خدا تمام درهای رحمتش را باز می کند، تمام درهای رحمتش!! و تا قیامت همه استفاده می کنند نه فقط جامعه ی زمان امام حسین علیه السلام و امام حسین شد باب رحمة الله الواسعه باب رحمت وسیع خدا که همه ی رحمت را خدا به واسطه ی او فرستاد که حسین ما! اگر تو که بنده ی ما هستی همه چیزت را در راه ما دادی منی که خدای تو هستم هم همه چیزم را برای تو می دهم. تو که بنده هستی همه چیزت را دادی و من اوفی بعهده من الله کی وفادارتر از خداست؟ من که وفادارتر هستم من هم همه چیزم را می دهم آن وقت در دستگاه امام حسین همه چیز هست. آن وقت در این دستگاه همه چیز گیر آدم می آید و به بالاترین مقام در همین دستگاه امام حسین می توان رسید. به واسطه ی بلای امام حسین بیاید بهرمند شود. یک سفره ی رحمت امام حسین پهن کرد که همه بهرمند شوند. ادامه دارد 👇👇 ✅ کانال محتوایی منبر طلاب🔰🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
از این سفره ی بلا که او بلا را کشید اما خدا به واسطه ی او این رحمت را نازل کرد که هر کس با حسینم باشد من او را تا بالاترین مقامات می رسانم. به هر شکلی. گریه کنش باشد، سینه زنش باشد، سیاه پوشش باشد، مجلس برایش بگذارد و در مجلسش شرکت کند، به هر شکل. خدا رحمت کند در قم تا همین چند سال قبل هم بود یک حاج شیخ عبدالله پیاده بود البته فامیلیش بختیاری بود اصلیتش بختیاری و مال لرهای بختیاری بود منتهی چون ایشان خیلی سفرهای زیارتی را می رفت و همیشه هم پیاده می رفت معروف بود به حاج شیخ عبدالله پیاده. از اولیای خدا بود آیت الله بهجت و آیت الله بهاء الدینی و خوبان او را می شناختند و می گفتند ایشان طی الارض هم دارد. گاهی مواقع از قم به مشهد، از مشهد به کربلا از کربلا به نجف و همه اش هم پیاده البته عرض کردم کسانی که می شناختند می دانستند این آدم خیلی چیزها دارد. بیست سی سال آخر عمرش در قم بود ولی اوائل در نجف و کربلا زندگی می کرد. خود ایشان می گفت من آن موقعی که در نجف بودم و در کربلا و در آن شهرهای عراق، در محرم که می شد جلسه ای که برای سیدالشهداء بود یک آقایی بود می آمد از عربها، می آمد در مجلس شرکت می کرد. میگفت من هرچه نگاهش می کردم این نه گریه می کرد، نه سینه می زد، نه سخنرانی گوش می کرد، نه روضه گوش می کرد، فقط چایی می خورد و غذا می خورد فقط دنبال این بود که یک چیزی بخورد. حاج شیخ عبدالله پیاده می گفت من از او بدم می آمد. خب معنا ندارد که آدم در مجلس امام حسین فقط دنبال همین باشد. می گفت از او بدم می آمد. می گفت با نگاه متنفرانه ای به او نگاه می کردم. تا اینکه گذشت و ما آمدیم ایران. می گفت بعد از چند سال که ایران بودم یک مرتبه در قم رفته بودم حسینیه کربلایی ها. نشسته بودم دیدم دِ!! همان آقا اینجا هم هست!! همان آقایی که من از او بدم می آمد. گفتم مار از پونه بدش می آید دم لونه اش سبز می شود! اینجا هم آمده است. گفت به همان شکل نگاهش می کردم. یک چند مدت این بنده خدا از دنیا رفت. حاج شیخ عبدالله پیاده می گفت برزخ و عالم قبرش را به من نشان دادند. آدمی بود که اهل این حرفها بود. می گفت دیدم وضعش خیلی خوب است!! به او گفتم خیلی وضعت خوب است!! گفت حاج شیخ عبدالله! این را امام حسین به من داده گفته تا قیامت اینجا باش، این مال برزخت هست در قیامت بهترش را به تو می دهم. حاج شیخ عبدالله می گوید به او گفتم ما که از تو چیزی ندیدیم!؟ نه گریه ای، نه اشکی، نه سینه زدنی!! فقط می آمدی چایی می خوردی!؟ برگشت با تندی به من گفت شیخ عبدالله! مگر من چایی غیر امام حسین را هم می خوردم؟! گفت فهمیدم که این اینطور نبود که چایی نخورده باشد. میای چایی امام حسین را بخورد. نه اینکه غذا نخورده باشد می آید غذای امام حسین را بخورد. و امام حسین با همینها هم کار دارد. هرکس به هر شکلی در مجالس اباعبدالله ارتباط با سیدالشهداء داشته باشد این تحت سرپرستی امام حسین قرار می گیرد. خدا امام حسین را اباعبدالله کرد. نه عبدالله. آن که معلوم است عبد خدا است، اما اباعبدالله است. کسی اگر می خواهد بنده ی خوب خدا باشد امام حسین باید ابش (پدرش) باشد، سرپرستش باشد، باید زیر نظر امام حسین باشد و آن کسانی که زیر خیمه ی امام حسین می آیند اَبشان امام حسین است البته شکی نیست که آن کسی بیشتر استفاده می کند –چون استفاده از این خوان رحمت متفاوت است، افراد به صورت متفاوت استفاده می کنند- کسی بیشتر استفاده می کند که بیشتر سوز داشته باشد و هم رنگ با خود سید الشهدا شده باشد. امام حسین بیشترین دردها را کشید. روز عاشورا انواع و اقسام بلاها را کشید. برای خودش، بچه هایش، خانواده اش، اصحابش، دوستانش همه چیز را کشید. کسی شبیه تر به امام حسین می شود که سوز بیشتری در دلش باشد. شما در قرآن این را دیده اید که یوسف وقتی بیست سال دچار بلا شد، برادرانش که غافل بودند، برادرانش که هیچ، اصلا شاید خوشحال هم بودند که یک مزاحمی از سرشان کم شد، رفتند دنبال کار و کاسبی و زندگیشان. اما در طول بیست سال بلاکشی یوسف چه کسی بود که اشک چشمش خشک نشد، آنقدر گریه کرد که به فرموده ی قرآن کور شد و کمرش خم شد. دائم به فکر یوسف بود؟ یعقوب بود. ادامه دارد 👇👇 ✅ کانال محتوایی منبر طلاب🔰🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
