eitaa logo
منبرطلاب
20.1هزار دنبال‌کننده
214 عکس
67 ویدیو
65 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم #منبر در فضای #مجازی #ویژه_طلاب_و_مبلغین اخبار استخدامی ادمین @talabe_admin کانال شخصی است کانون تبلیغاتی پربازده منبر http://eitaa.com/joinchat/1201668109Cc875229ef3
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سخنرانی مکتوب حجه الاسلام 🌺 از نهضت حسینی تا جامعه مهدوی۲🌺 💠 قلب سلیم 🔰از ویژگی های حماسه سازان عاشورا در راه سربازی حضرت سید الشهداء علیه السلام، پاکی و اثرپذیری قلب و دلشان است. در زمانی که ارزش ها و هنجارهای جامعه اسلامی در جهت عکس خود قرار گرفته و وارونه شده است تا جایی که امام حسین علیه السلام در ورود به کربلا به آن اشاره می فرماید: «إنّ الدنیا قد تغیرت و تنکرت و ادبر معروفها» (1) جداً اوضاع زمان دگرگون گردیده، زشتی ها آشکار و نیکی ها از محیط ها رخت بربسته است. و یا در نامه ای که به مردم بصره می نویسد وضع جامعه را این طور بازگو می کند: «ان السنه قد امیت و البدعه قد احییت» (2) سنت پیامبر از میان رفته و جای آن را بدعت گرفته است. باز هم در چنین شرایطی که اکثر مردم نسبت به حق بیگانه شده اند، اصحاب امام حسین علیه السلام کلام و راه حقیقت را به جان و دل می پذیرند و در کنار اباعبدالله الحسین علیه السلام قرار می گیرند. امام در طول مسیر و در روز عاشورا با افراد بسیاری به طریق گوناگون سخن گفت و راه درست را نشان داد، اما در این میان هفتاد و دو تن لبیک گویان در مسیر خدا و اسلام حقیقی قرار گرفتند. چرا؟ چون دارای قلب سلیم و دلی پاک و اثرپذیر بودند. پاک دلان با حسین علیه السلام می مانند حضرت سیدالشهدا علیه السلام از مدینه که عزم خروج نمود، تا زمانی که در کربلا جای گرفت، عده ی زیادی اعلام آمادگی برای یاریش نمودند، اما در مواقع گوناگون و به بهانه های مختلف، دست کشیدند و رفتند. وقتی خبر شهادت مسلم بن عقیل به گوش امام حسین علیه السلام رسید، حضرت دستور داد، همه کسانی که با ایشان بودند، دور هم جمع شوند. امام بعد از آن که از شهادت مسلم و عهدشکنی کوفیان، مردم را مطلع نمود به همگی آنان فرمود: «فمن احب منکم الانصراف فلینصرف، غیرِ حرج لیس علیه ذمام» (3) پس هرکس که می خواهد بازگردد باکی بر او نیست و ذمه و عهدی از ما بر گردنش نیست. سیدالشهداء علیه السلام با این کار و گفتار، خواستند به کسانی که شاید به طمع دنیا و حکومت، قدرت و ثروت، به حمایت از امام برخاستند، بفهمانند راه ما، راه رسیدن به دنیا نیست، راه شهادت و رسیدن به خدا است. لذا به محض این که سخن امام پایان یافت: «فتفرق الناس عنه و اخذوا یمیناً و شمالاً» (4) مردم از کنار او پراکنده شده و به چپ و راست ( هر یک به سویی) رفتند. از این رو، کسانی که در کربلا به یاری امام زمانشان برخواستند، همگی از اول راه، همراهی نکرده بودند، بلکه عده ای از مدینه، گروهی در مکه، افرادی در طول مسیر و بعضی در کربلا و حتی روز عاشورا، وقتی که با امام و راه و هدف او آشنا شدند، همراه و یاورش شدند. چه عاملی سبب می شود که آنان یک لحظه به خود بیایند و راه درست را انتخاب کنند و به سعادتمندی در دنیا و آخرت دست یابند؟ سلامت و اثرپذیری قلب و دلشان است که سخنان امام و حوادثی را که به وقوع می پیوندد، بر آن ها اثر می گذارد و سبب تغییر و گرایش آنان به سوی حقیقت و خوبی ها می شود. 💠قلب سلیم سرمایه آخرت 🔰 یکی از مسایل مهمی که قرآن کریم و اهل بیت علیهم السلام به آن اهمیت فراوانی می دهند و سفارشات بسیاری راجع به آن می کنند، بحث سلامت قلب و پاکی دل است. قرآن در سوره شعراء یکی از سرمایه های جاودان فردای قیامت، که برای انسان نفع و سود بسیاری دارد را قلب سلیم معرفی می نماید: «یومَ لا ینفعُ مالٌ و لا بنون * إلا من اتی الله بقلبٍ سلیمٍ» (5) آن روزی که مال و فرزندان، هیچ به حال انسان سود نبخشد و تنها آن کس سود برد که با قلب و دل سالم به پیشگاه خدا آید. فردای محشر خداوند باری تعالی به قلب و دل انسان نگاه می کند و مورد ارزیابی قرار می دهد. زیرا به فرموده ی امام ششم قلب و دل ما از دو حال خارج نیست یا جایگاه رقت و پاکی و اخلاص است و یا محل قساوت و سنگدلی است. «موضع القسوه و الرقه فی القلب» (6) جایگاه قساوت و رقّت قلب در دل است. 💠قساوت قلب سبب شقاوت 🔰 گروهی در کربلا به دلیل بیمار بودن قلب و دل، دچار قساوت و سنگدلی شده اند و هیچ چیز بر آنان تأثیرگذار نیست. کسانی که حتی به طفل شیرخواره و لبان خشکیده اش رحم نمی کنند و حتی این مظلومیت بر قلوبشان کوچک ترین اثری نمی گذارد، افرادی که به زنان و کودکان بی سرپرست رحم نمی کنند و آنان را مورد غارت و اهانت، اذیت و آزار با تازیانه و سیلی و... قرار می دهند. سنگدلانی که هرچه سیدالشهداء علیه السلام سخن گفت با جسارت و تمسخر پاسخ دادند. اما در طرف دیگر کسانی هم هستند، که به دلیل دارا بودن دلی پاک و قلبی تأثیرپذیر، در برابر حق به کوچک ترین فرصت و جرقه ای تغییر می کنند و پای در صراط مستقیم می گذارند. 👇 2⃣
👇 2⃣ 💠سعادتمندی دستاورد قلب اثرپذیر 🔰حربن یزید ریاحی پس از آن که به سوی سیدالشهداء علیه السلام آمد و توبه نمود. از امام اجازه گرفت و به میان دو لشکر آمده و رو به سپاهیان کوفه فریاد زد: ای مردم کوفه، مادر به عزایتان بنشیند و گریه کند! «ادعوتم هذا العبد الصالح حتی اذا أتاکم اسلمتموه و زعمتم انکم قاتلوا انفسکم دونه» آیا این بنده ی صالح و شایسته ی خدا را به سوی خود دعوت نمودید و حال که به سوی شما آمد، شما که می گفتید در یاری او با دشمنانش خواهید جنگید، دست از یاریش برداشتید؟ کوفیان به خودتان بیایید، چه می کنید؟ آب فراتی را که یهود و نصاری و مجوس می آشامند و حیوانات صحرا حق استفاده از آن را دارند، به روی پسر فاطمه علیهاالسلام و خاندان او بسته اید تا جایی که: «قد صرعهم العطش» (7) تشنگی آنان را به حال بیهوشی انداخته است. سخنان حر که تمام شد، یکی از لشکریان کوفه به نام یزید بن زیاد بن مهاصر تحت تأثیر قرار گرفت و با خود گفت: یزید، حر، حرف درستی می زند. ما نامه نوشتیم و او را دعوت کردیم، این رسم مهمان نوازی نیست که حال با او چنین کنیم، نگاه کن، تا چند لحظه ی پیش حر در کنارت جزو لشکر کوفه بود، اما حالا در سوی دیگر و در رکاب نوه پیامبر است. سخنان حر قلب و دل یزید بن زیاد را منقلب ساخت، تصمیم خود را گرفت، رکاب به اسب زد و خود را به خیام سیدالشهداء علیه السلام رساند، عرض کرد: یا اباعبدالله دیر آمدم اما آمدم، قبولم می کنی؟ امام حسین علیه السلام از او استقبال کرد و زمانی که به میدان آمد این رجز را می خواند: «یا ربِ إنی للحسین ناصر ... و لابن سعد تارِک مهاجر» (8) خدایا من یاور حسینم ... و از ابن سعد دوری گزیده ام پاک دلان در زیر سایه رحمت الهی یاران سیدالشهداء علیه السلام دارای چنین قلب و دلی بودند، اینان همان کسانی هستند، که وقتی حضرت موسی بن عمران علیه السلام از پروردگار خود سؤال کرد: خدایا چه کسانی فردای قیامت که سایه ای، جز سایه ی لطف و رحمت تو نیست، در زیر سایه ی عرش تو قرار می گیرند؟ «فأوحی الله إلیه: الطاهره قلوبهم» (9) آنانی که قلب و دلی پاک دارند. کسانی که در سایه ی امام زمان خویش قرار گرفتند و این موقعیت را با هیچ چیز دیگری عوض نکردند آنان حیات جاویدان و شهادت در راه خدا و رکاب امام زمان، هدایت شدن و پیمودن راه حق را با زندگی فانی دنیا و قدرت و ثروت پایان پذیر و گمراهی و تاریکی عوض نکردند بلکه به واسطه دل پاک و صاف خود در هدف و مقصد خویش استوار ماندند. امیرالمؤمنین علیه السلام در توصیف اینگونه افراد می فرماید: «فطوبی لذی قلب سلیمٍ اطاع من یهدیه و تجنب من یردیه و أصاب سبیل السلامه ببصر من بصره و طاعه هاد امره و بادر الهدی قبل ان تغلق ابوابه و تقطع اسبابه و استفتح التوبه و اماط الحوبه فقد اُقیم علی الطریقِ و هدی نهج السبیل» (10) خوشا به حال کسی که قلبی سالم دارد، خدای هدایتگر را اطاعت می کند، از شیطان گمراه کننده دوری می گزیند. با راهنمایی مردان الهی، با آگاهی، به راه سلامت رسیده و به اطاعت هدایتگرش بپردازد و به راه رستگاری پیش از آن که درها بسته شود و وسایلش قطع گردد، بشتابد، در توبه را بگشاید و گناهان را از بین برد، پس چنین فردی به راه راست ایستاده و به راه حق هدایت شده است. 💠سیاه چهره اما سپید دل 🔰 جون غلام سیاه چهره ای بود که به همراه امام به کربلا آمده بود، روز عاشورا وقتی دید اصحاب حضرت یک به یک به میدان می روند و در راه خدا جان خویش را نثار می کنند. محضر امام رسید و اذن جنگ خواست، اباعبدالله از مرحمت و لطف فرمود: جون تو آزادی، برو خودت را نجات بده. مگر می شود انسان چنین سعادتی را به ذلت ننگ آوری بفروشد. جون خودش را روی قدم های سیدالشهداء علیه السلام انداخت و عرض کرد: آقا من در آسایش و رفاه ریزه خوار سفره ی کرم تو بوده ام، حالا که روز وفاداری است، حالا که روز امتحان و سربلندی است در میان این همه دشمن، تو را رها کنم و بروم؟ کجا بروم؟ به دنبال چه بروم؟ به میدان آمد و جنگ نمایانی کرد، وقتی روی زمین افتاد و به خون می غلتید می گفت: جون توقع نداشته باش که حسین علیه السلام سر تو را به دامن بگیرد تو غلامی سیاه روی و بدبو هستی، تو کجا، حبیب و بریر و زهیر کجا، اما ناگهان اباعبدالله علیه السلام سرش را به دامن گرفت و صورت بر روی سیاه جون گذاشت و فرمود: «اللهم بیض وجهه و طیب ریحه و احشره مع الابرار و عرف بینه و بین محمد و آل محمد» خدایا رویش را سفید و بدنش را خوشبو گردان و با ابرار و نیکان محشورش گردان و میان او و محمد و آل محمد آشنایی بیشتر قرار بده (11). 👇 3⃣
👇 3⃣ 💠ملاک برای خدا دل ماست 🔰لذا رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: «إن اللهَ تبارک و تعالی لا ینظر إلی صورکم و لا إلی اموالکم ولکن ینظر إلی قلوبکم و اعمالکم» (12) خداوند تبارک و تعالی به چهره ها و دارایی های شما نمی نگرد بلکه به دل ها و کارهای شما می نگرد. پروردگار ما به قیافه و زشتی و زیبایی صورتمان و یا به قدرت و ثروت و مقام و شغلمان نگاه نمی کند و این چیزهایی که برای ما در دنیا ملاک و میزان شده اند، در آخرت به حساب نمی آیند. شما وقتی مشرف می شوید به خانه خدا در مکه دقت کنید، هیچ کسی حق ندارد موقع ورود به مکه با لباس خود وارد شود بلکه هرکس که می خواهد وارد مکه شود باید تمام لباس و رنگ و لعاب ها را کنار بگذارد و از تمام دارایی اش به دو تا حوله و یا ملحفه ی سفید اکتفا کند، همه یک شکل، یک رنگ به خانه خدا می روند. نه منِ روحانی با عبا و قبایم می توانم مُحرم شوم نه آن فرمانده و سردار نظامی با لباس و یونیفرم نظامی اش، نه یک فرد ثروتمند با لباس چند صد هزار تومانی می تواند وارد شود و نه آن شخص فقیری که لباس مندرسی دارد، بلکه همه با هر عنوان و مقام و وضعیت مالی که هستیم، به یک شکل ظاهری در خانه خدا قرار می گیریم، تا بدانیم هر چه هستیم برای خودمان هستیم و در برابر خداوند فقط و فقط بنده هستیم که ملاک برتری پیش او قلب و دل ما و اعمال و رفتارمان است. کربلا صحنه ی قساوت قلب و پاکی و اثرپذیری دل است. فرصت های برابری، برای همگان در واقعه کربلا و نهضت عاشورا پیش آمده، اما عده ای به خاطر عدم خشوع و وجود قساوت در دل، از راه حق باز ماندند و گروهی به دلیل دارا بودن قلب سلیم و دلی پاک، به بالاترین مراتب و درجات راه پیدا کردند. 💠راه دستیابی به قلب سلیم چیست؟ جعفر 🔰حال باید به این موضوع توجه کرد که چگونه می شود این خصلت را بدست آورد؟ ما چگونه می توانیم قلبی سلیم و دلی پاک داشته باشیم، تا جزو کسانی باشیم که به ندای یوسف زهرا حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف لبیک می گویند و در راه او ایستادگی می کنند؟ 1⃣. پرهیز از دنیا دوستی امام صادق علیه السلام می فرماید: «القلب السلیم الذی یسلم من حب الدنیا» (13) قلب سالم، قلبی است که از دنیا دوستی سالم باشد. یکی از عواملی که سبب پیدا کردن قلب سالم و دل اثرپذیر می شود، پرهیز از عشق و علاقه به دنیا است. اکثر مردم با سخنان گوناگونی که از ائمه اطهار علیهم السلام شنیده اند، گمان می کنند که این اسلام و اهل بیت علیهم السلام با دنیا و هرگونه بهره بردن از آن مخالف هستند. آیا اسلام با دنیاداری مخالف است؟ این سؤال در ذهن بسیاری از ما پیش می آید که اگر دنیا بد و ناپسند بود، پس چرا خداوند آن را خلق نمود و ما را در آن قرار داد که زندگی کنیم؟ در حالی که باید بدانیم دین مبین اسلام با دنیا و زندگی در آن هیچ گاه مخالف نیست، و اساساً اگر دنیا بد بود، خداوند آن را خلق نمی نمود. ائمه اطهار علیهم السلام نیز با کسانی که دست از دنیا و نعمات موجود در آن کشیده اند به شدت برخورد می کردند. به امیرالمؤمنین خبر دادند شخصی به نام عاصم بن زیاد ترک دنیا کرده، لباس های زبر و خشن می پوشد و از غذا به نان خشکی اکتفا کرده است. حضرت علی علیه السلام فرمودند: او را نزد من بیاورید. عاصم وقتی به محضر امام مشرف شد، حضرت با ناراحتی فرمودند: «اما استحییت من أهلک؟ أما رحمت ولدک؟ أتری الله احل لک الطیبات و هو یکره اخذک منها؟ أو لیس الله یقول: «و الارض وضعها للانام* فیها فاکههٌ و النخلُ ذاتُ الاکمام» (14) فبالله لابتذال نعم الله بالفعال أحب إلیه من ابتذالها بالمقال و قد قال اللهَ عزوجل «و اما بنعمهِ ربّک فحدّث» (15) از همسرت خجالت نکشیدی؟ به فرزندانت رحم نکردی؟ آیا خیال می کنی که خداوند، چیزهای حلال و پاکیزه را بر تو روا داشته، با این حال، دوست ندارد که از آن ها استفاده کنی؟ مگر نه این که خداوند می فرماید: «و زمینی را برای زندگی قرار داد که در آن میوه های گوناگون و نخل و خرمای با پوشش است» پس به خداوند سوگند که بهره برداری عملی از نعمت های خداوند، نزد او محبوب تر از بیان آن ها در گفتار است. خداوند فرموده است: «و نعمت پروردگارت را بازگو کن» (16). ترک دنیا و روی گرداندن از زندگی و مواهب الهی که در آن وجود دارد به حدی ناپسند است که امام هفتم در بیانی می فرماید: «لیس منا من ترک دنیاه لدینه» (17) از ما نیست کسی که دنیایش را به خاطر دینش رها کند. در همین دنیا یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر خدا آمده اند و زندگی نموده اند، سلیمان بن داود حکومت می کند، یوسف صدیق عزیز مصر می شود، رسول خدا تشکیل خانواده می دهد، غذا می خورد، می خوابد، عبادت می کند، تجارت می کند. پس چرا این قدر از دنیا و علاقه ی به آن بدگویی می شود؟ چرا ما مکرر در مکرر از بی رغبتی علی علیه السلام در نهج البلاغه می خوانیم؟ 👇 4⃣
👇 4⃣ معیار اسلام برای بهره وری از دنیا دین اسلام و پیشوایان آن تمام سخن شان خلاصه در این مطلب است که تا حدی به دنیا و مسائل پیرامون آن بپردازیم که در چارچوب اطاعت خدا باشد. دنیا را تا جایی آباد کنیم که آخرتمان را ویران نسازد.از دنیا و مواهب آن بهره ببریم اما نه از راه گناه، نه از راه ظلم به مردم، نه از راه حرام. از نظر اسلام و ائمه اطهار علیهم السلام دنیایی بد و ناپسند است که ایمان و اعتقاد بنده را تحت الشعاع قرار دهد، تا جایی که عشق و علاقه به دنیا و رسیدن به آن سببب شود حتی به این قیمت که مال حرام در زندگیم وارد شود، برای بدست آوردن چند هزار تومان سود بیشتر نمازم قضا شود، برای رسیدن به مسائل گوناگون دنیوی حاضر باشم، آینده ی جاویدان خود در آخرت را خراب کنم، در تمام عمرم هدفی جز دنیا نباشد، این گونه دنیادوستی و پرداختن به آن مورد نکوهش قرار نگرفته است. عمر سعد برای رسیدن به حکومت دنیایی، برای نشستن بر کرسی حکمرانی ری، حاضر شد مقابل امام حسین علیه السلام بایستد و به فجیع ترین وضع او و یارانش را به شهادت برساند و بعد هم برای آن که کار خود را تکمیل کند در کربلا فریاد بزند: «من یتندب للحسین علیه السلام فیواطی الخیل ظهره؟» (18) کیست که داوطلب شود و بر بدن حسین اسب بتازاند. به همین دلیل است که رسول گرامی اسلام راجع به دنیادوستی می فرماید: «اکبر الکبائر حب الدنیا» (19) بزرگترین گناه کبیره، دنیادوستی است. چرا دنیادوستی این چنین است چون حضرت می فرماید: «حب الدنیا اصل کل معصیه و اول کل ذنب» (20) دنیادوستی ریشه هر معصیت و آغاز هر گناهی است. مرز دین و دنیا در زندگی چه بسا افراد بی شماری که برای زندگی فانی دنیا و قدرت و ثروت زوال پذیر آن دست به گناهان و جنایات بسیاری زدند که نمونه ی مشخص آن واقعه خونین کربلاست. این در حالی است که پیشوایان ما، زندگی دنیای توأم با آخرت را به پیروان خویش توصیه می کنند، این که هم انسان به امور دنیای خود رسیدگی کند و در عرصه های گوناگون آن تلاش نماید و هم آن که با یاد خدا، برای زندگی جاوید آخرت قدمی بردارد و کاری انجام دهد. لذا امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید: «إن جعلت دینک تبعاً لدیناک أهلکت دینک و دنیاک و کنت فی الاخره من الخاسرین إن جعلت دنیاک تبعاً لدینک اُحرزت دینک و دنیاک و کنت فی الاخره من الفائزین» (21) اگر دینت را تابع دنیا کنی، دین و دنیایت هر دو را از بین برده ای و در آخرت از زیانکاران خواهی بود، اما اگر دنیای خود را تابع دینت کنی، دین و دنیایت هر دو را به دست آورده ای و در آخرت از رستگاران خواهی بود. 2⃣. خیرخواهی نسبت به دیگران حضرت علی علیه السلام می فرماید: «لا یسلم لک قلبک حتی تحب للمؤمنین ما تحب لنفسک» (22) دلت برای تو سالم نخواهد شد، مگر زمانی که برای مؤمنان همان پسندی که برای خود می پسندی. کسی که دارای قلب سلیم است، فقط به فکر خود و منافعش نیست. بلکه هر چه خوب است برای من، دیگران هم به من مربوط نیستند. یا در حالتی دیگر، انسان از دیگران خوبی و نیکی طلب کند اما هر طوری که دلش خواست با برادر و خواهر مسلمان خود رفتار کند. انسانی که می خواهد فردای قیامت قلب سلیم و مورد عنایت خدا را دارا باشد از این گونه صفات دوری می کند. بلکه طوری با دیگران رفتار می کند که متوقع است و دوست دارد، دیگران با او برخورد کنند. اگر بشنود که در مجلسی غیبت و بدگویی اش را کرده اند، ناراحت می شود؟ پس بداند که دیگران نیز از این کار بیزارند. اگر بفهمد جنسی را خریده، از وزن واقعی اش کمتر است یا گران تر است، ناراحت می شود؟ پس بداند دیگران هم از کم فروشی و گران فروشی بدشان می آید. اگر متوجه شود، چشمی به دنبال نوامیسش هست، به غیرتش برمی خورد؟ پس یقین داشته باشد که دیگران نیز به حفظ حرمت نوامیس خود اهمیت می دهند. نقطه مقابل اگر خیر و خوبی وجود دارد، سعی کند دیگران را نیز در آن سهیم کند. اگر یک فرصت و موقعیت مناسبی پیش آمده، و می تواند دیگران را نیز با خود همراه کند، آن فرصت را دریغ ننماید. خیرخواهی یاران امام حسین علیه السلام حبیب بن مظاهر وقتی از حضور سیدالشهداء علیه السلام در کربلا باخبر شد، عزم سفر به سوی امام نمود، اما حال که این راه سعادت برایش گسترده شده است، آن را منحصر به خود نکرد. یکی از روزها وارد بازار کوفه شد، دید دوست قدیمی اش مسلم بن عوسجه جلوی مغازه ی عطاری ایستاده است سلام و احوالپرسی کردند و حبیب پرسید: مسلم این جا چه می کنی؟ گفت: حبیب مقداری محاسنم سفید شده، آمده ام تا حنا بخرم و خضاب کنم. 👇 5⃣
👇 5⃣ حبیب بن مظاهر نگاهی به مسلم بن عوسجه انداخت و گفت: دوست عزیزم، می خواهی خضابی به تو معرفی کنم که باعث سعادتمندی دنیا و آخرتت شود. مسلم با تعجب پرسید: چه خضابی؟ حبیب گفت: بیا برویم کربلا و پسر فاطمه زهرا علیها السلام یاری کنیم تا در رکابش محاسنمان به خون سرمان خضاب شود و موجب آبرویمان در دنیا و آخرت گردد. (23) 3⃣. اخلاص در کارها امام صادق علیه السلام می فرماید: «القلب السلیم الذی یلقی ربه و لیس فیه احد سواه و کل قلب فیه شرک او شک فهو ساقط» (24) دل سالم دلی است که پروردگارش را در حالی دیدار کند که احدی جز او در خود نداشته باشد و هر دلی که در آن شرک یا شک باشد منحط است. افرادی دل اثرپذیر و قلبی سالم دارند که وجودشان مملو از یاد خدا باشد، این که تمام اعمال و رفتارشان برای خداوند و به یاد او صورت پذیرد، کسانی که در تمام کارها و رفتارهای خود هدف و نیتی جز خدا نداشته باشند، نه این که من در کارها و اعمالی که انجام می دهم در کنار خداوند، فلان شخص را هم شریک قرار دهم و بگویم: من این کار را به خاطر خدا و برای فلانی انجام دادم. ریاء آفت اخلاص انسانی که قلب سلیم دارد اهل ریا و شریک گرفتن برای خدا نیست. یک کسی مشغول نماز هست «خالصاً لوجه الله» فقط برای خدا می خواند در رکعت دوم، رفیق یا همسایه اش یا مسئول فلان اداره و ارگانی که کاری به آن دارد از در وارد بشود و او هم با خودش بگوید: یک نمازی بخوانم که فلانی خوشش بیاید و لذت ببرد و بگوید به به چه نمازی یعنی یک رکعت برای خدا، یک رکعت برای دیگران در این نماز دیگران را هم با خدا شریک قرار داد. خداوند می فرماید: من بی نیازترین شریکم، هر کس کاری انجام دهد و کسی را با من در آن شریک نماید «فأنا منه بری» من از آن کار بیزارم، آن کار برای کسی باشد که شریک من قرار داده است (25). لذا رسول اکرم می فرماید: در روز قیامت ریاکار را این گونه مورد خطاب قرار می دهند: «یا فاجر! یا غادر! یا مرائی ضل عملک و بطل اجرک اذهب فخذ اجرک ممن کنت تعمل له» (26) ای نابکار! ای فریبکار! ای ریاکار عملت ضایع شد و پاداشت از بین رفت برو و مزد خود را از همان کس که به خاطر او کار می کردی بگیر. یکی از آفاتی که به ریشه ی ایمان و اعتقاد هر انسانی ممکن است ضربه بزند و آن را از بین ببرد شرک خفی یا همان ریا است. این که انسان اعمال و عبادات خود را به نحو احسن انجام دهد، اما نه برای خدا بلکه برای تعریف و تمجید دیگران. برای مجلس سید الشهداء علیه السلام خرج می کند، کار انجام می دهد اما توقع دارد دیگران از او تشکر کنند یا اعلام کنند و همه بدانند که فلانی امشب این کار را انجام داده است، در حالی که نمی داند باید خداوند و امام حسین علیه السلام به او عنایت کنند و پاداش دهند نه مردم. به همین دلیل یکی از نگرانی های پیامبر راجع به آینده ی امت اسلام، مبتلا گردیدن به ریاکاری و عواقب آن است. قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: «إن أخوف ما أخاف علیکم الشرک الاصغر، قالوا و ما الشرک الاصغر یا رسول الله؟ قال: الریاء» (27) بیشترین نگرانی من برای شما از شرک کوچک است، عرض کردند: یا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم شرک کوچک چیست؟ فرمودند: ریا. خلوص عامل استواری اصحاب اباعبدالله علیه السلام یاران سیدالشهدا علیه السلام اگر یکی از خصوصیات خوبشان قلب سلیم و دلی اثرپذیر است، چون دلشان یک لحظه از یاد خدا خالی نیست و هدفی جز کسب رضایت الهی ندارند. بنابراین ذره ای به دنبال تعریف و به به گفتن دیگران نیستند و تمام ذهن شان بر انجام وظیفه خالصانه و کسب خشنودی معبود معطوف است. همه در کربلا آنان را مورد طعن و اهانت قرار می دادند. لشکر کوفه خود را برحق، و آنان را بر محور باطل می دانستند اما این حرف ها و برخوردها خللی در اعتقاد راستین آنان ایجاد نمی کرد. اگر کسانی اثرپذیری قلب و دل خود را از دست داده اند و به انحطاط کشیده شده اند در مقابل افرادی وجود دارند که با آن که در مسیر قرار ندارند اما به واسطه ی قلب و دل زنده و تأثیرپذیر خویش به راه سعادت نائل می گردند. 🌺 والسلام علی من تبع الهدی 🌺 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
📚 منابع 1. تحف العقول، ص 174. مقتل خوارزمی، ج1، ص 237، مثیرالاحزان، ص 22، لهوف ص 69. 2. بحارالانوار، ج44، ص 339، لهوف، ص 58. 3. ارشاد مفید، ج2، ص 109، تاریخ طبری، ج7، ص 249. 4. لهوف، ص 102، ارشاد مفید، ج2، ص 109، تاریخ طبری، ج7، ص 249. 5. سوره شعراء، آیه 88-89. 6. تحف العقول، ص 371. 7. ارشاد، ج2، ص 149، مقتل ابی مخنف، ص 236. 8. انساب الاشراف، ج3، ص 405، تاریخ طبری، ج5، ص 445، ابصارالعین، ص 172، ارشاد مفید، ج2، ص 149، مقتل ابی مخنف، ص 236. 9. المحاسن، ج1، ص 457. 10. نهج البلاغه، خطبه 214. 11. لهوف، ص 148، ابصارالعین، ص 105، مثیرالاحزان، ص 63. 12. امالی طوسی، ص 536. 13. نورالثقلین، ج4، ص 58. 14. سوره الرحمن، آیه 10 و 11. 15. سوره الضحی، آیه 11. 16. کافی، ج1، ص 410، بحارالانوار، ج41، ص 123، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج11، ص 35. 17. بحارالانوار، ج78، ص 321. 18. ارشاد مفید، ج2، ص 169، لهوف، ص 180. 19. کنزالعمال، 6074. 20. تنبیه الخواطر، ج2، ص 122. 21. غررالحکم، 3750. 22. بحارالانوار، ج78، ص 8. 23. فرسان الهیجاء، ج2، ص 119، وقایع الایام، ص 362. 24. کافی، ج2، ص 16. 25. عده الداعی، ص 203. 26. منیه المرید، ص 318. 27. عده الداعی، ص 214. منبع: صادقی واعظ، علیرضا، نهضت حسینی، جامعه مهدوی (10 سخنرانی پژوهشی)، قم: انتشارات کتاب سعدی، چاپ اول پائیز 1389