یعقوب نماد یک نفر هست که یاد ولی خدا است. و از همه هم بیشتر بهره برد. الان زمانی است که امام زمان در متن بلا است. ولی خدا امام زمان الان بالاترین بلاها را دارد می کشد. با آن قلب رئوف و دل مهربانش در طول تاریخ همه ی ظلمها را می بیند ولی دستش بسته است نمی تواند کاری بکند، نمی تواند بیاید. باید درد بکشد. من و شما دوتا ظلم می بینیم خواب از چشممان می پرد، دلمان درد می گیرد که چرا اینطور است. او با آن قلب مهربانش در طول تاریخ خبر از همه ی ظلمها دارد. خب خیلی سخت است، خیلی درد می کشد. حالا اگر کسی از ما ها صبحمان شب می شود شبمان صبح می شود اصلا یاد ولی خدا نیستیم که الان در بلا است، خب اگر اینطور باشد ما دیگر نمی توانیم خیلی خودمان را امام زمانی بدانیم. چون ما سنخیتی با او نداریم. او در بلا است و ما در راحتی، در غفلت. بدون یاد او. در قضیه ی عاشورا هم همین است کسی حسینی تر هست که سوز بیشتری داشته باشد. بعضی از اوقات سؤال می کنند که در این ایام چه کار کنیم و چه عملی انجام دهیم؟ از امروز که روز اول محرم است تا آخر محرم بلکه تا اربعین این چهل روز که چله ای هست –حالا من نمی خواهم از این تعبیر چله استفاده کنم – که واقعا در این چله می تواند یک آدم دیگری شود. چهل روز که هیچ، تا همین ده روز و تا عاشورا هم می تواند چیز دیگری شود با همه ی بدیها و آلودگی هایش اما چه کار کنیم؟ چه عملی هست، چه دستور العملی هست؟ من همیشه این را عرض کرده ام مهمترین عمل در این چهل روز یا در این ده روز، حزن است، اشک است، سوز است. به هر بهانه ای شده انسان به یاد امام حسین حزنی داشته باشد، اشکی داشته باشد، سوزی داشته باشد. اگر می تواند زیارت عاشورا بخواند از راه زیارت، اگر می تواند کربلایی برود از راه کربلا، اگر می تواند در مجلس روضه که معمولا بیشترین جایی که انسان می تواند حزن پیدا کند در مجلس روضه است. در مجلس روضه شرکت کند حداقل در روز یک بار شرکت کند. چون مجلس روضه می دانید یک جمع است و در جمع اگر خود آدم هم حال نداشته باشد ممکن است یک دل سوخته ای باشد که او آدم را به جایی برساند. آدم را به نوایی برساند. یک دل سوخته اگر باشد. خدا رحمت کند مرحوم رسول ترک را من نمی خواهم در مورد ایشان صحبت کنم شما همه می دانید. رسول ترک با اینکه سابقه ی خوبی نداشت اما بعد چون مشتری امام حسین شد و امام حسین خریدارش شد در هر مجلسی می نشست آتش می زد به آن مجلس. همینی که اهل هر خلافی بود اما بعدها به جایی رسید، به جایی هم که رسید همه اش با اشک و ناله و آن توبه ی جانانه اش. به جایی رسید که آیت الله سید احمدآقای خوانساری در تهران، صاحب نفس و از اولیای خدا بود، شاید بعضی از افراد مسن این جلسه بعضا مقلد ایشان بودند. سال 63-64 از دنیا رفت بعد از انقلاب. ایشان می گفت مجلسی که رسول در آن باشد من دوست دارم در آن مجلس باشم. رسول وقتی به گریه می افتاد در روضه، آن آخرش به هق هق می افتاد. دیگر نمی توانست خودش را کنترل کند. گاهی مجلس تمام می شد همه می رفتند او نیم ساعت می نشست زانویش در بغلش بود و هق هق کنان گریه می کرد. آنها که می فهمیدند می رفتند بغلش می نشستند. می دانستند که الان خدا به واسطه ی این یک دعا بکند چیز می دهد. یا می رفتند به او می گفتند یک دعایی بکند. گاهی مواقع یک دل سوخته ای در جمع اینچنینی هست از این جهت بهترین عمل در این ایام، همان سوگ و غم و حزن است به خصوص اشک است. این را آدم باید در این ایام دنبال کند. از همه عذر می خواهم همین مقدار بس باشد. اجازه می گیرم از شما که امروز را که روز اول محرم هست روضه ی جلسه از زبان من نباشد. امام زمان روضه بخواند. روضه ی امام زمان را دیده اید؟ زیارت ناحیه را بخوانید این روضه ی امام زمان است. بسیار سنگین است. و من توصیه می کنم این زیارت ناحیه ی مقدسه را هر وقتی نخوانید آن موقعی که انسان بی حال است نخواند. خیلی روضه ی سنگینی است. یک چیزهایی در زیارت ناحیه ی مقدسه است که در هیچ مقتلی نیست. هویت الی الارض جریحا تطؤک الخیول بحوافرها. این در هیچ مقتلی نیست که جد غریبم یا اباعبدالله از اسب افتادی و زیر سم اسبان رفتی. امام حسین علیه السلام دو بار زیر سم اسبان رفت، دو بار. همه ی شهدا بعد از شهادت با اسبان لگدکوب شدند اما امام حسین یک بار بعد از شهادت و یک بار به فرموده ی امام زمان در این زیارت ناحیه موقعی که مجروح بود و افتاد هویت الی الارض جریحا مجروح افتادی تطؤک الخیول بحوافرها اسبها بر تو تاختند. ادامه دارد 👇👇 ✅ کانال محتوایی منبر طلاب🔰🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
روضه ی سنگین امام زمان علیه السلام که شب و روز بر جدش گریه می کند. السلام علی الشیب الخضیب السلام علی الخد التریب السلام علی البدن الصلیب این سلامها را دیده اید؟ اجازه می دهید من فقط ترجمه می کنم. السلام علی الشیب الخضیب سلام بر محاسن خونینت. این محاسن خونین امام حسین عصر عاشورا بود طرفهای غروب. امام حسین خسته شده بود از همه تشنه تر هم امام حسین بود از همه هم خسته تر امام حسین بود. از صبح هر شهیدی افتاد امام حسین او را کشید عقب و در این کشیدن عقبها تیر می خورد. امام سجاد می فرماید بابام وقتی می آمد خیمه وقتی نفس می کشید از لای زره اش خون می آمد. اینقدر تیر خورده بود!! تشنه تر از همه، خسته تر از همه. عصر عاشورا فوقف استریح ساعةً ایستاد لحظه ای نفس تازه کند سنگ خورد به پیشانی اش. سنگی پرت کردند خورد به پیشانی اباعبدالله. وقتی خواست با لباسش آن خون پیشانی را پاک کند تیر سه شعبه و سمی حرمله آنچنان بر سینه ی حضرت نشست که همه ی مقاتل نوشته اند آقا نتوانست از جلو بکشد از پشت کشید و خون فواره زد. دستش را روی این خون گذاشت و به محاسنش کشید. السلام علی الشیب الخضیب سلام