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سخنرانی مکتوب حجت الاسلام 🌺 از نهضت حسینی تا جامعه مهدوی ۳🌺 💠 یقین 🔰یکی از ویژگی های بارز یاران اباعبدالله الحسین علیه السلام که شاید بتوان گفت اساس و پایه و زیربنای سایر خصوصیاتشان هم می باشد، مسئله یقین و اطمینان آنان به هدف و راهی است که در آن قدم برداشتند. اصحاب امام حسین علیه السلام، در رکاب آن حضرت، تا آخرین قطره ی خون خود ایستادگی کردند و امروز برای من و شما به عنوان یک الگو معرفی شده اند. چون به کارشان، راهشان و به هدفشان یقین داشتند. آنان هیچ گاه دچار تردید و تزلزل نسبت به راهی که در آن قدم برداشتند، نشدند لذا مطمئن و ‌آگاهانه به یاری امام زمانشان شتافتند. خصوصیتی که لازمه ی موفقیت و به ثمررسیدن یک هدف می باشد. تا به حال دقت کرده اید، که هر بنای استواری که در این عالم وجود دارد بر اثر یک زیربنای محکم، یک سری ستون قوی و مستحکم،‌ پابرجا است، که اگر وجود نداشت یا متزلزل و مطمئن نبود، هیچ بنایی برپا نمی ماند. شما وقتی یک خیمه را بخواهید برپا کنید، باید وسطش ستونی وجود داشته باشد، تا آن را سرپا نگه دارد اگر ستون و چارچوبی نباشد، سقف آرامشی نیز وجود ندارد. امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «الیقین عماد الایمان» (1) یقین ستون ایمان است. حضرت علی علیه السلام، ما را به نکته ی مهمی آگاه می سازد. همان طوری که هر بنای مستحکمی به چارچوب و پایه ای نیاز دارد، قوام و استحکام دین و ایمان هر انسانی هم به یقین است. زیرا انسانی که ایمانش با یقین و اطمینان قلبی همراه نباشد، به کوچکترین ایجاد شک و شبهه ای، به کمترین سختی و مشکلی، فرو می ریزد و از بین می رود. از این رو، رسول اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «ما اخاف علی امّتی إلا ضعف الیقین» (2) من برای امتم از هیچ چیزی، جز سستی و ضعف در یقین نمی ترسم.   💠 تردید عامل شکست انسان زمانی که با شک و تردید، دست به کاری بزند، هیچ گاه به هدف نهایی خود نمی رسد و تلاشش به ثمر نمی نشیند. اما اگر مطمئن و با یقین اقدام به کاری کرد، به طور حتم به نتیجه می رسد و موفق می شود. عمرسعد وقتی به کربلا آمد، شخصی را به نام قرة بن قیس حنظلی را پیش امام حسین علیه السلام فرستاد، تا علت عزیمت سیدالشهداء علیه السلام را به سمت کوفه جویا شود. قرة بن قیس، رکاب به اسب زد و به طرف خیام امام آمد و گفت: پیغامی از طرف عمر سعد دارم. اصحاب او را به سمت خیمه اباعبدالله علیه السلام راهنمایی کردند. زمانی که پیغام را عرض کرد و از محضر امام حسین علیه السلام مرخص شد و بیرون آمد، حبیب بن مظاهر از دور چشمش به قرة بن قیس افتاد و به عجله جلو آمد. حبیب، سلام و احوالپرسی کرد و گفت: قرة بن قیس، تو اینجا چه می کنی؟ تو آدم خوش عقیده و فهمیده ای بودی؟ من گمان نمی کردم، اگر هم بنا باشد به کربلا بیایی، جزو لشکر کوفیان باشی. حالا به کجا می روی؟ قرة گفت: طرف لشکرم بر می گردم. حبیب با تعجب گفت: «ویحک یا قرة این ترجع الی القوم الظالمین؟ انصر هذا الرجل الذی بآبائه ایدک الله بالکرامه» وای بر تو ای قرة! کجا به نزد مردم ستمکار برگردی؟ همین جا بمان و امام حسین علیه السلام را یاری کن، که به وسیله ی پدرش، خداوند تو را نیرو داد و به سعادت و بزرگواری رساند. قرة بن قیس، تو اگر بروی، برگشتت سخت می شود. دیگر به این راحتی، نمی توانی از لشکر کوفه جدا شوی. گفت: حبیب، من قاصدم. باید جواب امام را به عمر سعد برسانم. شک دارم، نمی دانم چه کاری درست هست باید فکر کنم. می روم اگر تصمیم گرفتم، باز می گردم (3). قرة بن قیس از کنار خیمه سیدالشهداء علیه السلام با شک و تردید، به طرف کوفیان بازگشت و هیچ گاه برنگشت. تا نامش به همراه قاتلان پسر فاطمه علیها السلام در تاریخ ثبت گردد.   💠 از خدا یقین بخواهید به همین دلیل است، که امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید: «ایها الناس اسالوا الله الیقین و ارغبوا الیه فی العافیه فأن اجلّ النعمه العافیه و خیر مادام فی القلب الیقین» (4) ای مردم از خداوند، یقین بخواهید و عافیت از او مسألت کنید. زیرا بزرگترین نعمت عافیت است و بهترین چیزی که در دل پایدار می ماند یقین است. 👇 2⃣
👇 2⃣ وقتی دست به درگاه خداوند باز می کنید، بین تمامی خواسته هایتان از پروردگار دو چیز را همیشه درخواست کنید، اول عافیت و دوم یقین،‌ چون بزرگترین و بهترین نعمتی که خداوند به بندگانش عطا فرموده، عافیت و سلامتی است. شما اگر تمامی قدرت و ثروت این دنیا را هم دارا باشی، اما سلامتی نداشته باشی، فایده و سودی برایت ندارد نمرود همه چیز داشت، هم قدرت و پادشاهی و هم ثروتی بیکران، اما زمانی که به جنگ خدا رفت، خداوند دست به قدرت و ثروت نمرود نزد؛ بلکه سلامتی را از او گرفت نمرودی که ادعای خدایی می کرد، به محض این که عافیت خود را از دست داد، به هلاکت و نابودی افتاد. عزیزانم هیچ وقت غصه مقام و دارایی دیگران را نخورید بلکه شاکر نعماتی که پروردگارتان، به شما عنایت کرده، که رأس آن ها سلامتی و عافیت است، باشید. دومین چیزی که از خداوند باری تعالی طلب کنید، یقین است. اینکه خدا دلتان را از شک و تردید، دور کند. همیشه در کار و حرف و عقیده یقین داشته باشید. در همه ی امور زندگیتان، با اطمینان قدم بردارید. یقین صفتی است، که در وجود یاران سیدالشهداء علیه السلام موج می زند و جلوه گری می کند. کسی، مثل قرة بن قیس، ‌تا جلوی خیمه امام حسین علیه السلام می آید، با آقا ملاقات می کند، اما چون دو دل هست و تردید دارد، ‌برمی گردد. کسی هم مانند زهیر بن قین، با یقین در راه خدا و امام زمانش ایستادگی می کند.   💠 یقین رمز سعادتمندی عصر تاسوعا طبل جنگ زده شد و امام حسین علیه السلام، قمر بنی هاشم علیه السلام را برای گفتگو به سوی لشکر کوفه فرستاد. زهیر و بریر هم حضرت عباس علیه السلام را همراهی کردند. زهیر، وقتی مقابل کوفیان قرار گرفت، چهره ای آشنا دید. عزرة بن قیس که مقابل امام، در لشکر کوفه قرار گرفته بود. زهیر از راه دلسوزی و هدایت گری، این آشنای قدیمی را صدا زد و گفت: یا عزره إنّی لک من الناصحین، بیا من، تو را یک نصیحتی بکنم، انشدک الله عزره عزره بن قیس ان تکون ممن یعین الضلال علی قتل النفوس الزکیه، تو را به خدا قسم می دهم، مبادا از کسانی باشی که گمراهان را، بر قتل انسان های پاک و آراسته یاری برسانند، مبادا عزره دستت به خون عزیز زهرا و یارانش رنگین بشود. عزرة بن قیس گفت: زهیر تو که این حرف رو می زنی، یک روزی خودت از حسین علیه السلام دوری می کردی. ما کنت عندنا من شیعه اهل هذا البیت انما کنت عثمانیاً، من فکر می کردم تو از پیروان این خاندان نیستی، تو از طرفداران خون عثمان نبودی؟ زهیر گفت: تو راست می گویی. من عثمانی بودم، اما الآن و در این مکان و زمان حسینی ام. أما و الله ما کتبت إلیه کتاباً قطّ و لا ارسلت إلیه رسولاً قطّ و لا وعدته نصرتی قطّ، به خدا قسم که من هیچ وقت به حسین علیه السلام نامه ننوشتم و پیکی به سوی او نفرستادم و قول یاری به او ندادم. در راه سفر، موفق به زیارتش شدم، فلما رأیته ذکرت به رسول الله و مکانه منه، وقتی او را دیدم به یاد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و موقعیت و جایگاهی که سیدالشهداء علیه السلام نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم داشت، افتادم. بعد یک نگاهی به اوضاع و احوال انداختم، دیدم همگی تنهایش گذاشته اید. خلف وعده نموده اید و ناجوانمردانه و گرگ صفت دور او را گرفته اید. و او در اوج مظلومیت و بی یاوری است. شک و تردیدم، با کمی دقت و تأمل، تبدیل به یقین شد. فرأیت أن أنصره و أن اکون فی حزبه، پس تصمیم گرفتم او را یاری کنم و در راه و حزب او باشم. و این پایان کار نیست بلکه: ان اجعل نفسی دون نفسه، جانم را هم فدای او می سازم (5) این است، تفاوت حماسه سازان عاشورا، با رذائل و گرگ صفتان کربلا. عده ای با شک و تردید،‌ به راهی که در آن قدم برمی دارند، به ورطه سقوط کشیده می شوند، و گروهی با اطمینان و یقین، به سعادت ابدی راه می یابند.   💠 موفقیت و پیروزی در گرو یقین یقین یکی از عوامل پیروزی در تمامی عرصه ها و پیشروی در همه امور است. در جنگ بدر، مشرکین، افرادی را به سرپرستی عمیر بن وهب مأمور کردند، تا لشکر مسلمین و امکانات و روحیات آنان را بررسی کند، و اطلاعاتی برای جنگ و مقابله با مسلمانان جمع آوری نماید. عمیر بن وهب، پس از بررسی و بازگشت در بین سران مشرک گفت: مسلمانان تعداد و سلاحشان از ما کمتر است و ما از این نظر قدرتمندیم، اما به طور حتم، پیروزی از آن مسلمین است. چون سلاحی به اسم یقین دارند. آنان مطمئن در این راه قدم برداشتند مسلمانان معتقدند یا می کشند و یا کشته می شوند. اگر کشتند، دشمنی از دشمنان خدا و اسلام را از سر راه برداشته اند، و اگر کشته شوند، به نهایت آرزوی خویش، که شهادت در راه خدا است، نائل گشته اند (6). و این همان سلاحی است که هفتاد و دو تن یاور اباعبدالله علیه السلام در برابر سی هزار نفر لشکر کوفه داشت.   👇 3⃣
👇 3⃣ یاران امام به دو چیز یقین داشتند اول اینکه روز عاشورا، روز پایان عمر آنان است و همگی کشته می شوند. و دیگر این که در راه خدا و امام زمانشان جان می دهند و به شهادت می رسند. لذا بدون هیچ تردیدی در این راه گام برمی دارند.   💠راه دست یابی به یقین چیست؟ 🔰 من و شمایی که با درس گرفتن از قیام کربلا، خود را برای ظهور و یاری حضرت حجه بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف آماده می کنیم، امروز این درس مهم را از کربلاییان یاد بگیریم که لازمه ی پیروی و یاری امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف پرهیز از دودلی و تردید و دارا بودن اطمینان و یقین، به هدف و راهی است، که انتخاب نموده ایم. این جا این سؤال، در ذهن همه ی منتظران بوجود می آید، که چگونه می توان به یقین و اطمینانی که یاران سیدالشهداء علیه السلام در کربلا داشتند، دست یافت؟ چگونه می توان محکم و استوار و بدون هیچ گونه تردیدی، در راه صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف قدم گذارد و تا آخرین نفس ایستادگی کرد؟ بدست آوردن یقین و برطرف نمودن شک، از قلب و دل، بر اثر ایجاد چندین خصوصیت و ویژگی در وجود انسان فراهم می شود. و از آن جایی که نابرده رنج گنج میسر نمی شود، در راه کسب آن ها سختی و رنج هایی وجود دارد، که با رسیدن به یقین و سعادتمندی دنیا و آخرت، تلخی زحمات تبدیل به شیرینی می شود که قرآن کریم می فرماید: «فإنّ مع العسرِ یُسرا» (7) به یقین با هر سختی، آسانی است. در میان راه های متعددی، که برای کسب یقین و پرهیز از شک و تردید، قرآن مجید و ائمه اطهار علیهم السلام معرفی می کنند، پیامبراسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم شش خصوصیت و ویژگی را برای افراد با یقین بیان می فرماید. که می تواند راه گشای ما باشد که به طور مختصر چهار خصوصیت را در این جا می آوریم:   1⃣‌. باور نسبت به مرگ «أیقن بأنّ الموت حق فحذره» یقین پیدا کرده که مرگ حقیقت دارد. لذا از آن در حذر است. بسیاری از ما می دانیم، که همان طوری که یک روزی به دنیا آمده ایم، یک روزی هم از این دنیا می رویم. اما به راحتی می توان از شیوه زندگی و اعمالمان فهمید، که باور نداریم. گمان می کنیم مردن برای دیگران است و ما همیشه در این دنیا خواهیم بود. قرآن می فرماید: «إنّ الذین لا یرجونَ لِقاءنا و رضوا بالحیاه الدنیا و اطمأنوا بها و الذین هُم عن آیاتنا غافلون» (8) آن ها که ایمان به ملاقات ما و روز رستاخیز ندارند و به زندگی دنیا خشنود شدند و بر آن تکیه کردند و آن ها که از آیات ما غافلند. یزید فکر می کند، هیچ وقت نمی میرد و همیشه در این دنیا زنده است که برای حکومت و به دست آوردن قدرت مطلق، دست به جنایتی عظیم در کربلا می زند و سر زینت دوش پیامبر خدا را بالای نیزه می کند و خاندان رسالت را به اسارت درمی آورد. کوفیان گمان می کنند، هیچ گاه نمی میرند که برای پاداش گرفتن و دستیابی به پست و مقام به مقابله با امام زمان خود می پردازند و عهدشکنی می کنند. اینان غافل اند که: «کلٌ من علیها فان (9) و یبقی وجهُ ربک ذو الجلال و الاکرام» (10) هر که روی زمین است دستخوش مرگ و فنا می شود و تنها ذات خدای گرامی و با جلال، زنده ابدی است. انسانی که به مرگ یقین داشته باشد، فرصت عمر خود را صرف گناه و نافرمانی پروردگار و ظلم و ستم به دیگران نمی کند. بلکه یقین به حقیقت مرگ، بزرگترین عامل برای سعادتمندی و سربلندی در دنیا و آخرت شخص می گردد.   2⃣. یقین به بهشت «أیقن بأن الجنه حق فاشتاق إلیها» یقین پیدا کرده که بهشت حقیقت دارد لذا مشتاق آن است. اگر کسی می خواهد در زندگی خود، همیشه با یقین و اطمینان در راه خدا و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف قدم بردارد، باید به این باور برسد، که بهشت و پاداش الهی راست است و برای رسیدن و بدست آوردن آن تلاش کند. خداوند نیز در کتاب آسمانی خویش، همه ی بندگان را تشویق می کند، تا به سوی بهشت قدم بردارند. «و سارعوا إلی مغفرهٍ من ربّکم و جنهٍ عرضُها السماوات و الارضُ اُعدّت للمتقین» (11) بشتابید به سوی مغفرت پروردگار خود، به سوی بهشتی که وسعت آن همه ی آسمان ها و زمین را فراگرفته و مهیا برای پرهیزکاران است. برای رسیدن به بهشت باید تلاش کرد، باید اعمال و رفتارمان را طوری تنظیم کنیم که فردای قیامت بهشت منزل آرامش و آسایش ما باشد. هر چند که وقتی در زندگی بعضی از ما و کارهایی که انجام می دهیم، دقت کنیم، مشاهده می شود که مشتاقیم، اما نه به سوی بهشت بلکه اشتیاق به جهنم داریم. آدمی که دوست دارد بهشتی شود، دروغ می گوید؟ غیبت می کند؟ فحش و ناسزا می دهد؟ 👇 4⃣
👇 4⃣ مگر از نبی مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم این حدیث را نشنیده که فرمود: «إن الله حرم الجنه علی کل فحاش بذی قلیل الحیاء لا یبالی بما قال و لا ما قیل فیه» (12) خداوند بهشت را بر هر فحاش بد زبان، بی شرمی که باکی ندارد، چه می گوید و چه می شنود، حرام کرده است. انسانی که مشتاق بهشت باشد به دیگران ستم می کند یا از همنوعان خودش دستگیری می کند؟ کسی که بخواهد ساکن بهشت شود، سعی در کسب رضایت خدا و خشنودی امام زمانش می کند. بهشتی کسی می شود، که از حرام دوری می کند چون رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به یکی از مسلمانان فرمود: یا کعب بن عجره إنّه لن یدخل الجنه لحم نبت من سحت (13) ای کعب بن عجره! گوشتی که از حرام روییده است، هرگز وارد بهشت نخواهد شد. یاران سیدالشهداء علیه السلام برای بهشتی شدن مشتاق بودند، لذا با تمام وجود در راه خدا و امامشان، برای رسیدن به آن تلاش نمودند و تحت هر شرایطی به این کوشش ادامه دادند. امام سجاد علیه السلام می فرماید: هر چه که جنگ پیش می رفت، اصحاب امام با آن که از نظر تعداد و تجهیزات نسبت به کوفیان، در اقلیت بودند، اما به جای آن که خسته و ناامید گردند. «تشرق الوانهم، و تهدأ جوارحهم، و تسکن نفوسهم» (14) رنگ هایشان برافروخته تر و جوارحشان آرام تر و قلب هایشان مطمئن تر می گردید. چرا این چنین بودند؟ چون هرچه از روز عاشورا می گذشت آنان یک قدم به لقای الهی و بهشت جاویدان نزدیک تر می شدند.   3⃣. باور نسبت به دوزخ «أیقن بأن النار حق فظهر سعیه للنجاه منها» یقین پیدا کرده که دوزخ حقیقت دارد، بنابراین برای نجات از آن می کوشد. یکی از مهم ترین اموری که ما باید به آن باور داشته باشیم، جهنم و خشم و عذاب الهی است. با آن که قرآن، رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه اطهار علیهم السلام مکرر در مکرر از رحمت واسعه خداوند سخن می گویند، اما نباید فراموش کنیم که در کنار این رحمت و مهربانی بیکران، عذاب و جهنمی هم وجود دارد، خداوند باری تعالی در سوره اعراف به پیامبر خود، موسی بن عمران می فرماید: «عذابی اُصیبُ به من اشاءٌ و رحمتی وسعتْ کلَ شیء» (15) عذاب من به هر که خواهم رسد (محدود است) اما رحمت من همه موجودات را فراگرفته است. در کنار رحمت خداوند، جهنم نیز وجود دارد. آنانی که در طول عمر نتوانند، خود را تحت این سایه رحمت قرار دهند و بهره ببرند، و تمامی فرصت ها و موقعیت های پیش رو را هدر دهند، از رحمت پروردگار بی بهره هستند. اگر من و شما یک درصد هم احتمال دهیم که جهنم وجود دارد، سعی می کنیم تا سر و کارمان با آن نیفتند، تمام تلاش خودمان را انجام می دهیم، تا از عذاب و خشم الهی مصون باشیم، اگر ما می خواهیم که جزو جهنمیان نباشیم، باید در راه کسب خوبی ها و نیکی ها کوشش کنیم و بدی ها و زشتی های درونمان را پاک سازیم. یکی از راه های نجات از جهنم و عذاب را قرآن این گونه معرفی می نماید: «إنّ الحسنات یُذهبن السیئات» (16) البته حسنات و نیکو کارهای شما سیئات و بدکاری هایتان را از بین می برد. هر زمانی که یک خوبی و نیکی در زندگی و اعمال ما به وجود آمد، به طور حتم از طرف دیگر، یک بدی و زشتی ما از بین می رود و از وجودمان خارج می گردد. بسیاری از یاران اباعبدالله علیه السلام از ابتدای امر، پاک و بدون انحراف نبودند، اما وقتی تلاش کردند تا بدی های را با خوبی ها محو سازند، موفق شدند و به یاری امام حسین علیه السلام و سعادت ابدی دست یافتند. حر بن یزید ریاحی بدی ها و ستم های فراوانی را در مورد سیدالشهداء علیه السلام و اهل بیت او انجام داد. اما زمانی که تصمیم به تغییر و اصلاح گرفت، این خطاها و کجی ها را با توبه و بازگشت به سوی امام حسین علیه السلام جبران نمود. وقتی که حر خدمت امام رسید و توبه کرد، حضرت فرمود: پیاده شود و داخل خیمه بیا. حر عرض کرد: «فإذا کنت اول من خرج علیک فأذن لی ان اکون اول قتیل بین یدیک» (17) آقاجان همان طوری که من اولین کسی بودم که مقابلت ایستادم و راه را بر تو بستم، حالا برای جبران آن خطا و سیئه اجازه دهید تا اولین کسی باشم که در برابر قدوم شما جان خود را نثار می کنم.   4⃣. یقین به حسابرسی قیامت «أیقن بأن الحساب حق فحاسب نفسه» (18) یقین پیدا کرده، حساب و کتاب و بررسی اعمال حقیقت دارد، از این رو از خود حساب می کشند. یکی از امور مسلم و تغیر ناپذیر فردای قیامت، محاسبه و بررسی اعمال بندگان است. ما در دعای جوشن کبیر هم می خوانیم یا من هوَ سریعُ الحساب ای آن که محاسبه اش زود و آسان است. قرآن هم می فرماید: «و کلّ انسان الزمناهُ طائرهُ فی عُنقه و نُخرجُ لهُ یوم القیامه کتاباً یلقاهُ منشوراً» (19) و ما اعمال هر انسانی را طوق گردن او ساخته ایم و روز قیامت کتابی را برای او بیرون می آوریم که نامه ی اعمال اوست. 👇 5⃣
👇 5⃣ «اقراْ کتابکَ کفی بنفسکَ الیومَ علیک حسیباً» (20) و به او می گوییم کتابت را بخوان، کافی است که امروز، خود حسابگر خویش باشی. انسانی که یقین به قیامت و محاسبه اعمال در آن داشته باشد، مراقب گفتار و رفتار خودش در این دنیا هست و حساب خوبی و بدی زندگی خود را دارد. ما برای هر کاری حساب و کتاب می کنیم. یک کاسب کار، روزانه، ماهیانه یا سالیانه، تمام امور مالی خودش را محاسبه می کند. چه چیزی خریده، چی فروخته است؟ به چه قیمت؟ چه مقدار سود کرده، چه مقدار ضرر؟ با یک محاسبه مختصر متوجه می شود، از نظر مالی در چه وضعیتی قرار دارد. من و شما اگر حساب گفتار و رفتارمان را داشته باشیم، خوبی ها و گناهانمان را محاسبه کنیم، به راحتی متوجه می گردیم از نظر اعمالمان و جایگاهمان در آخرت در چه وضعیتی قرار داریم. به همین دلیل است که پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم برای محاسبه اعمال تأکید می فرماید: «حاسبوا قبل أن تحاسبوا و زنوها قبل ان توزنوا» (21) پیش از آن که به حساب شما رسیدگی کنند، خود به حساب خویش برسید و قبل از آن که مورد سنجش قرار گیرید، خویشتن را بسنجید. آدمی که به حساب اعمال و رفتار خودش رسیدگی می کند، به نحوی به آرامش و آسایش دست می یابد. چون یکی از آثار محاسبه اعمال، مشخص شدن وضعیت فرد و خارج شدن از سردرگمی است. امیرالمؤمنین علی علیه السلام در بیانی می فرماید: «من حاسب نفسه وقف علی عیوبه و احاط بذنوبه و استقال الذنوب و اصلح العیوب» (22) هرکس که به محاسبه نفس خویش بپردازد، به عیب هایش آگاه می شود و به گناهانش پی می برد، گناهان را جبران می کند و عیب ها را برطرف می سازد. یکی از دلایل انحراف دشمنان امام حسین علیه السلام در کربلا، عدم باور به قیامت و محاسبه اعمال بود عمر سعد به خاطر علاقه مندی به دنیا و حکومت ری در عقیده اش نسبت به قیام و بررسی اعمال تردید بوجود آمد و او را دچار سوء عاقبت کرد. او با خواندن این اشعار شک و عدم یقین خود را به قیامت بیان می نمود: یقولون إن الله خالق جنه ... و نار و تعذیب و غلّ یدین فإن صدقوا فی ما یقولون إنّنی ... اتوب الی الرحمن من ستین و إن کذبوا فزنا برّی عظیمه ... و ما عاقل باع الوجود بدین (23) اگر عده ای به خاطر شک و تردید خود، از یاری امام زمان خویش، حضرت سیدالشهدا علیه السلام باز ماندند. در مقابل، افرادی با یقین و اطمینان قلبی و با تمام وجود به یاری عزیز فاطمه شتافتند.   یقین عامل رستگاری یزید بن ثبیط یزید بن ثبیط عبقسی از مردم بصره است. نه نامه ای به امام نوشته و نه با ایشان ملاقاتی داشته است. امام حسین علیه السلام هم هیچ گونه نامه و پیغام و دعوت یاری، برای شخص او نفرستاده است. اباعبدالله علیه السلام نامه ای به عموم مردم بصره نوشت و در پایان آن یک توصیه و یک تضمین نمود: «أنا ادعوکم إلی کتاب الله و سنته نبیه فأنّ السنّه قد امیتت و البدعه قد احییت فان سمعوا قولی اهدکم سبیل الرشاد» (24) شما را به کتاب خدا و سنت پیامبر دعوت می کنم، زیرا در شرایطی قرار گرفته ایم که دیگر سنت پیامبر از میان رفته و جای آن را بدعت گرفته است. اگر سخن مرا بشنوید، شما را به راه سعادت و خوشبختی هدایت خواهم کرد. یزید بن ثبیط، وقتی از نامه و فرموده امام حسین علیه السلام مطلع شد، تصمیم خود را برای یاری امام زمانش گرفت. ده پسر داشت به آن ها گفت: کدام یک از شما حاضر است، من را در رکاب نوه پیامبر،‌ فرزند علی علیه السلام و زهرا علیها السلام یاری کند؟ پسرانش گفتند: بابا، الآن، در چنین موقعیتی که عبیدالله بن زیاد دستور داده، نه کسی اجازه ورود و نه کسی اجازه خروج از بصره را دارد؟ بر فرض اگر بخواهیم به یاری حسین علیه السلام برویم، با مأمورینی که به شدت مراقب اوضاع هستند، چه کنیم؟ چگونه برویم؟ یزید بن ثبیط گفت: می دانم که بصره در شرایط سختی است. اما با تمام این مشکلات چون به گفته امامم یقین و باور دارم، به هر شکل ممکن که شده باشد، می روم. سیدالشهدا علیه السلام راه را نشانم داده و دست یاری به سویم دراز کرده است. من به او و سخنانش باور و یقین دارم. پس با تمام مشکلات و خطرات پیش رو می روم و به ندای حسین علیه السلام لبیک می گویم. دو نفر از پسرانش و عده ای از دوستان و یارانش با وی همراه شدند. 👇 6⃣