بر محاسنت خونینت. که دیگر امام حسین نتوانست روی اسب بنشیند. دیگر طاقت نیاورد. اینجا بود که با ذکر بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله افتاد. السلام علی الخد التریب. سلام بر آن صورتت که بر خاک افتاد. سلام بر صورتت که بر خاک گرم کربلا افتاد. گفت نه ذو الجناح دگر تاب استقامت داشت نه سید الشهداء بر قتال طاقت داشت هوا ز جور مخالف چو قیرگون گردید عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد صورتش را گذاشت روی خاک. در زیارت ناحیه دارد که این صورت بر خاک بود اما نگاهش به خیمه هایش بود. با چشم به خیمه ها نگاه می کرد که چند ساعت بعد این خیمه ها مورد هجوم قرار می گیرد. شروع کرد امام حسین ذکر گفتن. السلام علی الرأس المرفوع. من یک چیزی را عرض می کنم و ختم می کنم که بین شهدای کربلا می دانید که سرها جدا شد. اما تمام سرها بعد از شهادت جدا شد. یک سر بود که هنوز داشت نفس می کشد و ذکر می گفت که از بدن جدا کردند و آن سر مقدس امام حسین بود. هنوز زنده بود. می دانید دلیلش چیست؟ دلیلش در روایات هست که امام حسین را ذبح کردند فانه ذبح کما یذبح الکبش ذبح وقتی است که آن موجود زنده است و سرش را می برند وقتی که از دنیا برود و سرش را ببرند نمی گویند ذبح. آن را می گویند مذبوح . فانه ذبح او را ذبح کردند یعنی هنوز داشت ذکر می گفت و این سر از بدن جدا شد. السلام علی الرأس المرفوع الله اکبر یک مرتبه زینب کبری و بچه ها دیدند این سر رفت بالای نیزه سری به نیزه بلند است در برابر زینب خدا کند که نباشد سر برادر زینب. خدایا به آبروی امام حسین به سر مقدسش فرج مولایمان امام زمان تعجیل بفرما ✅ کانال محتوایی منبر طلاب🔰🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
🏴محرم شد و دلها شکست از غم زینب، دل زهرا شکست باز محرم شد و لب تشنه شد از عطش خاک، کمرها شکست آب در این تشنگی از خود گذشت چله به خون شد دل صحرا شکست قاسم و لیلا همه در خون شدند این چه غمی بود که دنیا شکست فرا رسیدن ماه محرم تسلیت باد🏴
سوم محرم مجلس عزا سبب احیاء قلب نویسنده/ سخنران: حجت الاسلام و المسلمین نظری منفرد «نحمده علی عظیم إحسانه و نیّر برهانه و نوامی فضله و امتنانه، ثم الصلاة والسلام علی سیدنا و نبینا أبی القاسم محمد صلّی الله علیه و علی أهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین و اللعنة الدائمة علی أعدائهم أجمعین إلی یوم الدین.» عن الامام ابی الحسن الرضا(علیه السلام): «مَنْ تَذَکَّرَ مُصَابَنَا وَ بَکَى لِمَا ارْتُکِبَ مِنَّا کَانَ مَعَنَا فِی دَرَجَتِنَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ مَنْ ذُکِّرَ بِمُصَابِنَا فَبَکَى وَ أَبْکَى لَمْ تَبْکِ عَیْنُهُ یَوْمَ تَبْکِی الْعُیُونُ وَ مَنْ جَلَسَ مَجْلِساً یُحْیَا فِیهِ أَمْرُنَا لَمْ یَمُتْ قَلْبُهُ یَوْمَ تَمُوتُ القُلُوب.»[1] سیره اهل بیت(علیهم السلام) در این روزهای آغازین ماه محرم به چند مطلب راجع به عزاداری باید توجه بشود. یک اندوهی که انسان نسبت به امام حسین(علیه السلام) پیدا می‌کند. کسانی که به اهل‌بیت معتقد هستند به‌طور طبیعی این اندوه را دارند. از ابو عماره منشد روایت است: «ما ذکر الحسین(علیه السلام)یوما عند ابی عبدالله»[2] هیچ روزی خدمت امام صادق(علیه السلام) نام امام حسین برده نمی‌شد مگر این‌که «لا یُرَى مُتَبَسّماً إلی اللّیل» حضرت را تا شامگاه کسی خندان نمی‌دید. روایتی در کامل الزیارات است بدین مضمون، حضرت صادق (علیه السلام) به شخصی می فرماید: تو اهل عراقی؟ چطور جدّم حسین را زیارت می‌کنی؟ عرض کرد أنا رجلٌ مشهور، من یک آدم مشهوری هستم از طاغیان و حکام وقت جرأت نمی‌کنم امام حسین(علیه السلام) را زیارت کنم. حضرت به او فرمود که آیا یاد جدّم حسین می‌کنی؟ عرض کرد بله آقا، یاد می‌کنم به‌گونه‌ای که آن روز خانواده‌ی من احساس می‌کنند که من مهموم و پریشان هستم، دیگر میل به غذا ندارم، غذا نمی‌خورم، این پریشانی این‌طور در من تأثیر می‌گذارد. همین همّ و اندوه مرتبه‌ای از مرتبه‌ی به ‌اصطلاح اعتقاد و معرفت انسان است. اجر کسی که برای سید الشهداء(علیه السلام) اندوهگین است در همین رابطه، امام صادق (علیه السلام)می‌فرماید: «نَفَسُ الْمَهْمُومِ لِظُلْمِنَا تَسْبِیحٌ وَ هَمُّهُ لَنَا عِبَادَةٌ وَ کِتْمَانُ أمرنا جِهَادٌ فِی سَبِیلِ اللَّه»‏[3] نفس المهموم، کسی که مهموم است بخاطر مظلومیت ما، آن نفسی که می‌کشد برای او تسبیح می‌نویسند. همین معنا را سید حمیری در اشعارش آورده، او می‌گوید: إِنّی لَأَکْرَهُ أَنْ أُطیلَ بِمَجْلِسٍ * لا ذِکْرَ فیهِ لِفَضْلِ آلِ مُحَمَّدِ ، من دوست ندارم در مجلسی بنشینم که در آن از آل پیامبر یاد نشود. ادامه دارد👇👇 ✅ کانال محتوایی منبر طلاب🔰🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
اهمیت برگزاری مجلس عزای امام حسین (علیه السلام) مسأله‌ی بعد تشکیل مجلس برای اهل‌بیت است، این در روایات هست، یک نوعی نشان دادن علاقه به اهل‌بیت علیهم صلوات الله است. ذیل این حدیثی که خواندم حدیث می‌خوانم، حضرت رضا (علیه السلام) می‌فرماید: «منْ جَلَسَ مَجْلِساً یُحْیی فیهِ أمْرُنا لَمْ یَمُتْ قَلْبُهُ یَوْمَ تَمُوتُ الْقُلُوبُ»[4] کسی که در مجلسی بنشیند که در آن مجلس «یُحْیی فیهِ أمْرُنا» امر ما را زنده نگه دارند یعنی از ما سخن بگویند، قلبش نمی میرد. قیامت هم این‌طور است دیگر «إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَناجِر»[5]، قیامت روزی است که «أَفْئِدَتُهُمْ هَواء[6]، ناکِسُوا رُؤُسِهِمْ [7]تعبیر دیگر قرآن؛ قیامت یک چنین روزی است. شخصی که در جلسه‌ای نشسته ذکر اهل‌بیت می‌شود، روزی که تموت القلوب است، دل او نمی‌میرد. همچنین حضرت به فضیل فرمودند: «إِنَّ تِلْکَ الْمَجَالِسَ أُحِبُّهَا.»[8] من این مجالس را دوست دارم «رَحِمَ‌ اللَّهُ‌ امْرَأً أَحْیَا أمرنا» [9] خدا رحمت کند آن کسی که امر ما را احیاء می‌کند. انواع گریه اساساً گریستن و گریاندن آن مقداری که روایات را در کامل الزیارات، امالی صدوق، ثواب الاعمال صدوق احصاء کردم، به نظرم می‌آید روایات راجع به بکاء در حد تواتر می باشد، یعنی این روایات را انسان ببیند یقین پیدا می‌کند. حال،گریه برای چه؟ چرا ما گریه کنیم؟ این یک نکته‌ای است، گاهی بعضی‌ها مطرح می‌کنند که چرا گریه کنیم؟ گریه یک دوره ای دارد. انسان یک مدتی که یک عزیزی از دستش رفت بعد از گذشت یک مدتی کم‌کم ساکت می‌شود. اشعار منسوب به امیرالمؤمنین (علیه السلام) : إذا انقطعت یوماً من العیش مدَّتی فإن بکاء الباکیات قلیلُ بکاء باکیات کم می‌شود، اندک می‌شود؛ اما این همه سفارش راجع به گریه‌ی برای امام حسین(علیه السلام) و این‌طور هم نیست که گریه‌ی برای امام حسین(علیه السلام) کم شود، شاید در دورانی که بر او عمری گذشته، گریه‌اش از روزهای اول بیشتر باشد، کم که نشده زیادتر هم شده باشد. گریه معرفت گاهی منشأ گریه معرفت است. خدای متعال در آیه آخر سوره‌ی مبارکه‌ی اسراء می فرماید: «قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لا تُؤْمِنُوا» [10]شما ایمان بیاورید یا ایمان نیاورید «إِنَّ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْم»‏ کسانی که علمی به آن‌‌ها داده شده وقتی آیات رحمان بر آن‌ها خوانده ‌می‌شود«یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ یَبْکُونَ وَ یَزیدُهُمْ خُشُوعا»[11]اشک می‌ریزند. یا این آیه که راجع به بعضی از اهل کتاب در سوره‌ی مبارکه‌ی مائده است که خدای متعال می‌فرماید: «تَرى‏ أَعْیُنَهُمْ تَفیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَق» [12]آن عرفان، آن شناخت، آن معرفت باعث می‌شود اشک انسان را جاری کند. ادامه دارد 👇👇 ✅ کانال محتوایی منبر طلاب🔰🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
گریه خوف گاهی منشأ گریه در انسان خوف است، خوف باعث گریه می‌شود، خشیت که یک بخشی از خوف است، بین خوف و خشیت، عام و خاص مطلق است، هر خشیتی خوف است اما هر خوفی خشیت نیست. حدیثی از پیغمبر خدا نقل شده ‌وقتی آیات آخر سوره‌ی مبارکه‌ی زمر را تلاوت می‌کردند، توجه داشته باشید که این‌ آیات آخر سوره‌ی زمر خیلی آیات عجیبی است. «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَ الْأَرْضُ جَمیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ السَّماواتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمینِهِ سُبْحانَهُ وَ تَعالى‏ عَمَّا یُشْرِکُونَ»[13] پیغمبر خدا یک ‌وقتی این آیات را می‌خواندند اصحاب گوش کردند و گریستند. گاهی منشأ گریه خوف است، چون در این آیات «وَ سیقَ الَّذینَ کَفَرُوا إِلى‏ جَهَنَّمَ زُمَراً» [14]هست. گریه درد گاهی منشأ گریه در انسان خوف نیست، معرفت هم نیست، از درد است، گاهی درد به انسان فشار می‌آورد و اشک انسان را بی‌اختیار جاری می‌کند. مثلا یک بیمار در بیمارستان بستری است درد خیلی دارد می‌بینی اشک می‌ریزد، این هم هست. گریه فراق گاهی گریه در اثر فقدان یک عزیزی است یا یک مالی است؛ عزیزش را از دست داده گریه می‌کند. روایت دارد امام سجاد(علیه السلام) یا حضرت کاظم(علیه السلام) در منا داشت عبور می‌کرد، (سابقاً حج که مشرف می‌شدند منا یک مرکزی برای کسب هم بوده)، دیدند که یک زنی کنار یک گاو مرده‌ای نشسته، گریه می‌کند. به او فرمودند که چرا گریه می‌کنی؟ گفت: آقا من همسر ندارم، شوهرم از دنیا رفته چندتا بچه‌ی یتیم دارم شیر این گاو را می‌دوشیدم و می‌فروختم و از این طریق ارتزاق می‌کردم، هیچ سرمایه‌ی دیگری هم ندارم. الان این گاو مرده و من نمی‌دانم چه کنم؟ حضرت دعایی کردند و بلافاصله آن گاو زنده شد. ناگهان این زن فریاد زد مسیح هذا مسیح‌ بن مریم حضرت رفتند لابلای جمعیت و خودشان را پنهان کردند. گاهی گریه برای فقدان یک مالی است یا برای یک عزیزی است که انسان در فراق اوگریه می‌کند. یک خطبه‌ای را مرحوم سید رضیuدر نهج‌البلاغه نقل کرده از امیرالمؤمنین(علیه السلام)، کنار قبر پیغمبر به رسول خدا عرض کرد: «بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ، لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِکَ مَا لَمْ یَنْقَطِعْ بِمَوْتِ أحد سِواک مِنَ النُّبُوَّةِ وَ الْإِنْبَاءِ وَ أَخْبَارِ السَّمَاءِ»[15] بعد در ادامه حضرت می‌فرماید که: من اگر ملامتِ ملامت‌کنندگان نبود آن‌قدر گریه می‌کردم که «أَنْفَدْنَا عَلَیْکَ مَاءَ الشُّئُونِ» که سرچشمه‌ی اشکم بخشکد. انسان گاهی گریه می‌کند برای فقدان عزیز. ادامه دارد 👇👇 ✅ کانال محتوایی منبر طلاب🔰🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