👇 ⃣ شبانه و به سختی، با دلهره و اضطراب، از بصره بیرون آمدند. برای آن که شناسایی نشوند، از بیراهه ها و بیابان های خشک و داغ عبور می کردند. با تمام این رنج ها یزید در دل به خود می گفت: پسر ثبیط ای رنج ها و مشکلات را تحمل کن، چون تمامی این سختی ها و تلخی ها وقتی که دست در دست امام زمانت، سیدالشهدا علیه السلام بگذاری، شیرین می شود و به سعادت ابدی خواهی رسید. دوستداران امام حسین علیه السلام، گریه کنان، سینه زنان، ‌شمایی که می خواهید بواسطه امام حسین علیه السلام آبرویی بدست بیاورید. شمایی که می خواهید یار امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف شوید، تغییر کردن، خوب شدن، اصلاح گردیدن، شاید سخت باشد، شاید رنج فراوان داشته باشد، اما این سختی ها وقتی چشمت به جمال یوسف زهرا بیفتد و آقا دستت را بگیرد، شیرین می شود. وقتی شب اول قبر که همه می روند و تنها می مانی، حضرت اباعبدالله علیه السلام سرت را به دامن بگیرد، آسان می شود. یزید بن ثبیط به هر طریق ممکن که بود، خودش را به کاروان سیدالشهداء علیه السلام رساند. وقتی خیمه ای برپا کرد و باروبنه خود را باز نمود، به دوستانش گفت: برویم محضر امام برسیم و اعلام آمادگی برای یاری حضرتش نماییم. یزید به همراه یارانش آمد کنار خیمه امام حسین علیه السلام، اما دید آقا نیست. از اصحاب سراغ امام را گرفت. گفتند: تو کیستی؟ گفت من یزید بن ثبیط هستم از بصره آمده ام. گفتند: خوشا به حالت یزید گفت: مگر چه شده؟ گفتند: امام حسین علیه السلام ساعت ها منتظر آمدن تو بود و وقتی متوجه شد که آمدی، زودتر از تو به سوی خیمه ات رفته تا از تو استقبال کند. یزید بن ثبیط به سرعت به طرف خیمه خود برگشت. دید عزیز فاطمه علیها السلام جلوی خیمه اش منتظر ایستاده است. سلام کرد و این آیه قرآن را خواند: «بفضلِ الله‌ و برحمته فبذلک فلیفرحوا» (25) به فضل و رحمت خدا باید خوشحال شوند. یعنی آقاجان من کجا و این عنایت و لطف کجا؟ باور از بخت ندارم که تو مهمان منی ... خیمه ی سلطنت آن گاه سرای درویش عرض کرد: ‌آقا من به همراه فرزندان و دوستانم آمده ایم، تا آخرین قطره خونمان در رکابت ایستادگی کنیم. سیدالشهداء علیه السلام دعایش کرد و فرمود: من هم شفاعت جدم رسول الله را برایت ضمانت می کنم. (26)   🌺 والسلام علی من تبع الهدی 🌺 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
📚 منابع   1. غررالحکم، 398. 2. کنزالعمال 7332. 3. ارشاد مفید، ج2، ص 125. 4. بحارالانوار، ج70، ص 176. 5. مقتل ابی مخنف ص 194، تاریخ طبری،‌ج5، ص 416، مقتل خوارزمی، ج1، ص 353. 6. بحارالانوار، ج19، ص 224. 7. سوره انشراح، آیه 5. 8. سوره یونس آیه 7. 9. سوره الرحمن،‌آیه 26. 10. سوره الرحمن، آیه 27. 11. سوره آل عمران، آیه 133. 12. الکافی، ج2، ‌ص 323. 13. سنن الدارمی، ج2، ص 318. 14. نفس المهموم، ص 253. 15. سوره اعراف، آیه 156. 16. سوره هود،‌ آیه 114. 17. لهوف،‌ ص 140 مقتل ابی مخنف،‌ص 234. 18. تحف العقول، ص 20. 19. سوره اسراء،‌ آیه 13. 20. سوره اسراء، آیه 14. 21. وسائل الشیعه، ج11، ص 380. 22. غررالحکم، 8927. 23. قمقام ص 368. 24. بحارالانوار، ج44، ص 339. 25. سوره یونس، آیه 58. 26. عنصر شجاعت، مرحوم کمره ای، ج1، ص 70، تاریخ طبری، ج5، ص 353، ابصارالعین، ص 190.   منبع: صادقی واعظ، علیرضا، نهضت حسینی، جامعه مهدوی (10 سخنرانی پژوهشی)، قم: انتشارات کتاب سعدی، چاپ اول پائیز 1389.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سخنرانی مکتوب حجت الاسلام 🌺از نهضت حسینی تا جامعه مهدوی ۴ 🌺 هدایت یکی از ویژگی های حضرت سیدالشهداء علیه السلام که در سخنان رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه اطهار علیهم السلام فراوان یاد شده است خصوصیت هدایتگری و نجات مردم از گمراهی و تاریکی بسوی روشنایی و هدایت الهی است. امام حسین علیه السلام به عنوان چراغ هدایت و کشتی نجات است معرفی شده است. اُبی بن کعب محضر رسول خدا نشسته بود که امام حسین علیه السلام از در وارد و سلام کرد. پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله در جواب فرمودند: «مرحبا بک یا اباعبدالله یا زین السماوات و الارضین» آفرین بر تو ای اباعبدالله ای زینت آسمان ها و زمین ها. اُبی با تعجب عرض کرد: یا رسول الله مگر می شود کسی غیر از شما زینت آسمان ها و زمین باشد، رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «ابی والذی بعثنی بالحق نبیاً انّ حسین بن علی فی السماء اُکبر منه فی الارض» به خدایی که من را به حق به نبوت مبعوث نمود مقام حسین بزرگتر است از روی زمین. «و انه لمکتوب من یمین عرش الله: مصباح هدی و سفینة نجاة» (1) و اوست که نوشته شده است در سمت راست عرش خدا: چراغ هدایت و کشتی نجات. بنابراین یکی از خصلت های مهم یاران امام حسین علیه السلام که در کنار آن حضرت و در راهش قرار گرفته و با تمام وجود جانفشانی نموده اند، هدایت گردیدن و دوری از گمراهی است. آنان با قرار گرفتن در مسیر ولایت و پایداری و استقامت در این راه با وجود مشکلات و سختی های فراوان به سوی خدا و روشنایی حقیقی هدایت شدند و از تاریکی و گمراهی جدا گردیدند. 💠 پیامبران هادیان بشریت 🔰 از وظایف مهم انبیاء و اولیاء الهی نیز در طول تاریخ، هدایت و راهنمایی مردم بسوی خداوند و راه سعادت است. قرآن کریم می فرماید: «هوَ الذی ارسلَ‌ رسولهُ بالهدی و دین الحقُ» (2) اوست خدایی که رسول خدا را با دین حق به هدایت و راهنمایی مردم فرستاد. آنان در این راه با بیشترین رنج ها و آزار و اذیت ها رو به رو شدند اما لحظه ای دست از هدایت و نجات خلق بسوی خدا برنداشتند. امام حسین علیه السلام هم بعنوان چراغ هدایت و کشتی نجات امت اسلام معرفی می شود تا هر کسی که می خواهد جزو هدایت یافتگان قرار گیرد و مصداق «غیرالمغضوب علیهم و لا الضالین» نباشد، بداند راه سیدالشهداء راه سعادتمندی دنیا و آخرت است. سال شصت و یک هجری گروهی نهضت عاشورا را فرصتی برای رستگاری خویش و عده ای موقعیتی برای گمراهی خود قرار دادند. کسانی که از فرصت های هدایت حسینی بهره برند و جزو یاران اباعبدالله علیه السلام قرار گرفتند و افرادی که از دعوت و سخنان حسین علیه السلام روی گرداندند و در تاریکی ضلالت باقی ماندند. 💠 حسین علیه السلام چراغ هدایت 🔰 سیدالشهداء علیه السلام در قیام کوتاه اما پرثمر عاشورا تمام تلاش خود را برای نجات و دستگیری مردم به سوی حق و خداوند آن هم با روش های گوناگون و در زمان ها و مکان های مختلف،‌ انجام می دهد. قبل از ورود به کربلا به کوفیان، به سران بصره به قبائل و طوایف مختلف نامه می نویسد. در خیمه عبیدالله حرّ جعفی با بشر بن غالب و عبدالله بن مطیع ملاقات می کند. با عبدالله بن عمر و ابن زبیر و افراد گوناگون دیگر به گفتگو می نشیند. تا مردم را نسبت به راه روشن حق هدایت نماید. اگر کسی تصور کند که امام این سعی و تلاش را برای جمع کردن یار و یاور و افزودن بر سپاهش انجام می داد، حقیقتاً امام را نشناخته است. سیدالشهداء علیه السلام اگر برای جمع آوری لشکر این چنین کوشش می نماید پس چرا در منزل زباله وقتی خبر شهادت مسلم بن عقیل را می دهد و یا در شب عاشورا که فردایش با سه هزار نفر کوفی که قصد کشتنش را دارند روبروست، می فرماید: بیعتم را برداشتم و حقی بر گردن کسی ندارم، هرکه می خواهد برود؟ 💠 امام و یارانش جنگ طلب نیستند 🔰 امام حسین علیه السلام به کربلا نمی آید که بجنگد بلکه هدف اصلی قیام و نهضت عاشورا را آگاهی و هدایت مردم است. اینکه آنان را از تاریکی گمراهی به روشنایی هدایت برساند. کاروان اباعبدالله علیه السلام وقتی با لشکر حربه کربلا رسیدند، زهیر عرض کرد: یابن رسول الله من می بینم که هرچه پیش برویم کار دشوارتر می شود، آقا اگر الان با این ها بجنگیم چون تعدادشان کم است، راحت تر به مقابله می پردازیم. امام حسین علیه السلام فرمود: «ما کنت لابدأهم بالقتال» (3) من کسی نیستم که با ایشان آغاز جنگ کنم. چون جنگ در اسلام مانند جراحی است. انسان وقتی دچار بیماری می شود، از ابتدا جراحی را تجویز نمی کنند بلکه سعی می کنند با دارو با دستورات غذایی با روش های گوناگون بیماری را معالجه کنند. آخر سر اگر این کارها اثری نداشت آن وقت دست به جراحی می زنند. در اسلام هم این چنین است. 👇 2⃣
👇 2⃣ اسلام هیچ گاه از ابتدا به جنگ و جهاد دستور نمی دهد بلکه با گفتگو و آوردن برهان و دلیل، با نشان دادن راه حق و مشخص نمودن باطل و راهکارهای مختلف دیگر سعی در آگاهی و سعادتمندی افراد دارد. 💠 بخش های مهم روز عاشورا 🔰 لذا برخلاف تصور برخی از افراد که روز عاشورا را منحصر در جنگ و شهادت می دانند، کربلا ابعاد مهم دیگری نیز دارد. اولین بخش روز عاشورا، ارتباط ناگسستنی با پروردگار است. اباعبدالله علیه السلام و یاران با وفایش در سخت ترین شرایط از خداوند غافل نیستند. و او را در کنار خود احساس می کنند و به مناجات با او می پردازند. دعاها و مناجات های امام در روز عاشورا از ابتدا تا آخرین لحظه ای که به شهادت می رسد، گواهی بر این ادعا است. «اللهم انت ثقتی فی کل کرب و رجائی فی کل شدة» (4) بارالها تو تکیه گاه منی در هر اندوه و امیدم در هر سختی هستی. قسمت دیگر عاشورا که شاید مهمترین بخش آن باشد، هدایتگری امام حسین و تلاش برای نجات و دستگیری کوفیان گمراه شده آن هم به شکل های مختلف است. صبح عاشورا قبل از آنکه جنگ شروع شود حضرت بین دو لشکر ایستاد و فرمود: «ایها الناس اسمعوا قولی و لا تعجلوا حتی اعظکم بما هو حق لکم علی و حتی اعذر إلیکم فأن أعطیتمونی النصف کنتم بذلک اسعد و ان لم تعطونی النصف من انفسکم فاجمعوا رأیکم» (5) مردم حرف مرا بشنوید و در جنگ و خونریزی شتاب نکنید تا من وظیفه ی خود را که نصیحت و موعظه شماست را انجام دهم اگر دلیل مرا پذیرفتید و از راه انصاف درآمدید سعادتمند خواهید شد و اگر انصاف ندهید پس دقت کنید تا کار شما باعث پشیمانی نشود. گاهی اوقات خود را به لشکر معرفی می نمود: «أنشدکم الله هل تعرفوننی؟» شما را به خدا آیا مرا می شناسید؟ «أنشدکم الله هل تعلمون ان جدی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم؟» شما را به خدا آیا می دانید جد من رسول خداست؟ «أنشدکم الله هل تعلمون أن اُمی فاطمه بنت محمد علیها السلام؟» شما را به خدا قسم آیا می دانید که مادرم فاطمه علیها السلام دختر محمد صلی الله علیه و آله و سلم است؟ «أنشدکم الله هل تعلمون ان ابی علی بن ابی طالب علیه السلام؟» شما را به خدا ‌آیا می دانید که پدرم علی بن ابی طالب است؟ «أنشدکم الله هل تعلمون ان هذه عمامه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم انا لابسها؟» (6) شما را به خدا آیا می دانید این که بر سر دارم عمامه رسول خدا است؟ یک زمانی می فرماید: «ارجعوا إلی انفسکم» (7) به خودتان رجوع کنید. بنشینید یک گوشه ای و فکر کنید. ببینید این راهی که انتخاب کردید شما را به چه مقصدی می رساند. یک وقت هم بواسطه ی قرآن سعی در نجات گمراهان دارد. سبط ابن جوزی می گوید روز عاشورا امام حسین علیه السلام قرآنی را برداشت و روی سرش گذاشت و مقابل کوفیان ایستاد و فرمود مردم این کتاب خدا در میان من و شما حاکم باشد، به چه جرمی ریختن خون مرا حلال می دانید؟ (8) امام حسین علیه السلام در طول نهضت خود سعی در هدایت و نجات از ضلالت دارد. 💠 انسان ها از دو حال خارج نیستند 🔰قرآن کریم می فرماید مردم به دو گروه تقسیم می شوند: «فریقاً هدی و فریقاً حقّ علیهمُ الضلالهُ» (9) گروهی هدایت شده و گروهی در گمراهی ثابت ماندند. ما در کربلا این گروه را به وضوح می بینیم کسانی که به کوچکترین تلنگری راه درست را می یابند و در کنار سیدالشهداء علیه السلام قرار می گیرند و عده ای که با تمام این تلاش ها اسرار بر گمراهی خود دارند 💠ضلالت کوفیان 🔰چند شب قبل از واقعه ی عاشورا امام حسین علیه السلام به وسیله ی یکی از یارانش برای عمر سعد پیغام فرستاد تا با او ملاقات کند، ابن سعد هم موافقت نمود. شب وقتی حضرت با عمر سعد در خیمه ای ملاقات کردند، امام حسین علیه السلام فرمود: «یابن سعد و یحک اتقاتلنی؟ اما تتقی الله الذی الیه معادک فأنا ابن من علمت الا تکون معی و تدع هولاء فأنّه اقرب الی الله تعالی» پسر سعد آیا می خواهی با من بجنگی در حالی که مرا می شناسی و می دانی پدر من چه کسی است؟ آیا از خدایی که برگشت تو به سوی اوست نمی ترسی؟ آیا نمی خواهی با من باشی و از این ها دست برداری که این کار به خدا نزدیک تر و مورد توجه اوست؟ عمر سعد عرض کرد: می ترسم اگر تو را یاری کنم خانه مرا در کوفه ویران کنند حضرت فرمود: من خانه برایت می سازم. عرض کرد: آقا اگر در راه شما بیایم اموالم را مصادره می کنند. سیدالشهداء علیه السلام فرمود: من بهترین باغ ها و نخلستان ها را در حجاز به تو می دهم. عمر سعد گفت: زن و بچه ام در کوفه امنیت ندارند مورد اذیت قرار می گیرند. امام فرمود: من از آنان حمایت می کنم. عرض کرد: نمی توانم از حکومت ری دست بکشم. اباعبدالله علیه السلام وقتی دید، سخنانش اثر بر ابن سعد ندارد و شیطان بر او تسلط یافته از جا بلند شد و فرمود: چرا این قدر در اطاعت شیطان و در گمراهی خودت پافشاری می کنی؟ 👇 3⃣