گریه محبت گاهی منشأ گریه محبت است، علاقه است، آن علاقه اشک چشم انسان را جاری می‌کند و انسان را می‌گریاند. یکی از بزرگان می‌فرمودند که یکی از مراجع گذشته، در جلسه‌ی روضه‌ای کنار منبر نشسته بود گریه می‌کرد، آن‌ آقا که روضه می‌خواند گریه می‌کرد من کنارشان بودم زمزمه‌ی ایشان را گوش کردم دیدم به امام حسین(علیه السلام) عرض می‌کند، یا ابا عبدالله من برای ثواب و برای مصائب شما گریه نمی‌کنم، چون دوست‌تان دارم گریه می‌کنم. این علاقه انسان را می‌گریاند. خب همه‌ی این‌‌ها این مراحل پنج‌گانه‌ای که عرض شد و هم اندوه و غم که روایاتش بیان شد، همین طور ذکر و یادآوری را هم روایاتش را خواندیم، مجلس تشکیل دادن را هم روایاتش را بیان کردیم. بکاء که در این فرمایش بود و ابکاء. منشأ تمام این‌ها آن محبت است، این‌ها مبرزات محبت است، این چیزهایی است که محبت این‌ها را بروز داده. و ما چه کنیم که واقعاً محبت‌مان را ابراز بکنیم؟ گریه امام سجاد (علیه السلام) بر مظلومیت سیدالشهداء (علیه السلام) امام سجاد (علیه السلام)همین‌طور اشک می‌ریخت و گریه می‌کرد و وقتی از گریه‌ی آن حضرت سؤال می‌کردند می‌فرمود: «قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ عَطْشَاناً وَ قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ جائعا» به این نکته کمتر اشاره می‌شود که امام حسین (علیه السلام) روز عاشورا هم تشنه بود و هم گرسنه بود، چون همه چیز را بسته بودند بر روی اهل‌بیت «قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ جائعا وَ قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ عَطْشَاناً» [16] البته روز عاشورا امام حسین (علیه السلام) روزه بودند در حال روزه به شهادت رسیدند. اکنون به جهت این‌که بنی‌امیه آن روز را عید ‌گرفتند و روزه می‌گرفتند روزه‌ی روز عاشورا مکروه است. این عامه هم که الان روزه می‌گیرند از جعلیات بنی‌امیه است. حدیثی که در صحاح اهل سنت هست. پیغمبر خدا فرمود: «أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَیْنا» [17] خدای متعال دوست دارد آن کسی که حسین را دوست دارد. دیگر چی بالاتر از این انسان می‌خواهد؟ «أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَیْنا». با این مجالس و محافل، ما می‌خواهیم محبت‌مان را نشان بدهیم و الا ما کجا و امام حسین(علیه السلام) کجا؟! او یکی از خمسه‌ی طیبه‌ای است که خداوند متعال عالم هستی را برای او آفرید. ادامه دارد 👇👇 ✅ کانال محتوایی منبر طلاب🔰🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
روضه: امام حسین (علیه السلام)دیشب را راه می‌آمدند، از قصر بنی مقاتل که حرکت کردند دیشب در مسیر بودند، شب‌ها معمولاً توقف می‌کردند. امروز صبح که حرکت کردند بعد از خواندن نماز صبح، سپاه حر هم در حال حرکت بود، حضرت هم در حال حرکت بودند، یک سواره‌ای از طرف کوفه نمایان شد آمد: «لَمْ یُسَلِّمْ عَلَى الْحُسَیْن»‏ بر امام حسین(علیه السلام) سلام نکرد «سَلَّمَ عَلَى الْحُر» به حربن یزید ریاحی سلام کرد، دست کرد یک نامه‌ای را درآورد به حر داد. حر نامه را باز کرد، عبارتی که ابن زیاد در آن نامه نوشته بود این بود «أَمَّا بَعْدُ فَجَعْجِعْ بِالْحُسَیْنِ وَ لَا تُنْزِلْهُ إِلَّا بِالْعَرَاءِ عَلی غَیرِ خُضْرٍ وَ عَلَى غَیْرِ مَاء» بر حسین تنگ بگیر و حسین را در یک سرزمینی که نه آب است و نه سبزه محاصره کن، و این آورنده‌ی نامه عین بر تو است، خلاف این دستور را عمل بکنی به من گزارش خواهد کرد. حر از اول آدم مؤدبی بوده. نامه را با آن آورنده‌ی نامه برداشت آورد خدمت امام حسین (علیه السلام)عرض کرد که آقا من دیگر از این لحظه‌ به بعد مأمور هستم نگذارم شما دیگر به حرکت ادامه دهید، همین‌جا باید متوقف شوید، این نامه است، آورنده‌ی نامه هم عین است. امام نار و امام نور یکی از اصحاب امام حسین(علیه السلام) به نام ابوالشعثاء کندی، آمد جلو یک نگاهی کرد به چهره‌ی این آورنده‌ی نامه، به او گفت تو مالک‌بن نصیری؟ گفت: بله، گفت: عجب تو مرید ابن‌زیاد شدی؟ مرید یزید؟ نامه از او می‌آوری برای حر؟ بیا از پسر پیغمبر دفاع کن. این نکات در تاریخ برای انسان واقعاً باعث عبرت است. گفت: أَطَعْتُ إِمَامِی‏ گفت: من امامم را اطاعت کردم، یعنی یزید امام من است. ابوالشعثاء کندی گفت: مگر نخواندی این آیه‌ی شریفه را «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النَّار»[18]امام تو از آن امام‌ها هست که تو را دعوت به آتش می‌کند، بیا به امام حسین(علیه السلام) بپیوند. امروز هم که یک عده‌ای را شستشوی مغزی می‌دهند و دست به جنایت‌‌هایی می‌زنند، کوچک و بزرگ مردم را می‌کشند. مغز‌شان را این‌طوری شستشو داده بودند که یزید امام است به تعبیر امام حسین (علیه السلام)شرابخوار، سگ‌باز، مُعلِن بفسق، یزید شده امام و اطاعتش لازم است! به‌هرحال به حضرت عرض کرد که آقا من مأمور هستم نگذارم شما دیگر حرکت کنید. یکی از اصحاب به امام حسین (علیه السلام)عرض کرد که آقا جان ما گوش به حرف حر نمی‌کنیم، این‌ها الان هزار نفر هستند و تعداد این‌ها فردا و پس‌فردا زیاد خواهد شد، جنگیدن با این هزار نفر بر ما الان آسان است، ما می‌جنگیم، اجازه بدهید ما پیش برویم . حضرت فرمودند که: «انى اکره ان اُبدئهم بالقتال»[19] من نمی‌خواهم آغازگر جنگ باشم. این‌ها فردا بهانه دست‌شان بیفتد و بگویند حسین‌بن علی خودش شروع کرد، خودش جنگ را آغاز کرد. گفت آقا پس یک کاری بکنیم، چون زهیر مال کوفه بوده آشنای به منطقه، عرض کرد آقا این نزدیکی یک جایی هست به آن گفته می‌شود کربلا، برویم آن‌جا سکنی اختیار کنیم. اشک در چشم امام حسین (علیه السلام)حلقه زد، «فتنفس الصعداء یک آهی کشید ابی عبدالله (علیه السلام)و فرمود: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْکَرْبِ وَ الْبَلَاء» [20]آمدند توی آن منطقه «فاخذ من تربتها فشمها و قال بهذه التربة وعدنی جدی رسول الله» این همان خاکی است که پیغمبر به من وعده داده. ابن جوزی در تذکره نقل می‌کند که امام حسین (علیه السلام)فرمود: «والله هذه رسول الله(صلی الله علیه و آله وسلم) و اننی اقتل فیها» فرمودند: این همان خاک است و من در این‌جا شهید خواهم شد. بارها را بگذارید، بچه‌ها را پیاده کنید، امروز امام حسین (علیه السلام) دستور دادند انصار یک طرف خیمه‌‌های‌شان سرپا شد و اهل‌ّبیت طرف دیگر. ادامه دارد 👇👇 ✅ کانال محتوایی منبر طلاب🔰🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
بار بگشایید این‌جا کربلاست آب و خاکش با دل و جان آشناست بار بگشایید خوش منزلگه‌یست تا به جنّت زین مکان اندک رهی‌ست کربــلا گهواره اصغر تویــــی مدفـــــــن عباس نام آور تویـــی زینب آمد صدا زد برادر این‌جا مسکن نکنید، من این بیابان را بیابان خطرناکی می‌بینم. فرمود: نه خواهرم، همین‌جا باید پیاده شویم. در این‌جـــا باید اکبر کشته گردد تنش در خـــاک و خون آغشته گردد «هَاهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مسَفْکُ دِمَائِنَا، وَ مَحَلُّ قُبُورِنَا» [21] خواهرم برادرت را همین‌جا می‌کُشند، محل قبرهای ما همین‌جاست. پیاده شدند، نُه روز دیگر روز یازدهم صبح سوار شدند، زینب همه بچه‌ها را سوار کرد نوبت به خودش رسید صدا زد برادر بلند شو خواهرت را سوار کن ... 🏴 وسَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَیَّ مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ پی نوشت ها: [1]. امالی صدوق، جلد 1، صفحه 37 [2].بحارالانوار، ج 44، ص 280 .[3]امالی مفید جلد 1، صفحه 338 .[4]وسائل الشیعه، ج ۴۴، ص ۲۷۸ [5]. سوره غافر، آیه 18 [6]. سوره ابراهیم، آیه43 [7]. سوره سجده، آیه12 [8]. کامل الزیارات، صفحه 103 [9]. عیون أخبار الرضا(علیه السلام): ج۱، ص ۳۰۷، ح ۶۹ [10]. سوره اسراء، آیه 107 [11]. سوره اسراء، آیه 109 [12]. سوره مائده، آیه 83 [13]. سوره زمر، آیه 67 [14] . سوره زمر، آیه 71 [15] . خطبه 235، نهج البلاغه [16] .مثیر الأحزان، جلد۲، صفحه۱۱۵ [17] . سنن الترمذی، ج ۵، ص ۶۵۸ [18]. سوره قصص، آیه 41 [19] .مناقب ابن شهر آشوب، جلد 4، صفحه 110 [20] .لهوف، سید بن طاووس، ص 133 [21] .مقتل الحسین خوارزمی ج1، ص 237 ✅ کانال محتوایی منبر طلاب🔰🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کاهش معنویت و دینداری (شب سوم محرم 94، حرم حضرت معصومه (س) ، دکتر رفیعی) نویسنده/ سخنران: حجت الاسلام و المسلمین رفیعی اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظيمِ الحمدلله رب العالمین والصلاة والسلام علی سیدنا ونبینا ابی القاسم مصطفی محمدوعلی آله طیبین الطاهرین سیما بقیة الله فی الارضین ولعن علی اعدائهم اعداء الله اجمعین. قال الله تبارک و تعالی «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَکونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ». شام جمعه است روز جمعه متعلِق به وجود مقدس ولی عصر امام زمان روحی و أرواح العالمین لتراب مقدمه الفداء برای سلامتی آن وجود مقدس و تعجیل در ظهور با برکتشون صلواتی عنایت کنید. دیشب عرض کردیم بحث این دهة ما با عنوان هشدارهای حسینی است یعنی تذکرات نهیب‌ها و خطراتی که اباعبدالله ـ علیه السلام ـ قبل از حادثة کربلا یا روز عاشورا بیان کردند اینها خیلی مهم است کاربردی به درد امروز ما همه روز ما که بدانیم از تکرار این قصه حداقل بپرهیزیم از مبتلا شدن به این مواردی که ابی‌عبدالله هشدارشو داده دوری کنیم. 💠 هشدار قبل از واقعه دیشب عرض کردم هشدار همیشه قبل از واقعه است شما بیائید جادة که پیچ خطرناکی است سر پیچ نمی‌آیند هشدار بدهند هزار متر دو هزار متر قبلش تابلو میزنن اینجا پیچ خطرناکه این تابلو هشدار برا تصادف است در جاهایی که پر خطر هست غالباً هشدار میدن یا در ماشین شما می‌بینید بعضی از چراغ‌ها لامپ‌ها آمپرها وقتی روشن میشه یا از یک مرحلة بالاتر میره این هشدار به راننده است قبل از اینکه موتور بسوزه ماشین متوقف کنه هشدار نسبت به یک خطری تو این ماشین هست در بدن ما هم همینطور است بعضی‌ اوقات یه دردی در ناحیة سینه یه دردی در ناحیة جای دیگة بدن ممکنه هشدار به یک بیماری قلبی مغزی فشار و لذا انسان اگر دقت کنه منجر به اون واقعه و حادثه نمی‌شود در مباحث اخلاقی و دینی هم همینطور است اینکه شما می‌بینید مرتب ما تو قرآن هشدار داریم بعضی هشدارها دیشب عرض کردم تکرار میشه هی خدا بیان می‌کنه تو سوره‌های مختلفی میگه مثلاً هشدار به خطر شیطان چرا اینقد تو قرآن آمده خب یکجا خدا بیان می‌کرد و تمام می‌شد اما تو هر سوره‌ای شما به هر شکلی می‌بینید. 💠 کاهش معنویت و دینداری در سوره‌های مختلفی خداوند این خطر را متذکر میشه یادآوری می‌کنه حالا ابی‌عبدالله ـ علیه السلام ـ در نامه‌هاشون فرمایاتشون روی یکسری محورهایی دست گذاشته که مشکل جامعه این است که داره یک حادثه‌ای اتفاق می‌افته به نام کربلا کشتن پسر پیامبر و حادثه‌ای که به هر حال عواملی دست به دست هم داده و اون ایجاد کرده یکی از اون هشدارها را دیشب گفتم بدعت بود که توضیح دادم فرمودند جامعه دچار بدعت شده البدعة قد احییت که بدعت‌ها را توضیح دادم که چی بود دومین هشداری که امشب عرض می‌کنم و ابی‌عبدالله صریح در کلامش فرموده کاهش معنویت، کاهش دینداری، کاهش توجه به ارزش‌های معنوی است ببینید. ادامه دارد 👇 ✅ کانال محتوایی منبر طلاب🔰🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