👇 3⃣ «ذبحک الله علی فراشک عاجلاً و لا غفرلک یوم حشرک فوالله» (10) خدا تو را به همین زودی در رختخواب بکشد و روز قیامت تو را نیامرزد. امام حسین علیه السلام حتی با دشمن سرسخت خود، از روی خیرخواهی صحبت می کند راه حل پیش روی مشکلاتش می گذارد تا او را از سقوط و انحراف نجات دهد، اما او در گمراهی باقی می ماند. نقطه مقابل، یاران سیدالشهداء علیه السلام هستند که با ارشاد حضرت بسوی حق و هدایت رهسپار می گردند. 💠 مرز هدایت و گمراهی در کربلا 🔰 دو برادر از یک پدر و مادر، تربیت یافته و بزرگ شده در یک خانه هستند به نام های عمرو و علی بن قرظه انصاری، اما عمرو هدایت یافته و در راه حسین علیه السلام و علی گمراه شده و جزو لشکر کوفیان است. علی بن قرظه با برادرش خیلی صحبت کرد و سعی نمود او را به لشکر ابن سعد بیاورد اما نتوانست عمرو را منحرف کند.دعمرو هدایت شده روز عاشورا به یاری امامش به میدان آمد و رجز می خواند: قد علمت کتیبة الانصاری ... انی سوف احمی حوزة الذّماری ضرب غلامٍ غیر نکس شاری ... دون الحسین مهجتی و داری سپاه انصار دانسته اند که من از شرف و ناموسم حمایت می کنم، ضربه ام ضربه جوانی است که ضعیف و ناتوان نیست. جان و سرایم به فدای حسین علیه السلام باد. وقتی هم روی زمین افتاد، سیدالشهداء علیه السلام سرش را به زانو گرفت. عمرو عرض کرد: یابن رسول الله اوفیت؟ ای فرزند رسول خدا آیا وفا کردم؟ حضرت فرمود: «نعم انت امامی فی الجنه فاقری رسول الله منی السلام» آری تو زودتر از من به بهشت می روی، سلام مرا به رسول خدا برسان. علی بن قرظه گمراه وقتی سعادتمندی برادرش را دید فریاد زد: «یا حسین! یا کذاب ابن کذاب اظللت اخی و غردته حتی قتلته» ای حسین ای دروغگو پسر دروغگو ( نستجیربالله) برادرم را گمراه کردی و فریب دادی تا او را به قتل رساندی. امام حسین علیه السلام فرمود: «إن الله لم یضل اخاک و لکنه هدی اخاک و اضلک» (11) خدا برادرت را گمراه نکرد بلکه هدایت نمود و تو را گمراه کرد. 💠 راه هدایت گردیدن چیست؟ 🔰 پس یکی از خصوصیات یاران اباعبدالله الحسین علیه السلام هدایت یافتن به سوی خداوند و قرار گرفتن در راه امام زمانشان است. آیا ما منتظران ظهور و یاری حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف هم می توانیم این خصلت را بدست بیاوریم؟ راه رسیدن به هدایت الهی چیست؟ چگونه می توان از ضلالت و گمراهی بسوی هدایت و روشنایی قدم گذارد و یار راستین صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف شد؟ 1⃣. ایمان به پروردگار 🔰 هدایت شامل حال چه کسی می شود؟ قرآن کریم می فرماید: «إنّ الله لهادِ الذین آمنوا الی صراط مستقیم» (12) البته خدا اهل ایمان را به راه راست هدایت خواهد کرد. هرکس که به خداوند ایمان داشته باشد. ما یک اسلام آوردن داریم، یک ایمان آوردن، یک مسلمان داریم و یک مؤمن. اسلام با ایمان، مؤمن با مسلمان فرق می کنند. ایمان مرتبه ای بالاتر از اسلام است. مسلمان کسی است که به شهادتین اقرار کند. هرکس می آمد خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم عرض می کرد می خواهم مسلمان شوم پیامبر می فرمود بگو: اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمداً رسول الله، این اقرار زبانی او را جزو مسلمانان قرار می دهد و احکام اسلام بر او جاری می گردد. اما هر که مسلمان شد نمی توان گفت که مؤمن هم هست. 💠 تفاوت اسلام با ایمان 🔰 امام باقر علیه السلام به یکی از اصحابش فرمود: اگر کسی در مسجدالحرام بود، می تواند ادعا کند که داخل کعبه هم هست؟ عمران عرض کرد: نه فقط در مسجد است، حضرت فرمود: اما اگر داخل کعبه رفت می تواند بگوید هم در کعبه و هم در مسجدالحرام هستم؟ عرض کرد: بله یابن رسول الله. امام باقر علیه السلام فرمود: اسلام و ایمان هم همینطورند. هر مسلمانی مؤمن نیست. اما هر که مؤمن بود درجات رفیعی از اسلام را داراست. (13) تفاوت ایمان و اسلام در عمل است، اینکه به آنچه معتقد است و اقرار می کند، عمل هم می نماید. «الذینَ آمنوا و عملوا الصالحات» (14) کسانی که ایمان آورده و کارهای صالح و نیکو انجام دهند. اینکه انسان اعتقاد خویش به خدا و دین اسلام را در اعمال و رفتارش به اثبات برساند. لشکر کوفه دم از اسلام و خدا و قرآن می زنند اما در عمل خدا را فراموش کرده، قرآن را ترک نموده و در برابر حجت خدا به جنگ می پردازند. 2⃣. بازگشت به سوی خدا 🔰«یهدی الیه من انابَ» (15) و هرکس را که باز گردد به سوی خودش هدایت می نماید. ما انسان ها معصوم نیستیم و در دوران زندگی و عمر خود دچار گناه و خطا می شویم اما با تمام خطا و اشتباهی که داریم، هرکسی که در زندگیش اهل توجه باشد. وقتی گناه و نافرمانی انجام داد، توجیه نکند، نگذارد روی هم انباشته شود بلکه دست به درگاه پروردگار باز کند و طلب عفو و بخشش نماید، توبه کند، از راه شیطان به سوی خداوند بازگردد. 👇 4⃣
👇 4⃣ قرآن می فرماید: «هوَ الذی یقبلُ التوبهَ عن عباده و یعفو عن السیئات» (16) اوست که توبه بندگانش را می پذیرد و از بدی ها و گناهان درمی گذرد. توبه سبب نجات از گمراهی و عذاب و سربلند شدن در برابر خداوند است لذا رسول اکرم (ص) می فرمایند: «لیس شی احب إلی الله من مؤمنٍ تائب او مؤمنه تائبه» (17) نزد خدا چیزی محبوبتر از مرد مؤمن یا زن مؤمن توبه کار نیست. حر بن یزید ریاحی با تمام خطایی که انجام داده بود وقتی توبه مورد عنایت سیدالشهداء علیه السلام قرار گرفت، حضرت سر او را به دامن گرفت و دستمالی را به عنوان تاج افتخار بر سرش بست و نامش جزو یاران اباعبدالله قرار گرفت که تا پایان دنیا هر کس که امام حسین علیه السلام را سلام می دهد بلافاصله از آنان نیز به نیکی یاد می کند. السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک، سلام بر تو ای اباعبدالله و بر ارواح طیبه ای که کنار تو قرار گرفته اند.  3⃣. سعی و کوشش در راه خدا 🔰«الذینَ جاهدوا فینا لنهدینهم سُبُلنا» (18) آنان که در راه ما تلاش و کوشش نمایند را به راه خویش هدایت می کنیم. سوم راه رسیدن به هدایت الهی تلاش است. کسی که بنشیند و بدون هیچ کار و کوششی مرتب بگوید اهدنا الصراط المستقیم خدایا ما به راه راست هدایت فرما به نتیجه ای نمی رسد. نابرده رنج گنج میسر نمی شود ... مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد انسان برای دستیابی به هدایت باید تلاش کند، ببیند چه چیزی میان او و خدایش مانع است. کدام کاری که در حال حاضر انجام می دهد او را به انحراف و گمراهی کشانده سعی در برطرف نمودنش کند. برای هدایت شدن به سوی خدا قدمی بردارد. لطف و عنایت پروردگار فرصت برای تغییر و موقعیت برای نجات از گمراهی را برای من و شما فراهم می سازد اما این ما هستیم که باید از این فرصت بهره ببریم و خود را به خداوند نزدیک کنیم. شما در کربلا دقت کنید، امام حسین علیه السلام به هدایتگری می پردازد، راه را نشان می دهد اما این حر و سعد و ابوالخوف و یزید بن زیاد و... بودند که بسوی سیدالشهداء علیه السلام رفتند آخرین قدم را آنان برداشتند. در طرف دیگر، کسانی بودند که با آنکه حق را شناختند اما بی همتی نمودند و از فرصت استفاده نکردند و چیزی جز پشیمانی عایدشان نشد. عبیدالله بن حر به دعوت امام جواب رد داد اما چند روز بعد از عاشورا نادم و پشیمان بود و می گفت: فیالک حسره ما دمت حیا ... تردد بین صدری و التراقی حسین یطلب نصر مثلی ... علی اهل العداوه و الشقاق حسین حیث یطلب بذل نصری ... علی اهل الضلاله و النفاق لو أنّی اواسیه بنفسی ... لنلت کرامه یوم التلاقی (19) آه از حسرت و تأسف سنگین که تا زنده هستم در میان سینه و گلویم در حرکت است و بی قرارم کرده است. آنگاه که حسین علیه السلام برای جنگ با اهل نفاق و ستم پیشگان از من یاری می طلبید. آنگاه که حسین می خواست برای برانداختن اهل ضلال و نفاق به یاری اش بشتابم. آری اگر آن روز از راه جان یاری اش می کردم در روز قیامت به شرافتی بس بزرگ نایل می شدم. 4⃣. پیروی از ائمه اطهار علیهم السلام 🔰 «و جعلناهم ائمهً یهدونَ بامرنا» (20) و آنان را پیشوای مردم ساختم تا خلق را به امر ما هدایت کنند. در زیارت جامعه کبیره می خوانیم: «السلام علی ائمه الهدی» سلام بر شما امامان و راهنمایان راه هدایت. «الی الله تدعون و علیه تدلون» شما مردم را به سوی خدا می خوانید و بر راه او دلالت می کنید. «انتم هداه الابرار» شمایید هدایت کنندگان نیکوکاران. بشر بن غالب در بین راه کربلا خدمت امام حسین علیه السلام رسید و عرض کرد:‌ آقا می شود این آیه را برایم تفسیر کنید: «یوم ندعو کلُّ اُناسٍ بامامهم» (21) به یاد آورید روزی را که هر گروهی را با پیشوایان می خوانیم. اباعبدالله علیه السلام فرمود: «امامٌ دعا الی هدی فاجابوا الیه و امامٌ دعا الی ضلاله فاجابوا الیها هولاء فی الجنه و هولاء فی النار» (22) امام و پیشوایی هست که مردم را به راه راست و بسوی سعادت و خوشبختی می خواند و گروهی به او پاسخ مثبت داده و از او پیروی می کنند و پیشوای دیگری نیز هست که به سوی انحراف و بدبختی دعوت می کند عده دیگری نیز به وی جواب مثبت می دهند که گروه اول در بهشت و دسته دوم در دوزخ هستند. کسی که در راه پیشوایان الهی قدم گذارد و از آنان پیروی نمود به هدایت و سعادت ابدی دست یافته است. اگر افرادی از هدایت امام حسین علیه السلام بی بهره هستند و در گمراهی خویش فرو می روند اما کسانی هستند که به ندای حق امام لبیک گفتند و هدایت شدند.  👇 5⃣
👇 5⃣ 💠 زهیر مظهر هدایت شدن در کربلا 🔰 زهیر بن قین از طرفداران عثمان بود و از نظر فکر و عقیده در برابر اهل بیت علیهم السلام قرار داشت. زمانی که سیدالشهداء علیه السلام در مکه بود، زهیر نیز به همراه افراد قبیله اش عازم سفر حج شد. روز عرفه امام از مکه بیرون آمد اما زهیر تا پایان مراسم حج در مکه ماند. زهیر قصد یاری اباعبدالله علیه السلام را نداشت اما از آن جایی که کنجکاو بود، دوست داشت بداند عاقبت کار امام چه می شود لذا به سرعت خود را به کاروان حسینی رساند ولی فاصله خود را با آن حضرت حفظ کرد. هر جا که امام حسین علیه السلام به همراه یارانش خیمه می زدند و استراحت می نمودند، زهیریان حرکت می کردند و هرجا که سیدالشهدا علیه السلام در حرکت بود، زهیر با افراد قبیله اش خیمه می زدند. آخر سر لطف پروردگار و کرم واسعه حسین علیه السلام از او دستگیری نمود. در یکی از منازل که زهیر گمان می کرد سیدالشهداء علیه السلام حرکت می کند، خیمه زد اتفاقاً اباعبدالله علیه السلام هم در آنجا ایستاد و خیمه زد. امام حسین علیه السلام به حجاج بن مسروق فرمود: حجاج برو و سلام مرا به زهیر برسان بگو سیدالشهداء علیه السلام دست یاری به سوی تو دراز کرده است، حسین علیه السلام را یاری می نمایی؟ حجاج می گوید من به طرف خیام زهیریان آمدم و سلام کردم. آن ها جواب دادند و دعوت کردند داخل شوم زهیر مرا شناخت، احوالپرسی کرد و گفت: حجاج اینجا چه می کنی گفتم: زهیر من فرستاده حسینم. عزیز زهرا سلام الله علیها تو را دعوت به یاری کرده است. زهیر گمان نمی کرد امام حسین علیه السلام آنجا مانده باشد و او را به یاری خود دعوت نماید، با شنیدن این خبر غیرمنتظره خشکش زد طوری که اراده هیچ کاری را نداشت لقمه از داخل ظرف برداشته بود اما نه می توانست تصمیم بگیرد آن را بخورد و نه قادر بود به داخل ظرف برگرداند، چند لحظه ای سکوت مرگبار خیمه را فراگرفت که ناگهان یک ندای مقدس از حلقوم یک زن با ایمان این سکوت را شکست. همسر زهیر فریاد زد: زهیر چرا ساکتی؟ چرا آرامی؟ مگر نمی شنوی می گوید من فرستاده حسینم! مگر دست یاری سیدالشهداء علیه السلام را نمی بینی؟ زهیر حتی اگر قصد یاری نداری بلند شو و با عزیز فاطمه سلام الله علیها ملاقات کن. هر طوری که بود زهیر از جا بلند شو و به سوی خیمه امام رفت. می رفت اما بی میل و با اکراه می رفت. وارد خیمه شد، السلام علیک یا اباعبدالله، جایی در تاریخ ثبت نشده است که در خیمه چه گفتگویی بین امام حسین علیه السلام و زهیر پیش آمده است. گاهی اوقات نیز به سخن گفتن نیست و انسان با یک نگاه می تواند دنیایی حرف بزند. عشق را طی لسانی است که صد سال سخن ... دوست با دوست به یک چشم زدن می گوید خانواده و دوستان زهیر دیدند، برگشت اما برخلاف رفتنش شاد و سرحال است. وقتی نزدیک همراهانش شد صدا زد: «و قد عزمت علی صحبة الحسین علیه السلام»، ای دوستان و خانواده ام، من هم حسینی شدم. من عازم شهادت همراه آقایم حسین علیه السلام هستم. 🌺 والسلام علی من تبع الهدی 🌺 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