💠 نیازهای مادی و معنوی آقایون من یه توضیح بدم ما دو تو بُعد داریم یه بُعد جسم داریم یه بُعد روح به صورت ساده یکسری نیازهای مادی داریم یکسری نیازهای معنوی نیازهای مادی ما با حیوانات مشترک است میل به غذا ما داریم حیوانات هم دارد میل به آب ما داریم حیوان هم داره میل جنسی ما داریم حیوان هم داره میل به خواب نیاز به خواب ما داریم حیوان هم داره میل به سکنی ما داریم حیوان هم دلش میخواد یک جایی ساکن باشه در یک محلی مثلاً محل زندگیش باشه محل استراحتش اینها چیزهایی است که چیز خیلی در واقع ضروری و در عین حال عادی است اگر یک کسی تمام زندگیش شد همین کما اینکه کمونیست‌ها همینو گفته آخرتی نیست خدایی نیست و همینه خوردن و خوابیدن إطفای غریزة جنسی خب این انسان مساوی میشه با حیوانات یعنی همه زندگیش شد همین خوردن، خوابیدن، مسکن، ازدواج، کار، تلاش و در واقع از این دایره که الان بعضی دنیا اینطور دارند زندگی می‌کنند این زندگی لازم است اما کافی نیست این زندگی بُعد حیوانی است اما به خودمون نگاه می‌کنیم یک نیروی داریم به نام عقل خب عقل در ما برا چی نهاده شده فطرت حس پرستش حس دوستی حس محبت حس این احساس‌هایی که اینها فوق مادی است ما به اینها می‌گوئیم احساس‌های معنوی نیازهای فوق مادی که نیازی هم به دلیل نداره بگیم آقا به این دلیل نه شما به گذشتة تاریخ مراجعه می‌کنی هزاران سال پیش تو غارها الان علامت‌هایی که به دست میاد نشان میده مردم نقاشی می‌کشیدند خدا داشتند ولو بت می‌پرستیدند ولی حسن پرستش حس زیبایی حس با هم بودن حس خلاقیت درشون بوده حالا اگر یک کسی گفت نه آقا همون اولی امیرالمؤمنین می‌فرماید: این دیگه انسان نیست این حیوان است چهره‌اش چهرة‌ انسانی است این کلام نهج‌البلاغه است الصورة صورة الإنسان بعضی از انسانیت فقط قیافة انسان دارد و القلب قلب الحیوان قلب قلب حیوان است و ذلک میت الحیاء؛ اینا انسان نیستند اینا مردة متحرک هستند کسی میتونه بگه نتانیاهو انسان است آدمی که اینطور داره جنایت می‌کنه آدم می‌کشه لذت می‌بره حجاج انسانه صدام انسان بود این کسانی که امروز دارند در صعودی مردم یمن را اینطور به خاک و خون می‌کشند کودک‌کشی می‌کنند خب این همة هدفش اینه حکومتش حفظ بشه ریاستش حفظ بشه ولو به قیمت کشتن نزدیکان خودش فرزندان خودش خب چقدر تو تاریخ شما شاهان قدرتمندان فرزندان خودشون از بین بردن مأمون برادرش امین را کشت برای اینکه به قدرت برسه تو شاه‌های دیگه نگاه کنید چقدر جنایت صورت گرفته برای این ریاست پس اگر یک کسی گفت همه چیز همینه امیرالمؤمنین می‌فرماید: این اسمشو انسان نذارید قرآن هم می‌فرماید: این مرده است «إِنَّک لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَي» (سوره نمل، آیه 80)؛ این یک قصه. اما اگر قرار شد این دومی هم باشه جامعه‌ای که اون دومی توش کاهش پیدا کنه یا تعطیل بشه یا فروکش که این جامعه خطرات درش ایجاد میشه امیرالمؤمنین ـ‌ علیه السلام ـ این داستان را من عرض کنم بعد نتیجه‌گیری کنم در جنگ صفین وقتی رسیدند به منطقة صفین که در سوریة فعلی واقع شده منطقة رقه که شهدای صفین اونجا دفن هستند ان‌شاء‌الله خداوند با نابودی این سلفی‌ها، داعشی‌ها، تکفیری‌ها، مجدداً راه زیارت به قبور سوریه و دمشق را سایر اون زیارتگاه‌ها را برا ما باز کنه حضور پیدا کنیم یکی از محل‌های زیارتی که گاهی عزیزان قبلاً می‌رفتند همین منطقة رقه قبر عمار یاسر و قبر اویس قرن شهدای صفین است وقتی حضرت رسید به این منطقه دید سپاه معاویه زودتر رسیدند وقتی زودتر رسیدند آب را محاصره کردند چند هزار لشکر همراه امیرالمؤمنین از کوفه آمده تا صفین آب بسته خب اینا از تشنگی میمیرند اصلاً نیازی به جنگ نیست آب وقتی تعطیل بشه آب خودش یکی از عوامل اصلی حیات است طَعمُ الماءِ طَعمُ الحَياةِ؛ از امام صادق پرسیدند آقا طعم آب چیه فرمود: طعم آب طعم زندگی است طَعمُ الماءِ طَعمُ الحَياةِ؛ (کافی، ج6، ص381) ماء حیات زندگی است ادامه دارد 👇👇 ✅ کانال محتوایی منبر طلاب🔰🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
💠 زنده بودن و ذلیل بودن؛ مرگ است قرآن می‌فرماید: همه چیز از آب حی زنده است یک سخنرانی کرد امیرالمؤمنین خیلی کوتاه خدا رحمت کنه همة گذشتگان مرحوم شهید مطهری می‌فرماید: این یک خط کلام یک سخنرانی کوتاه غوغایی ایجاد کرد در سپاه امیرالمؤمنین به گونه‌ای که فوراً حمله کردند آب را آزاد کردند چی فرمود: این تعبیر را ببینید فرمود: فَالْمَوْتُ‌ فِي حَيَاتِكُمْ‌ مَقْهُورِينَ‌ وَ الْحَيَاةُ فِي مَوْتِكُمْ قَاهِرِين‌؛ (بحار الأنوار، ج32، ص442) فرمود: شما زنده باشید اما ذلیل باشید بدبخت باشید این مرگ است زندگی نیست فَالْمَوْتُ‌ فِي حَيَاتِكُمْ‌ مَقْهُورِينَ‌؛ زنده باشید اما مثل یک آدم میت مثل یک آدم ذلیل که معاویه به شما زور بگه حاکم باشه برید برا آب التماس کنید اما وَ الْحَيَاةُ فِي مَوْتِكُمْ قَاهِرِين‌؛ بمیرید اما با عزت باشید با کرامت باشید پیروزید این جمله یک موجی ایجاد کرد بعد هم فرمود: آب نمی‌نوشید مگر اینکه شمشیرهای شما از خون اینها بنوشه اول باید شمشیرهاتون از خون اینها سیراب کنید بعد خودتون آب بنوشید که حمله کردند آب را آزاد کردند خیلی با سرعت این همون کلام ابی‌عبدالله است که فَإِنِّي لا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَ الْحَيَاةَ مَعَ الظَّالِمِينَ إِلَّا بَرَماً؛ (بحار الأنوار، ج44، ص381) حیات و زنده بودن هر زنده بودنی که تو اسلام ارزش نداره هر زنده بودنی که تو اسلام نمره نداره زنده بودن با ننگ و عار این به اصطلاح حیات نیست و لذا این هشدار را امام حسین ـ‌ علیه السلام ـ داد آقایان عزیز، خواهران گرامی همینی که پیغمبر هم می‌فرمود، می‌فرمود: إنی أخاف علیکم استخاف بالدین؛ من یک چیز خیلی میترسم بعد از خودم و اون خفی شدن دین است یعنی آدم‌ها برا تحصیل بچه‌اشون برا خرابی خونه‌اشون برا بیماریشون برای خراب شدن ماشینشون برای همه چیز اهمیت قائل بشند اما برا دینشون اهمیت قائل نشن واقعاً اگر یک نماز صبح قضاء بشه یا فوت بشه به اندازة یه بچه بیمار بشه آدم ناراحت میشه واقعاً تو زندگی اینقدی که مثلاً انسان نتوانه نیازهای مادیشو ناهارشو شامشو لباسشو خونه‌اشو فراهم کنه اینقدم دغدغة روزة ماه رمضان داره اینقد دغدغة خمس داره اینقدم دغدغة در واقع دینداری داره لقمه حرام تو زندگیش نیاد لقمه حرام تو زندگیش نیاد اما از اون زمانی که دینداری در زندگی انسان اهمیت رتبه‌اش بیاد پایین‌تر از دنیاداری یعنی این آقا برای سرماخوردگی بچه‌اش تو دو نیمة شب بلند میشه بره بیمارستان بچه تب کرده حقم داره لازمم هست پولم نداشته باشه انگشترش می‌فروشه عرض می‌کنم که ساعتشو گرو میذاره هر جوری که شده این بچه امشب سرم بخوره آمپول بخوره نیازش رفع بشه تبش پایین بیاد اما واقعاً‌ این دغدغه‌رو برا دین خودش برا دین بچه‌اش برا مسائل اعتقادی‌اش این هست یا نیست این خیلی مهمه و لذا اونقد دین آقایون خواهرا اونقد دین کمرنگ میشه در طول تاریخ حجاب کمتر دینداری کمرنگ لقمة حلال هی توجیهات اینقد تو دین هی توجیهات تزریق میشه ادامه دارد 👇👇 ✅ کانال محتوایی منبر طلاب🔰🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
💠 کتاب و سنت جدید روایت داریم امام صادق فرمود: وقتی امام زمان ظهور می‌کنه مردم میگن یأتی بالدین جدید و کتاب جدید و سنت جدیده و قضاء جدید؛ میگن امام زمان چهار تا چیز جدید اُورده امام زمان چیز جدید نمیاره همونی که پیغمبر فرموده میگن دین نو اُورده قرآن نو اورده سنت جدید اورده و قضاء یعنی قضای با قاف و صاد ضاد یعنی قضاوت حالا چقدر انحراف ما تو برداشت از این چهار تا نه تو اصلش امام زمان قرآن غیر از این قرآن نمیاره همین قرآن است ولی میگن کتاب جدید اورده دین جدید سنت جدید قضاوت جدید این همان خطری است که در واقع تذکرش را داد من یک عبارتی امروز دیدم خیلی جالب بود که به نظرم شیخ صدوق نقل کرده این را وقتی اباعبدالله ـ علیه السلام ـ را به شهادت رساندند یک منادی ندا داد تو آسمان اینم از اون چیزهایی بود که من جدید باز دیدم ندیده بودم قبلاً یک منادی تو آسمان ندا داد بعد از شهادت ابی‌عبدالله اینو تو منابع آمده فریاد زد که این فریاد را همه شنیدن لشکر دشمن شنید اون ندا این بود أیتها القوم الظالمه؛ ببینید عبارت را آی امتی که ظلم کردی القاتله کشتی عترت نبیها؛ فرزندان پیغمبر را کشتی أیتها امته الظالمه القاتله عترت نبیکم لا وفقکم الله لفطر و لا أضحی؛ (من لا یحضره الفقه، ج2، ص89) امیدواریم دیگه نه روی عید فطر را ببینید نه روی عید قربان فطر یعنی عید فطر که بعد ماه رمضان هست أضحی یعنی قربان این یعنی چی چرا یک منادی بعد از حادثة عاشورا تو آسمان ندا میده آی قوم ظالم قاتل که پسر پیغمبر کشتید لا وفقکم الله لفطر و لا أضحی؛ می‌دونید یعنی چی؟ یعنی دیگه روزه‌ای باقی نذاشتی فطر مال مسلمان‌هاست شما مسلمان نیستید دو تا عید مهم همة مسلمان‌ها عید قربان و فطر است لا وفقکم الله لفطر و لا أضحی؛ یعنی نه شما فطر و نه أضحی دیگه از شما خدا توفیقش بگیره یعنی شما چون قربان راجع حج است فطر راجع روزه است دو تا رکن مهم و دو تا از مبانی که اسلام داره یکیش روزه است یکیش حج است این میخواد بگه یعنی شما اصلاً مسلمان نیستید چون فطر و قربان مال مسلمان‌هاست این هشداری بود که اباعبدالله ـ علیه السلام ـ داد و قرآن کریم مکرر خطر اینکه دین لهو و لعب بشه دین بازیچه بشه غلو در دین بشه سست مردم به دین نگاه کنند امان امان از اون زمانی که دین نگاه بهش نگاه حاشیه‌ای بشه فصلی بشه اصلی نشه اگه دینداری فصلی شد نه اصلی اگر دینداری فرعی شد نه مبنایی اگر دین هم یه گوشه‌ای مثل دیدید گاهی تو حاشیة کتاب یه چیزی می‌نویسند اومد یعنی نماز، روزه، حج، جهاد،‌ خمس دین یعنی همینا دیگه دین توحید،‌ اعتقادات و فروع است ابی‌عبدالله فرمود: اِنَّ النّاسَ عَبيدُ الدُّنْيا وَ الدِّينُ لَعْقٌ عَلى اَلْسِنَتِهِمْ يَحوطونَهُ ما دَرَّتْ مَعائِشُهُمْ فَاِذا مُحِّصوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّيّانونَ؛ (بحار الأنوار، ج44، ص383) مردم شدن تو اون بُعد اول قوی شدند برا دنیا وَ الدِّينُ لَعْقٌ عَلى اَلْسِنَتِهِمْ؛ دین به زبانشون هست بعد حضرت فرمود: بعضی‌ها دین را برا دنیا می‌خواهند يَحوطونَهُ ما دَرَّتْ مَعائِشُهُمْ؛ هر چقدر از دین که با دنیاشون منافات نداشته باشه لذا شما ببینید درصدی که خمس می‌پردازند با درصدی که فرض کنید نماز می‌خوانند با درصدی که روزه می‌گیرند با درصدی که عزاداری می‌کنند مساوی است؟ نه یعنی دینداری که خلاصه میزانش هزینه نداشته باشه به دنیاشون لطمه نزنه فَاِذا مُحِّصوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّيّانونَ؛ تا یک آزمایشی پیش میاد جهادی، مبارزه‌ای، فرزند دادنی، دیانون و دینداران کم می‌شوند خب این دومین هشدار ابی‌عبدالله که امشب عرض کردیم هشدار به معنویت کاهش دینداری فصلی و فرعی شدن اعتقادات. ادامه دارد 👇 ✅ کانال محتوایی منبر طلاب🔰🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d