📚 منابع 1. اعلام الوری، ص 400، عیون اخبارالرضا علیه السلام، ج1،‌ ص 60. 2. سوره توبه، آیه 33. 3. ارشاد مفید، ج2، ص 123، مقتل ابی مخنف، ص 168. 4. ارشاد مفید، ج2، ص 142، تاریخ طبری، ج7، ص 327. 5. ارشاد مفید، ج2، ص 143، مقتل خوارزمی، ج1، ص 253. 6. لهوف، ص 117. 7. تاریخ طبری، ‌ج5، ص 424. 8. تذکره الخواص، ص 262. 9. سوره اعراف، آیه 30. 10. بحارالانوار، ج44، ص 388، مقتل خوارزمی، ج1، ص 245. 11. لهوف، ص 146، تاریخ طبری، ج5، ص 413، مقتل ابی مخنف، ص 254، تنقیح المقال، ج2، ص 332. 12. سوره حج، آیه 54. 13. الکافی، ج2، ص 27. 14. سوره عصر، آیه 3، سوره تین، آیه 6، سوره بروج، آیه 11، سوره انشقاق، آیه 25. 15. سوره رعد،‌آیه 27. 16. سوره شوری، آیه 25. 17. بحارالانوار، ج6، ص 21. 18. سوره عنکبوت، آیه 69. 19. سوره انبیاء، آیه 73. 20. انساب الاشراف، ج3، ص 174، مقتل خوارزمی، ج1، ص 226، تاریخ طبری، ج6، ص 306. 21. سوره اسراء، آیه 71. 22. مقتل خارزمی، ج1،‌ص 221، امالی صدوق، م 30. منبع: صادقی واعظ، علیرضا، نهضت حسینی، جامعه مهدوی (10 سخنرانی پژوهشی)، قم: انتشارات کتاب سعدی، چاپ اول پائیز 1389.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سخنرانی مکتوب حجت الاسلام 🌺از نهضت حسینی تا جامعه مهدوی ۵ 🌺 توکل 🔰 از خصوصیات ممتاز یاران امام حسین علیه السلام، در کربلا که یکی از رموز برتری و موفقیت آنان در برابر دشمنان خدا است، توکل بر خدا می باشد. اصحاب سیدالشهداء علیه السلام در تمامی لحظات و در سخت ترین شرایط، امید و اتکای خود را از خداوند قطع نکردند آنان در برابر همه‌ی مصیبت ها و رنج ها و مشکلاتی که در سرزمین کربلا به وجود آمد، استوار ایستادند و مقاومت نمودند چون تکیه و امید بر خداوند داشتند. توکل بر خدا، یکی از محبوب ترین و باارزش ترین خصوصیات انسانی، نزد پروردگار عالم است. پیامبراعظم صلی الله علیه و آله و سلم در شب معراج عرض کرد: «یا رب ای الاعمال افضل؟» خدایا کدام کار بندگانت بهتر است و نزد تو ارزش دارد؟ «فقال الله عزوجل: لیس شیءٌ عندی افضل من التوکل علی» (1) خداوند فرمود: هیچ چیزی در نزد من بهتر از توکل بندگانم بر من نیست. 💠 امید به پروردگار عامل موفقیت 🔰 لازمه ی موفقیت در هر کاری امید می باشد. انسان اگر با امید و توکل، دست به کاری بزند و قدم در راهی بگذارد، به طور قطع موفق می شود. همه سختی و مشقت آن را می پذیرد و پشت سر می گذارد؛ چون امیدوار است، چون به پشتوانه ای محکم دلگرم می باشد که یقین دارد، اگر زمانی لغزش و احتمال شکست هم وجود داشته باشد، از حمایتی قاطع و همه جانبه برخوردار است. انسان اگر در کارها و اهداف خود، دلگرم و مطمئن به پشتوانه ای چون خداوند باشد، هیچ گاه ناامید و شکست خورده نمی گردد. انسان با توکل بر پروردگار هرگز دلسرد نمی شود. حضرت سیدالشهداء علیه السلام روز عاشورا وقتی مقابل لشکر کوفه قرار گرفت، ناامید و دلسرد نشد که ما هفتاد و دو نفر هستیم و آنان سی هزار نفر، ما تشنه ایم و آنان سیراب، ما غریب و تنهاییم و آن ها حمایت کوفه و شام را دارا هستند. بلکه امام حسین علیه السلام با خدای خویش مناجات نمود: «اللهم انت ثقتی فی کل کرب و رجائی فی کل شدّة» (2) بارالها تو تکیه گاه من در هر اندوه هستی و امیدم در هر سختی می باشی. از طرفی هم یکی از عوامل شکست فرد در زمینه های گوناگون، عدم وجود تکیه گاهی مستحکم و امیدواری در زندگی است اینکه در دشوارترین شرایط به پشتوانه ای مطمئن دلگرم باشد تا تحت هر شرایطی وی را مورد حمایت خویش قرار دهد از این رو قرآن کریم برای اینگونه افراد راهکاری مناسب ارائه می دهد: «و من یتوکل علی الله فهوَ حسبهُ» (3) هرکس بر خدا توکل کند، او برای وی بس است. لقمان حکیم به فرزندش نصیحت می کرد و می گفت: «یا بنی، توکل علی الله ثم سل فی الناس من ذا الذی توکل علی الله فلم یکفه» (4) ای پسرم، به خدا توکل کن سپس از مردم بپرس: کیست که به خدا توکل کرده ولی خدا او را کافی نبوده است؟ هرکس که در تمامی امور زندگیش به خداوند تکیه نمود و امیدوار شد، از همه کس و همه چیز بی نیاز می شود. دیگر از هیچ کس و هیچ چیز ترس و هراس ندارد، چون خدا دارد. و این توکل و امید بر خداست که به یاران امام حسین علیه السلام اعم از پیر و جوان و نوجوان، شجاعت، دلیری و بی باکی از دشمن را می دهد. 💠 توکل رمز پیروزی در کربلا 🔰عمرو بن جناده انصاری، یازده سال بیشتر ندارد و با پدر و مادرش به یاری سیدالشهداء علیه السلام شتافته است. وقتی پدرش به شهادت رسید، بعد از دقایقی محضر امام آمد و عرض کرد: یا اباعبدالله علیه السلام به من هم اذن جهاد می دهی، تا جانم را در راه خدا و امامم فدا کنم و با خونم از اسلام و خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دفاع کنم؟ امام حسین علیه السلام فرمود: پسرم، پدر تو دقایقی قبل به شهادت رسیده است. مادرت داغدار می باشد و دیگر طاقتت داغ فرزندش را ندارد. برو و در کنار مادرت بمان این نوجوان دلیر عرض کرد: آقا جان یا اباعبدالله إنّ امی امرتنی به خدا مادرم به من دستور داده که جانم را فدایت کنم. مادرم گفت: عمرو، درست است که پدرت به شهادت رسیده، اما عزیز زهرا علیها السلام هنوز به یار و یاور نیاز دارد. مبادا تو باشی و حسین علیه السلام غریب و تنها بماند. این نوجوان یازده ساله، وقتی قدم به میدان جنگ گذارد، بدون هیچ ترسی از خیل دشمن رجزی مردانه سر داد: امیری حسین و نعم الامیر ... سرور فؤاد البشیر النذیر علی و فاطمه و الداه ... فهل تعلمون له من نظیر امیر من حسین است و چه نیکو امیری ... سرور قلب پیامبر بشارت دهنده و انذار کننده علی و فاطمه پدر و مادر اوست ... آیا برای او همانندی می دانید (5) چه عاملی این شجاعت و بی باکی را در نوجوانی یازده ساله ایجاد می کند؟ امید و اتکاء‌ به خداوند است که این دلیری و موفقیت را به ارمغان می آورد.   👇 2⃣
👇 2⃣ 💠 دلگرمی به خدا ، مانع دلسردی در برابر دشمن 🔰خداوند به پیامبرش می فرماید: «فإن تولوا فقُل حسبی الله لا اله الا هوَ علیه توکلتَ و هو رب العرش العظیم» (6) پس ای رسول، اگر مردم از تو روی گردانیدند، بگو خدا مرا کفایت می کند که جز او خدایی نیست من بر او توکل کرده ام و او صاحب عرش بزرگ است. و این دقیقاً همان کاری است که اباعبدالله الحسین علیه السلام و یارانش در کربلا انجام دادند. با آنکه اکثر کسانی که روزی از او حمایت کردند، نامه نوشتند و با نماینده اش مسلم بن عقیل بیعت کردند: «و بایعه الناس حتی بایعه منهم ثمانیهَ عشر الفا» (7) و مردم با او ( مسلم بن عقیل) بیعت کردند تا اینکه هجده هزار نفر بیعت نمودند. در کربلا از او دست کشیده اند، عهدشکنی و بی وفایی نموده اند و به این هم اکتفا نکرده اند و شمشیر به رویش کشیده اند اما برای امام و یارانش هیچ اهمیتی ندارد و خللی در اراده و هدف آنان ایجاد نمی کند. سیدالشهداء علیه السلام با خدای خویش نجوا می کند: «إنهم کذبونا و خذلونا» آنان ما را تکذیب نمودند و بی یار و یاور گذاردند. اما هراسی نیست چون: «انت ربنا علیک توکلنا و الیک انبنا و الیک المصیر» (8) تویی پروردگار ما و توکل ما بر تو است و فقط به تو توسل و إنابه می کنیم و بازگشت همه به سوی تو خواهد بود. توکل و امید داشتن در تمامی امور زندگی، یکی از خصوصیات مهم و نقش آفرین امام حسین علیه السلام و اصحاب باوفایش در نهضت عاشورا است. 💠تکیه به پشتوانه ای جز خدا، عامل سقوط و تباهی 🔰 حال شاید این سؤال برای ما پیش بیاید که دلگرمی به هر پشتوانه ای و به هر تکیه گاهی، ارزشمند است؟ توکل به هرکسی، ‌باعث موفقیت و سربلندی فرد می گردد؟ در پاسخ باید گفت: خیر، توکل به کسی که خود نیازمند اتکاء است، امیدواری به پشتوانه ای که خود از لغزش و شکست مصون نیست و نیاز به دلگرمی دارد، روا نیست کسانی که به دنبال موفقیت و سربلندی، عزت و امیدواری از راهی و کسی به غیر از خدا هستند، هیچ گاه به مقصود خود نمی رسند. رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله می فرمایند: «لا تتکل الی غیرالله فیکلک الله الیه» (9) به کسی غیر از خدا تکیه نکن که خداوند تو را به او وامی گذارد. کوفیان و عمر بن سعد به عبیدالله ابن زیاد و یزید توکل کردند و امیدوار شدند و برای به دست آوردن جایزه ی وعده داده شده به مقابله با امام زمانشان پرداختند. پسر سعد برای رسیدن به ریاست و حکومت ری به دعوت سیدالشهداء علیه السلام پاسخ منفی داد و از هیچ جنایتی فروگذار نکرد تا با تکیه به وعده های ابن زیاد به حکومت و ریاست دست یابد. از این رو تیر به چله کمان می گذارد و خیام امام حسین علیه السلام را نشانه می گیرد و فریاد می زد: «اشهدوا لی عند الامیر انی اول من رمی» (10) به نزد امیر گواهی دهید که من اولین تیرانداز بودم. اما نه تنها به حکومت ری نرسید بلکه هم در دنیا و هم در آخرت دچار ذلت و تباهی شد و مصداق این آیه قرآن کریم قرار گرفت که: «خسرَ الدنیا و الآخره ذلک هوَ الخسران المبین» (11) هم دنیا را از دست داده و هم آخرت را و این همان زیان آشکار است.   💠 ایستادگی یاران سیدالشهداء علیه السلام با توکل بر خدا 🔰 حماسه سازان عاشورا، هیچ گاه چنین توکلی ندارد. بلکه آنان امیدوار به عنایت پروردگار خویش، مطمئن و ثابت قدم ایستادگی می کنند و با تکیه بر خداوند به جنگ با دشمنان الهی می روند. ابن ابی الحدید معتزلی، نقل می کند که پس از واقعه عاشورا به یکی از لشکریان کوفه گفتند: چرا در کربلا اینقدر دست به جنایت زدید و به این شدت با امام حسین علیه السلام و یارانش مقابله و برخورد نمودید؟ آخر سی هزار نفر برای هفتاد و دو نفر؟ آن شخص در جواب گفت: «لو شهدت ما شهدنا لفعلت ما فعلنا» اگر تو هم با ما بودی و می دیدی آنچه که ما دیدیم همان کاری را که ما کردیم تو نیز انجام می دادی! آنان، شیران بیشه ی روزگار بودند که از هیچ کس و هیچ چیز هراسی نداشتند. «تلقی انفسها علی الموت لا تقبل الامان و لا ترغب فی المال» کسانی بودند، از جان گذشته و مهیای مرگ، نه امان می پذیرفتند و نه به مال دنیا علاقه ای نشان می دادند. اگر ما از آن ها غافل می شدیم و فرصت می دادیم، جان تمام سپاهیان را می گرفتند و احدی را باقی نمی گذاشتند (12).  💠 آثار توکل در زندگی 🔰 پس لازمه ی حضور در رکاب حجت خدا حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز، توکل و امید بر خداست. حال که ما علاقه مند به نصرت و یاری آن حضرت هستیم، چگونه می توانیم این توکل و تکیه بر خداوند را در زندگی به دست بیاوریم؟ آیا می توان به مرحله ای رسید که تمامی امور زندگی با اتکاء و امیدواری بر خداوند، پیش برود؟ برای دستیابی به توکل و امیدواری بر خدا، باید با فوایده و اثرات آن در کارها، آشنا شد. 👇 3⃣
👇 3⃣ چه بسا ما چنین خصلتی را دارا هستیم، اما چون از اثر آن آگاه نیستیم، از توکل خود نیز بی خبریم. لذا یکی از راه های بدست آوردن امید و توکل بر خدا، شناخت فایده و ثمره آن در زندگی است. 1⃣. عدم تسلط شیطان 🔰 قرآن کریم می فرماید: «إنهُ لیس له سلطانٌ علی الذین آمنوا و علی ربهم یتوکلون» (13) البته شیطان هرگز بر کسی که به خدا ایمان آورده و بر پروردگارش توکل کرده مسلط نخواهد شد. اولین‌ و مهم ترین پیامد تکیه کردن به پشتوانه ی عظیمی چون خداوند، دوری و عدم نفوذ شیطان است. شیطانی که قسم خورده، از هیچ تلاشی برای گمراه نمودن انسان، دریغ نکند، در برابر کسانی که دلگرم و امیدوار به پروردگار خویش هستند، خوار و زبون است و هیچ کاری نمی تواند، انجام دهد. شاید دیده باشید که جلوی باغ یا مزرعه، یکی، دو تا سگ، برای نگهبانی و حراست می گذارند. اگر صاحب این ملک یا آشنای او نزدیک باغ و مزرعه شود، این سگ ها پارس می کنند و وقتی می بینند، آشنا هست، دمی تکان می دهند و می روند. اما اگر غریبه ای نزدیک این باغ بیاید، به سوی او حمله می کنند و او را مورد هجوم قرار می دهند. انسانی هم که با خدا مرتبط بود، آشنا بود، در همه کارها توکل بر خدا داشت، مورد گزند شیطان قرار نمی گیرد. اما به محض اینکه با خدا بیگانه شد، ارتباط با پروردگار خود را قطع کرد، امید و دلبستگی به غیر خدا پیدا نمود، اولین کسی که به سراغش می آید و بر او مسلط می گردد شیطان است. 2⃣. سهولت در کارها 🔰 امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید: «من توکل علی الله ذلت له الصعاب و تسهلت علیه الاسباب» (14) هرکس بر خدا توکل کند دشواری ها بر او آسان و وسایل برایش فراهم می گردد. یعنی اگر کسی در کارهایش توکل و امید بر خدا داشت، خداوند که رب العالمین است، بهترین راه و کوتاهترین مسیر را برای رسیدن به هدف و مقصود شخص توکل کننده، قرار می دهد. امکان ندارد، کسی در این دنیا زندگی کند و دچار سختی و گرفتاری در مسائل گوناگون نگردد. غم و اندوهی به سراغ او نیاید. حتی انبیاء و اولیاء الهی دچار مشکلات فراوانی بوده اند. هرکه در این بزم مقرب تر است ... جام بلا بیشترش می دهند قرآن نیز در این زمینه می فرماید: «ولنبلونکم بشیءٍ من الخوفِ و الجوعِ و نقصٍ من الاموالِ و الانفُس و الثّمرات» (15) قطعاً شما را به سختی ها، بیازماییم. مانند ترس و گرسنگی و کاهش مال و جان و آفات میوه ها بیازماییم. شخصی در حضور علی علیه السلام درباره دوست خود تعریف و مدح می کرد و بعد دست به دعا برداشت و گفت: «لا أراک الله مکروهاً» خداوند هیچ سختی و مکروهی برای او پیش نیاورد. امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: «إنّما دعوت له بالموت إنّ من عاش فی الدنیا لا بدّ ان یری المکروه» (16) تو مرگ را، برای دوستت دعا نمودی! زیرا کسی که در دنیا زندگی می کند ناچار باید به سختی ها و مکروهاتی مبتلا گردد. کسی که در این دشواری ها و سخت ترین لحظات زندگی، در اوج ناامیدی، دلگرم و امیدوار به لطف و عنایت خدا باشد، پروردگار عالم، او را تنها نمی گذارد. بلکه در تمامی مشکلات تکیه گاه و حامی اوست و بهترین و کوتاهترین مسیر را برای موفقیت و رسیدن به اهدافش فراهم می سازد.   3⃣. سبب عزتمندی و بی نیازی از مردم 🔰امام صادق علیه السلام می فرماید: «أن الغنی و العزّ یجولانِ، فإذا ظفرا بمواضع التوکُل اوطنا» (17) بی نیازی و عزت به هر طرف می گردند تا به جایگاه توکل دست یافتند، در آن جای می گیرند. کسی که توکل و امید بر خدا داشت، دیگر دست نیاز به سوی بندگانی ضعیف تر از خود، دراز نمی کند. لذا عزت و آبرویش حفظ می شود. اما فردی که دلگرم به عنایت خداوند نیست و بر او امید نمی بندد، آبروی خویش را بر کف دست می گیرد و به آن با خواهش و التماس و عرض حاجت به دیگران، چوب حراج می زند. از این رو امام ششم علیه السلام می فرمایند: «طلب الحوائج إلی الناس استلاب للعز» (18) نیاز جستن از مردم موجب سلب عزت است. توکل بر پروردگار، انسان را از یأس و ناامیدی، از تنبلی و کسالت، به امیدواری و تلاش و جنب و جوش در زندگی می رساند.  💠 تکیه بر خدا سبب بی نیازی 🔰 یکی از اصحاب رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، وضع مالی خوبی نداشت و در امرار معاش خانواده اش، دچار مشکل بود. روزی همسرش گفت: مرد! این همه مردم نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می روند، از مشکلات و نیازمندی خود می گویند و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نیز به آنان کمک می کند. تو هم برخیز به محضر پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم شرفیاب شو و پولی به عنوان کمکی بگیر. 👇 4⃣
👇 4⃣ این صحابی به مسجد نزد نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم آمد و تا سلام کرد، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: «من سألنا اعطیناه و منِ استغنی اغناه الله» هرکس از ما چیزی بخواهد، به او می دهیم و هرکس بی نیازی جوید، خدا او را بی نیاز می کند. مرد با خودش گفت: پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم با من بود و به خانه برگشت. همسرش گفت: پس چرا از پیش پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دست خالی برگشتی؟ مرد فرموده ی رسول اکرم صلی الله علیه و آله را بازگو کرد. زن نگاهی به او انداخت و گفت: مرد حسابی، این همه آدم دور پیامبر صلی الله علیه و آله هستند از کجا معلوم که حضرت با تو بوده است برو و این بار، حاجت خود را برای رسول خدا صلی الله علیه و آله مطرح کن. مرد بیچاره باز به مسجد آمد. وقتی خواست سلام کند، حضرت همان کلام سابق را تکرار فرمود، این صحابی نگاهی به اطراف نمود و یقین کرد که پیامبر صلی الله علیه و آله روی سخنش با او است. وقتی به خانه پیش همسرش برگشت، زن باز هم قانع نشد و برای بار سوم او را به مسجد فرستاد مرتبه ی سوم نیز رسول الله صلی الله علیه و آله همان سخن قبل را تکرار نمود. بنده خدا از مسجد که بیرون آمد، دیگر حوصله بازگشت به خانه و اصرارهای همسرش را نداشت. دستانش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: بارالها حال که پیامبرت این چنین راه نشانم می دهد، من هم از دیگران دست می کشم و فقط بر تو ابراز نیاز می کنم توکل و امیدم را بر تو بستم. همینطور که مشغول قدم زدن و مناجات با پروردگار بود، ناگهان فکری به ذهنش خطور کرد اینکه یکی از ضروریات زندگی مردم مدینه، هیزم و خار و بوته است. مردم برای تأمین سوخت خود، گرم کردن خانه، پختن غذا، آب گرم برای حمام، کوره ی آهنگری و... نیاز به هیزم و بوته دارند. مرد بسم الله گفت و با توکل بر خدا به صحرا رفت و با هر سختی و مشقتی که بود، مقداری هیزم و بوته جمع کرد و به مدینه آورد. آن ها را در بازار فروخت و با پولش مقداری نان و گوشت خرید و شاد و سربلند به خانه رفت. فردا تیشه ای خریداری نمود و توانست هیزم بیشتری جمع آوری کند. هر روز با امیدواری بیشتری کار می کرد و کم کم از این راه به ثروت فراوانی دست یافت، چند شتر و نوکری خرید و از مال دنیا بی نیاز شد. بعد از مدتی وقتی به محضر رسول اکرم صلی الله علیه و آله مشرف شد و حضرت از اوضاع و احوال او مطلع گردید، فرمود: «قلت لک، من سألنا اعطیناه و من استغنی اغناه الله» (19) من که به تو گفتم: هرکس از ما چیزی بخواهد به او می دهیم و هرکس بی نیازی جوید، خداوند او را بی نیاز می گرداند. اگر آن روز پیامبر صلی الله علیه و آله به این فرد مبلغی را عطا می کرد، او برای همیشه دستش به سوی دیگران بود اما وقتی توکل و امید به خدا را سرلوحه کار خویش قرار داد، نه تنها نیاز آن زمانش بلکه به طور کلی از مال و ثروت دنیا بی نیاز شد و عزت و آبرویش نیز حفظ گردید. 4⃣. شجاعت و دلیری 🔰 رسول اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «من أحب أن یکون اقوی الناس فلیتوکل علی الله» (20) هرکه دوست دارد، نیرومندترین مردم باشد، باید به خدا توکل کند. کسی که اتکاء به پشتوانه ای چون خدا داشته باشد، به شجاعت و دلیری دست می یابد. یعنی از هیچ قدرت و دشمنی نمی ترسد و مقابل هیچ ظالمی سرخم نمی کند، چون خدا دارد. انسانی که توکل بر خدا ندارد، در برابر قدرتمندان و زورگویان، هراسناک است. لذا زیر بار ظلم و ستم آنان می رود و سخنی نمی گوید اما زمانی که امیدوار و دلگرم بر خداست، زمانی که در دلش فقط یک هراس وجود دارد و آن ترس از خدا، دیگر از هیچ کس و هیچ چیز ترس ندارد. بلکه با شجاعت و دلیری به مقابله با ستمکاران می پردازد. این سخن سیدالشهداء علیه السلام در روز عاشورا و در برابر لشکر کوفه، نشان از بی باکی است که بر اثر توکل بر خدا، در دل او و یارانش ایجاد شده است. «ألا إن الدعی ابن الدعی قدر کز بین اثنتین: بین السله و الذله و هیهات منا الذله» (21) آگاه باشید که این زنازاده ( ابن زیاد) فرزند زنازاده، مرا در بین دو راهی شمشیر و ذلت قرار داده است و هرگز که ما به زیر بار ذلت برویم. یاران امام حسین علیه السلام بر اثر توکل و اتکا به پشتوانه الهی، از دشمنان خدا و خاندان رسالت، هیچ گونه هراسی ندارند و در مقابل، سی هزار نفر لشکر کوفه، به دلیل عدم توکل و امیدواری بر خدا، از نوجوانی یازده ساله تا پیرمردی نود ساله، در ترس و اضطراب هستند. 💠عابس شیرمرد کربلا 🔰 عابس بن ابی شبیب شاکری، شیرمردی است که با تکیه بر پروردگار خویش، با آنکه در کهولت سن به سر می برد، اما بی باک و شجاع در برابر سیل دشمن می ایستد و به خاطر ترسی که از خدا دارد، این لشکر کوفه می باشد که از وی بیم دارد. روز عاشورا بعد از شهادت شوذب، دوست و یار قدیمی اش به محضر سیدالشهداء علیه السلام آمد و عرض کرد: 👇 5⃣
👇 5⃣ «یا اباعبدالله ما امسی علی وجه الارض قریب و لا بعید اعزّ علی و لا احب الی منک و لو قدرت علی ان أدفع عنک الضّیم و القتل بشیء‌ أعزّ علی من نفسی و دمی لعملته» یا اباعبدالله! به خدا سوگند در روی زمین هیچ کس از دور و نزدیک، نزد من عزیزتر و محبوب تر از تو نیست و اگر می توانستم با چیزی عزیزتر از جان و خونم مرگ را از تو دفع نمایم، می نمودم. عابس به اذن سیدالشهداء علیه السلام به میدان آمد. چون دو طرف صورتش به واسطه کلاه خود پوشیده شده بود، لشکر کوفه او را نشناخت. عابس به هر طرف که حمله می کرد، تعداد زیادی به درک واصل می شدند. ربیع بن تمیم،‌ دید این ضرب دست یک فرد عادی نیست، این شجاعت یک شیرمرد است. نگاهی در چشمان عابس کرد و او را شناخت و فریاد زد: لشکر کوفه چه می کنید؟ «ایها الناس! هذا الاسد الاسود، هذا ابن ابی شبیب» ای مردم! این شیر شیران است، این عابس بن ابی شبیب شاکری است. کوفیان وقتی متوجه شدند به مقابله ی چه کسی رفته اند، ترس از کشته شدن، سراسر وجودشان را فراگرفت و به یک باره عقب نشینی کردند، عابس هم وسط میدان کربلا فریاد می زد: ألا رجل ألا رجل ای مردنماهای نامرد، یک مرد ندارید؟ عابس وقتی دید جرأت نزدیک شدن ندارند،‌ زره و کلاه خودش را، درآورد و پشت سرش انداخت. باز کسی حاضر به جنگیدن با وی نبود. عمر بن سعد وقتی این ترس و وحشت را در سربازانش دید گفت: حال که مردانگی مقابله با عابس را ندارید، از سلاح ضعفا و آدم های ترسو و پست استفاده کنید. از دور او را سنگباران نمایید. عابس فرار کرد؟ نه! او مثل شیران غران در میدان جنگ به سمت کوفیان حمله ور شد و فریاد می زد: بزنید نامردها، شما گمان کرده اید من آمده ام تا در راه خدا و امام زمانم کوتاهی کنم و این جان ناقابلم را دوباره برگردانم و به زندگی ادامه دهم؟ نه! عابس آمده است، تا با تمام وجود در راه سیدالشهداء علیه السلام ایستادگی کند و جان نثار عزیز فاطمه علیها السلام نماید. آنقدر به او سنگ زدند تا به آرزویش یعنی شهادت در راه خدا و امام حسین علیه السلام نائل گشت (22). شد تنم فرسوده زیر سنگ جور کوفیان ... کشته ی عدلم من و این سنگ ها خاک من است بعد از شهادت عابس، بحث و اختلاف بین کوفیان پیش آمد. هرکس می گفت من او را به شهادت رساندم عمر سعد گفت: کشتن عابس کار یکی، دو نفر نبود (از عهده برنمی آمدیم)، بلکه همه در کشتن او سهیم هستیم. (23) 🌺 والسلام علی من تبع الهدی 🌺 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
📚 منابع 1. سفینه البحار، ج8، ص 574. 2. ارشاد مفید، ج2، ص 142- تاریخ طبری، ج7، ‌ص 327. 3. سوره طلاق، ‌آیه 3. 4. کنزالفوائد، ج2، ص 66- بحارالانوار، ج13،‌ص 432. 5. مقتل خوارزمی، ج2، ص 22- بحارالانوار، ج45، ص 27. 6. سوره توبه، آیه 129. 7. ارشاد مفید، ج2،‌ص 54. 8. لهوف، ص 136. 9. مستدرک الوسائل، ج11،‌ص 217. 10. لهوف،‌ص 136- ارشاد مفید، ج2، ص 150. 11. سوره حج،‌ آیه 11. 12. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج3، ص 263. 13. سوره توبه، آیه 129. 14. غررالحکم، 9082. 15. سوره بقره، آیه 155. 16. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید،‌ج20، ص 289. 17. الکافی، ج2،‌ ص 65. 18. الکافی، ج2،‌ ص 148. 19. الکافی، ج2، ص 139-بحارالانوار، ج7، ص 177. 20. جامع الاخبار، ص 321-چهل حدیث، شهید اول،‌ص 61. 21. لهوف، ص 134. 22. مقتل ابی مخنف، ص 282- تاریخ طبری، ج5، ‌ص 355- ابصارالعین، ص 127- عنضر شجاعت کمره ای، ج1، ص 133. 23. تاریخ طبری، ج5، ص 443- انساب الاشراف، ج3،‌ص 197. منبع: صادقی واعظ، علیرضا، نهضت حسینی، جامعه مهدوی (10 سخنرانی پژوهشی)، قم: انتشارات کتاب سعدی، چاپ اول پائیز 1389.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا